دیالوگ- یازده

Sunday, December 12, 2010

«کاش باران بود و تو بودی و یک جاده بی‌انتها... آنگاه به دنیا می‌گفتم: خداحافظ...»

اگه اینو نمی‌گفتم، بغضش سر گلوم می‌موند. صبح پشت یه کامیون دیدم...

0 comments: