آقا اگه جنبش سبز مرده، خوب ولش کنین دیگه. چرا بعد از یک سال هی گزارش تهیه میکنین و ازش بد میگین و افتخار میکنین به نه دی و این حرفا. نکنه خدای نکرده میترسین دوباره جنبش سبز جون بگیره...!؟
اينجا هرچی به ذهنم ميرسه، به دهنم مياد! درضمن، ممكنه محتوای بعضی از نوشتههای اينجا با عفت عمومی شما سازگار نباشه، پيشاپيش عذرخواهم
▼
Friday, December 31, 2010
بیا منو بگیر
از عجایب روزگار اینه که همیشه دخترهایی که قصد ازدواج دارن، با پسرهایی که قصد ازدواج ندارن؛ دوست میشن!
نوستال هدفمندی در دهه شصت
مامان شما هم تو جشن تولدهاتون، کاغذ کادوها رو سالم درمیآورد و صاف میکرد برای جلد کتاب و دفترهاتون؟
Thursday, December 30, 2010
در رادیو اتفاق افتاد- واقعی
علیرضا عصار با احساس میخونه:
«مشک یعنی نعرهی آن نره شیر»
یعنی مردهی این تشبیهات شاعر شدم!
«مشک یعنی نعرهی آن نره شیر»
یعنی مردهی این تشبیهات شاعر شدم!
Wednesday, December 29, 2010
سنگک لای لواش
بیست سال پیش، بابام، سر سفره: بچه! کتلتها رو با نون بخور، حیفه خالی می خوری...
امروز، بابام، سر میز: بچه! کتلتها رو بدون نون بخور، نون گرون شده، حیفه...!
.
.
.
یاد دوران دانشجویی افتادم که گاهی غذا نداشتیم، ساندویچ نون با نون می خوردیم!
امروز، بابام، سر میز: بچه! کتلتها رو بدون نون بخور، نون گرون شده، حیفه...!
.
.
.
یاد دوران دانشجویی افتادم که گاهی غذا نداشتیم، ساندویچ نون با نون می خوردیم!
الان دهنم شکل بوس شده
خرمالو دوست ندارم ولی چون حکم «منتکشی» داشت و برای تموم کردن قهر بود، مجبور شدم حتی پوستش رو هم بخورم!
کاکو ولم بکن، شعرو خودش میاد
میگن مولوی وقتی میرفته تو حال و هوا، شعر میگفته و به قافیه و کلمات توجهی نداشته. ولی حافظ شعرهایی که میسروده رو چند بار میخونده و تصحیح میکرده و بازنویسی میکرده.
این نشون میده که شیرازیها در دوران حافظ اهل کار و فعالیت بودن؛ و حال و حوصله داشتن، کمکم به مرور زمان اینجوری شدن...!
این نشون میده که شیرازیها در دوران حافظ اهل کار و فعالیت بودن؛ و حال و حوصله داشتن، کمکم به مرور زمان اینجوری شدن...!
Tuesday, December 28, 2010
ملتی که ما هستیم
یک هفته از هدفمندی گذشت، حسابها خالی شد، یارانهها به گاج رفت، تبدیل شد به گوشت و برنج و روغن و آجیل شب چله... خدا موعد قبضها رو به خیر بگذرونه! دو دستی جیبهاتون رو بچسبین که زمان چپاول و زورگیری و دزدی داره نزدیک میشه...
ناز بشی، چیز دیگه نمیخوای ناقلا؟ تعارف نکن
خاتمی کف خواستههای اصلاحطلبان را آزادی زندانیان سیاسی، اجرای همهجانبه قانون اساسی و تضمین انتخابات آزاد اعلام کرد.
.
.
.
وی همچنین سقف خواستههای اصلاحطلبان را «قمبل کردن» ریاست محترم جمهور اعلام داشت!
.
.
.
وی همچنین سقف خواستههای اصلاحطلبان را «قمبل کردن» ریاست محترم جمهور اعلام داشت!
امان نامه
امان از دل بیغم...
امان از دل تنها...
امان از لب دلدار...
امان از تن تبدار...
امان از بوی عطری که میمونه...
امان از بوی عطری که مونده...
امان از دل تنها...
امان از لب دلدار...
امان از تن تبدار...
امان از بوی عطری که میمونه...
امان از بوی عطری که مونده...
Monday, December 27, 2010
لطفا فقط مذهبیها بخونن
شاید اینجا جاش نباشه ولی محض یادآوری:
1- الان روزا کوتاهه و هوا سرده، اونایی که روزه قضا دارن میتونن الان ترتیبش رو بدن!
2- نماز آیات این چند تا زلزله و ... اینا هم اگه شامل حالتون میشه، فراموش نشه.
الانه که سیل گیر دادنها به طرفم روان بشه!
1- الان روزا کوتاهه و هوا سرده، اونایی که روزه قضا دارن میتونن الان ترتیبش رو بدن!
2- نماز آیات این چند تا زلزله و ... اینا هم اگه شامل حالتون میشه، فراموش نشه.
الانه که سیل گیر دادنها به طرفم روان بشه!
حالا خودت رو جر بده که خلیج فارس درسته
بعد از برگزاری جام جهانی در قطر و دیدن شکوه و جلال بازیها که به لطف پول نفت برگزار خواهد شد، آیا ممکنه کسی تو دنیا باور کنه که «خلیج فارس» درسته نه خلیج عربی؟!
Sunday, December 26, 2010
خدای تمام ادیان
خدای خوب و مهربان، ما هیچی، اقلا یه برف میباروندی تا دل مسیحیها تو این شب و روزهای کریسمس خوش بشه!
الپاپ
برام سواله که مسیحیان عرب زبان، انجیل و دعاهای مذهبیشون رو به عربی میخونن؟ مثلا میگن السلام علیک یا عیسی بن مریم؟
این دفعه جبران میکنمت
دختر خانومی که سه شنبه هفته پش بالای پل عابر پیاده سر چهارراه بهم چشمک زدی و با خنده از کنارم رد شدی، معذرت میخوام که در اون لحظه حواسم بهت نبود و دوزاریم نیفتاد! چکم کسری داشت و باید حسابم رو پر میکردم. اگه یه بار دیگه همو دیدیم، حواسم هست!
Saturday, December 25, 2010
لطفا تاریخ تولد خود را درست وارد کنید!
نمیدونستم که حدود صد تا از دوستانم که در شبکههای اجتماعی مختلف عضون، متولد اول ژانویه هستن و دو سه روزه هی برام ایمیل میاد که فلانی تولدشه...!
حال نداره تاریخ تولدش رو به میلادی تبدیل کنه!
حال نداره تاریخ تولدش رو به میلادی تبدیل کنه!
واحد سرعت رینش بر زمان
بابام: یادش به خیر، زمان شاه تخم مرغ میخریدیم چهل تا یک قرون!
من: یادش به خیر، زمان خاتمی نون میخریدیم بیست و پنج تومن!
من: یادش به خیر، زمان خاتمی نون میخریدیم بیست و پنج تومن!
دسته بندی آدمها از لحاظ بامیـَوی
آدمها دو دستهاند:
آنهایی که «بامیه» دوست دارند،
و آنهایی که از «بامیه» متنفرند!
آنهایی که «بامیه» دوست دارند،
و آنهایی که از «بامیه» متنفرند!
Friday, December 24, 2010
کاتولیکتر از پاپ
اسمسهای «نوروز باستانی» و «شب یلدا»ت رو باور کنم یا درخت کریسمسی که یک هفته کنار هال خونهات چراغونی میکنی؟
ایرانی بودن فقط به این نیست که به اسلام بد و بیراه بگی و بهجای «سلام» بگی «درود». مواظب باش از اونور بوم نیفتی!
ایرانی بودن فقط به این نیست که به اسلام بد و بیراه بگی و بهجای «سلام» بگی «درود». مواظب باش از اونور بوم نیفتی!
تاثیر عجیب مشایی بر احمدینژاد
اخبار ایران رو از طریق اینترنت و ماهواره دنبال میکنم، چون نه به صدا و سیما اعتماد دارم و نه به روزنامهها. دیشب تو بیبیسی سوال «ژیار گل» از احمدینژاد رو دیدم. نمیدونم شما هم دیدین و دقت کردین؟ درباره برکناری متکی ازش سوال کرد و اولش طبق رسم همیشگیاش مساله رو پیچوند و از زیر جواب دادن در رفت و گفت «از توش نمیتونین چیزی دربیارین!» و قصد داشت به سوال بعدی جواب بده ولی رحیم مشایی که کنارش نشسته بود یه چیزی بهش گفت و احمدینژاد به صراحت دروغ گفت که «آقای متکی از موضوع خبر داشته و در جریان بوده»! برای این میگم دروغ میگن چون مثل روز روشنه که این بار متکی راست میگه و برکناریش با هیچ معیار عقلی و عرفی و قانونی جور درنمیاد.
ایمان آوردم که مشایی مثل عروسکگردان داره احمدینژاد رو میچرخونه، با چشمهای خودم دیدم که مثل آدمهای هیپنوتیزم شده تحت تاثیر دستورات مشایی کار می کنه...
ایمان آوردم که مشایی مثل عروسکگردان داره احمدینژاد رو میچرخونه، با چشمهای خودم دیدم که مثل آدمهای هیپنوتیزم شده تحت تاثیر دستورات مشایی کار می کنه...
Thursday, December 23, 2010
اطلاعیه نظام مهندسی: پوسترجهت تحکیم بنا رسید
تو گودر خوندم یکی نوشته بود از بچگی میترسیده وقتی میره توالت، زلزله بیاد و همونجا کون برهنه زیر آوار بمونه! دوست عزیز خوشحال باش که استاندار کرمان برای جلوگیری از این فاجعه یک راهکار ارائه داده: چسبوندن عکس ریاست محترم جمهور به دیوار جهت ایجاد معجزه و نریختن دیوار!
Wednesday, December 22, 2010
باشه! خوش به حالت ماشین داری
هر کار میکنم نمیتونم اینایی که سوئیچ ماشینشون رو دستشون میگیرن و میچرخونن؛ رو درک کنم. مخصوصا دخترهایی که یک کیف اندازه کیسه گونی دارن ولی باز هم سوئیچ رو نمیاندازن توش!
Tuesday, December 21, 2010
هر روز در تاکسی اتفاق میافتد
مسافر: داداش کرایه ما چند شد؟
راننده: هزار...
مسافر: بر پدرشون لعنت!
راننده: راست میگی والا...
راننده: هزار...
مسافر: بر پدرشون لعنت!
راننده: راست میگی والا...
دریغ از یه ذره خلاقیت
خدا شاهده اگه کسی برام اسمس بزنه «یلدا یعنی یادمان باشد ... ال و بل...» چنان بلایی سرش میارم که تا چهارشنبه سوری بسوزه!
پیغام خصوصی- 3
نیما اکبرپور، لطفا به بهزاد بلور بگو سر کوچه ما یه بقالی هست که یه شاگرد افغانی داره، پسره تصنیف گل پامچال رو نسبتا خوب میخونه. اگه بهزاد از این طرفا رد شد یه مصاحبه اختصاصی ازش بگیره برای کوک!
یعنی مردهی ایناییام که بهزاد بلور میاره تو برنامهاش و باهاشون مصاحبه میکنه!
یعنی مردهی ایناییام که بهزاد بلور میاره تو برنامهاش و باهاشون مصاحبه میکنه!
Monday, December 20, 2010
هدف:بند کردن یارانهها
این پست به دلیل داشتن فحش های رکیک ِ کش-دار، خوار-دار، مار-دار و سایر ناموسهای ریاست محترم جمهور، حذف شد!
سلاخی دماغ
اونایی که دماغشون رو عمل میکنن و:
شبیه گنجشک میشن!
یا شبیه خوک میشن!
یا شبیه مایکل جکسون میشن!
یا چشماشون چپ میشه!
یا دهنشون باز میمونه!
یا سوراخهاش لنگه به لنگه میشه!
یا نوکش کج میشه!
یا نمیتونن نفس بکشن!
یا صداشون مثل خرس میشه!
یا... یک طرف،
اون یک درصدی که دماغشون رو عمل میکنن و خوشگل میشن هم یک طرف!
شبیه گنجشک میشن!
یا شبیه خوک میشن!
یا شبیه مایکل جکسون میشن!
یا چشماشون چپ میشه!
یا دهنشون باز میمونه!
یا سوراخهاش لنگه به لنگه میشه!
یا نوکش کج میشه!
یا نمیتونن نفس بکشن!
یا صداشون مثل خرس میشه!
یا... یک طرف،
اون یک درصدی که دماغشون رو عمل میکنن و خوشگل میشن هم یک طرف!
Sunday, December 19, 2010
مطهری شریعتی است
آخونده خیلی تیریپ روشنفکری برداشته بود، گفت همونطور که شهید مطهری فرمودن: فاطمه فاطمه است... در یک لحظه به سرم زد برم میکروفن رو چپّه بکنم تو ماتحتش بگم قرمدنگ، ما اینقدر تو گودر زحمت میکشیم جایگاه دکتر شریعتی رو ارتقا بدیم، بعد تو یهو میرینه به همه چیز؟!
Saturday, December 18, 2010
خاطرات: منوچهر متکی
به متکی میگن یه خاطره تعریف کن. چشماش پر از اشک میشه میگه وقتی همتای سنگالیم فهمید دیگه وزیر نیستم، حتی بهم ناهار هم نداد، یه راست فرستادنم فرودگاه...!
بابام و پاتایا
بابام گیر داده که بیا با هم بریم تایلند! هرچی میگم نمیخوام، میگه الان اگه با من بیای، پس فردا دیگه لازم نیست مجردی با دوستات بری! طفلی مامانم!
Friday, December 17, 2010
كودكان چندساله ی دبيرستانی- واقعی
نماينده فلان در بازديد از مجروحان حادثه تروريستی چابهار: متاسفانه در بين شهدا كودكان زيادی هم وجود دارند. كودك پيش دبستانی، دبستانی، دبيرستانی... كودك چندساله...!
البته در بخشهای بعدی خبر جملات حجةالاسلام ويرايش شد!
البته در بخشهای بعدی خبر جملات حجةالاسلام ويرايش شد!
یزید حاکم بود و حسین فتنهگر
تو تلویزیون آخونده میگفت: هجمههای سیاسی زمان امام (ع) که توسط حکومت انجام میشد، به گونهای بود که به مردم نشان دهند امام (ع) از راه اسلام منحرف شده است...
یعنی الحق که چقدر دقیق زد تو خال!
یعنی الحق که چقدر دقیق زد تو خال!
خبررسانی مافوق صوت
خبر فوری: خانواده محمد نوریزاد دستگیر شدند!
...
خبر فوریتر: خانواده محمد نوریزاد آزاد شدند!
...
رسانه همه مونیم!
...
خبر فوریتر: خانواده محمد نوریزاد آزاد شدند!
...
رسانه همه مونیم!
Wednesday, December 15, 2010
ظهر عاشورا
... و همچنین همیکردند، تا هرچه با وی کس بود از اولیا و شیعت، همه کشته شدند و حسین (ع) بماند با برادران و فرزندان و عمزادگان، پسر جعفرابن ابیطالب و پسران مسلم ابن عقیل.
حسین (ع) گفت: اکنون، نوبت من آمد.
ایشان گفتند: نیکو باشد که ما زنده باشیم، وتو پیش حرب شوی؟
پس نخستین کسی که حمله کرد از اهل بیت او، پسرش بود- علی اکبر.
حسین (ع) گفت: یا رب، مرا بر این مصیبتها صبر ده!
بر پای خاست. و از تشنگی سست شده بود.
پیادگان گرد حسین (ع) اندر آمدند. حسین (ع) به هر حملهای که بکردی، چند تن را بیفگندی.
عمرابن سعد گفت: شما هرگز مردی دیدهاید که همه اهل بیت او پیش وی بکشتهاند و او را چندین جراحت کردند و چندین سپاه گرد وی اندر آمدند و او از جان ناامید شده، با این دلمردی (دلیری) که این مرد است؟
مقتل حسین بن علی (ع)- ترجمه تفسیر طبری، ویرایش جعفر مدرس صادقی
به نقل از همشهری داستان 63
حسین (ع) گفت: اکنون، نوبت من آمد.
ایشان گفتند: نیکو باشد که ما زنده باشیم، وتو پیش حرب شوی؟
پس نخستین کسی که حمله کرد از اهل بیت او، پسرش بود- علی اکبر.
حسین (ع) گفت: یا رب، مرا بر این مصیبتها صبر ده!
بر پای خاست. و از تشنگی سست شده بود.
پیادگان گرد حسین (ع) اندر آمدند. حسین (ع) به هر حملهای که بکردی، چند تن را بیفگندی.
عمرابن سعد گفت: شما هرگز مردی دیدهاید که همه اهل بیت او پیش وی بکشتهاند و او را چندین جراحت کردند و چندین سپاه گرد وی اندر آمدند و او از جان ناامید شده، با این دلمردی (دلیری) که این مرد است؟
مقتل حسین بن علی (ع)- ترجمه تفسیر طبری، ویرایش جعفر مدرس صادقی
به نقل از همشهری داستان 63
Tuesday, December 14, 2010
حسین یا حسن یا موسی یا جعفر یا...؟
گاهی با خودم فکر میکنم اگر امام حسین (ع) به جنگ نمیرفت و معروف نمیشد، شاید مثلا امام محمد باقر (ع) و یا امام علیالنقی (ع) اینقدر برای شیعه ناشناخته نمیموندن...
گاهی با خودم فکر میکنم امام حسینی که به جنگ رفت و در میدان نبرد شجاعانه شهید شد، مظلومتر بود یا برادرش امام حسن (ع) که به نامردی و بهوسیله زنش در خونه خودش مسموم شد؟ یا امام علیای (ع) که تنها و بیکس و بدون پشت و پناه، از پشت ضربه خورد و شهید شد...
گاهی با خودم فکر میکنم اگر واقعه عاشورا اینقدر دراماتیک نبود و جنبههای داستانی و حماسی نداست، شیوخ صفویه (و شیخهای چند قرن آینده!) با چه چیز می خواستن حواس مردم رو پرت کنن و به حکومتشون برسن؟
حالا پشت ماشینت بنویس «از حسین چه میدانیم و برای او چه کردهایم...»!
گاهی با خودم فکر میکنم امام حسینی که به جنگ رفت و در میدان نبرد شجاعانه شهید شد، مظلومتر بود یا برادرش امام حسن (ع) که به نامردی و بهوسیله زنش در خونه خودش مسموم شد؟ یا امام علیای (ع) که تنها و بیکس و بدون پشت و پناه، از پشت ضربه خورد و شهید شد...
گاهی با خودم فکر میکنم اگر واقعه عاشورا اینقدر دراماتیک نبود و جنبههای داستانی و حماسی نداست، شیوخ صفویه (و شیخهای چند قرن آینده!) با چه چیز می خواستن حواس مردم رو پرت کنن و به حکومتشون برسن؟
حالا پشت ماشینت بنویس «از حسین چه میدانیم و برای او چه کردهایم...»!
Monday, December 13, 2010
شباهت جنبش سبز و گودر
یه عده نشستیم دور هم، میگیم، میخندیم، همدیگه رو نقد، مسخره یا تائید میکنیم، لغت و اصطلاح جدید میسازیم و کیف میکنیم، بیانیه صادر میکنیم، منقلب میشیم و... و دور هم خوشیم. خبری هم از بیرون نداریم. فکر میکنیم بقیه مردم هم مثل ما هستن و هرچی ما بگیم، اونا هم میفهمن. غافل از اینکه اکثر مردم فکر میکنن «میرحسین» مملکت رو به هم ریخت و خودش عقب کشید. و عده دیگری از مردم هنوز آیدی گوگل ندارن و یا پسورد جیمیلشون رو گم کردن! این دید بسته و غافل بودن از بیرون، همون شباهت گودر و جنبش سبزه.
