بيخوابي
Wednesday, November 11, 2009
زن غلتي زد و با چشمان بسته گفت: «شيطون باز اومدي تو جاي من؟» و دستهايش را روي سينه ي مرد گذاشت. مرد با چشماني خيره به سقف، آرام گفت: «چه جوري بگم من از تاريكي مي ترسم، چراغ خواب رو خاموش نكن...؟»
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment