بعد اینا داشتن همه چیز رو داغون میکردن، یهو چشمشون افتاده به پنکه سقفی که میچرخیده، گفتن چه حالی میده ازش آویزون بشیم و بچرخیم، بعد تا آویزون شدن از بس نرهخر بودن، پره هاش کج شده و دلنگی با کون خوردن زمین و برادرهای همسنگرشون کلی به این شوخی خندیدن و ریسه رفتن از این شوخطبعی و با روحیه شاد، در حالیکه آهنگ «یاور تخریبچی من» و «ایول ایول» رو میخوندن، برگشتن به پایگاه تا ساندیسها گرم نشه و عدس پلو سرد نشه!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
اون دلنگی همون لوازم خانگی دلونگیه؟
نخير، صداي سر صحنه است!
فيس بوک شِر کردم رفيق
گفتي خبر بدم، گفتم خبر بدم
;)
Post a Comment