Sunday, December 12, 2010
صبحشو و تبلور کف-کردگی ِ ما
نسلی هستیم که به عکس یه دختر که کلهی سحر گرفته و صورتش باد کرده و رد بالش افتاده روش و گوشه چشماش قی آورده و موهاش به هم پت خورده، ولی بند تاپش از زیر پتو دیده میشه، بالای صد تا لایک میدیم و بیست، سی تا کامنت میگذاریم!
گیهان و خوانندگان- آتشسوزی جنگلها
بنده میخواستم از این طریق اعلام کنم با اینکه من و امثال من نمیتوانیم کمکی برای خاموش کردن آتش جنگلهای ایران انجام دهیم ولی با راه انداختن هیاتی در محله مان، حمایت خود را از جنگلهای ایران اعلام میکنیم. نام هیات ما هم اینست: «ما همه جنگلی هستیم»
به ما بپیوندید
التماس دعا- رضا هـُلالی
به ما بپیوندید
التماس دعا- رضا هـُلالی
دیالوگ- یازده
«کاش باران بود و تو بودی و یک جاده بیانتها... آنگاه به دنیا میگفتم: خداحافظ...»
اگه اینو نمیگفتم، بغضش سر گلوم میموند. صبح پشت یه کامیون دیدم...
اگه اینو نمیگفتم، بغضش سر گلوم میموند. صبح پشت یه کامیون دیدم...
Saturday, December 11, 2010
شهید راه مشهد
خدا کنه در این روزهای عزیز، مشهد ما رو بطلبه که بریم و برای یک سال آیندهمون شارژ بشیم... آخه سالی یکبار شله مشهدی کافیه تا آدم رو شنگول نگه داره، مخصوصا با کوکا مشهدی شیشهای، مخصوصا سه کاسه، مخصوصا چهار زانو سر سفره روی زمین، مخصوصا در حال عرق ریختن...!
هنر نزد ایرانیان
اوناییکه با گیتار بلدن فقط «اگه یه روز بری سفر» بزنن، همونایی که با ارگ (کیبورد) هم فقط «تولدت مبارک» میزنن!
Friday, December 10, 2010
Thursday, December 9, 2010
نوستال کشتی
دلم برای دیدن کشتیهای دوران نوجوانیم تنگ شده، دلم برای کشتی رسول خادم، علیرضا دبیر، علیرضا حیدری، عباس جدیدی، امیررضا خادم، غلامرضا محمدی، علیرضا رضایی، علیرضا سلیمانی، حسن رنگرز و... تنگ شده... یادش بهخیر...
Wednesday, December 8, 2010
نترسین، نترسین... هل ندین، هل ندین
میگن شانزده آذر، از بین همه دانشگاهها، صفوف اعتراض در دانشگاه قزوین به هم فشردهتر بوده، راسته؟!
Tuesday, December 7, 2010
از طرف حاج منصور عوضی
مقارن شدن «روز دانشجو» با آغاز «ایام عزاداری» را به تمام برادران عرزشی تبریک و تسلیت عرض مینمایم.
گیهان و خوانندگان- میزبانی قطر
میخواستم از این طریق اعلام کنم خوبی میزبانی قطر برای جام جهانی اینست که چون قطر کشور کوچکی در نزدیکی ایران است، هنگامی که بازیکنان توپها را بلند شوت کنند؛ ممکن است داخل خاک ایران بیفتد و ما هم میتوانیم با ندادن توپها یا پاره کردن آنها اقتدار خود را به جهانیان اثبات کنیم.
با تشکر- محمود بوقی از امجدیه
با تشکر- محمود بوقی از امجدیه
Monday, December 6, 2010
غلط گیری
حالا درست نیست بگم، ولی درستش اینه: به نحو احسن!
احسن در عربی میشه بهترین، یعنی به بهترین نحو. نحو احسنت غلطه!
احسن در عربی میشه بهترین، یعنی به بهترین نحو. نحو احسنت غلطه!
Sunday, December 5, 2010
وظیفه پلیس: یا بزنه یا زدن بقیه رو تماشا کنه
شبا که ما میخوابیم / آقا پلیسه هم میخوابه
ما خواب خوب میبینیم / اونم خواب خوب میبینه
روزا که ما بیداریم / آقا پلیسه بیکاره
چاقو رو ما میخوریم / اونم ما رو میپائه
!
ما خواب خوب میبینیم / اونم خواب خوب میبینه
روزا که ما بیداریم / آقا پلیسه بیکاره
چاقو رو ما میخوریم / اونم ما رو میپائه
!
یارانه فحش رو برندارن
رفتم سوپر چیزی بخرم، یه پسری از راه مدرسه اومد از این ساندویچ سرد حاضریا بخره، هزار تومن گذاشت، فروشنده گفت شده هزار و دویست تومن. پولشو برداشت و رفت، زیر لب گفت تف تو گورشون که یارانه ساندویچ رو هم برداشتن!
Saturday, December 4, 2010
شهید جولیان آسانژ
ببین! خوشحال باش!
ما و اونا فرقی با هم نداریم. اینجا وقتی گند خبری درمیاد، دو تا استاد فیزیک ترور میشن. اونجا وقتی گند خبری درمیاد، خبررسان به اتهام تجاوز تحت تعقیب قرار میگیره!
ما و اونا فرقی با هم نداریم. اینجا وقتی گند خبری درمیاد، دو تا استاد فیزیک ترور میشن. اونجا وقتی گند خبری درمیاد، خبررسان به اتهام تجاوز تحت تعقیب قرار میگیره!
لطفا بعد از اتمام؛ سیفون را محکم بکشید
میشه خواهش کنم توی گلویی چاه توالتتون از اون درهای باز و بسته- شوی فنری نذارین؟ مخصوصا بعد از مدتی که فنرش زنگ میزنه و دیگه کار نمیکنه... یا لااقل کنار توالت یه دسته بیلی چیزی بذارین که وقتی زور فلاش تانک نرسید، با چوب هل بدن بره پایین!
Friday, December 3, 2010
بچههای کوه آلپ
تا امروز فکر میکردم موسیقی تیتراژ کارتون «بچههای کوه آلپ» رو «مجید انتظامی» اختصاصی برای اون سریال ساخته، خیلی هم بهش افتخار میکردم. ولی الان این متن رو خوندم که هنگام دوبله این کارتون در ایران، از این موسیقی استفاده کردن. اسم اصلی موسیقی هم «زال و سیمرغ» هست. در اینجا میتونید مستقیم این موسیقی زیبا رو گوش کنید.
در اتوبوس اتفاق افتاد- واقعی
اتوبوس سوار شدم، از این خصوصیها، پول دادم، خورده نداشت، بقیهاش رو بلیت اتوبوس دولتی داد!
Thursday, December 2, 2010
اولین راه حل، آخرین راه حل
خدا رو شكر شهلا جاهد اعدام شد و خيال مسولان مملكت راحت شد كه ديگه هیچ جرمی توسط مردم رخ نخواهد داد، فقط مونده سکینه آشتیانی! حالا مسولان به تنهایی میتوانند تمام جنایات ممکن را خودشان انجام دهند...
نسل جدید کیبورد همراه با نظافتچی
شماها که بیشتر بلدین، آیا تا حالا کیبوردی اختراع شده که تکنولوژی نانو داشته باشه و خودش آب نارنگی، شوره سر، تکه بیسکوئیت، قطره های چای یا نسکافه، پوست تخمه، چیپس خرده، و... اینجور چیزها رو از روی خودش پاک کنه و احتیاج به نظافت نداشته باشه؟!
Wednesday, December 1, 2010
بابام و دست فرمون تتریسی
اصلا دوست ندارم داخل ماشینهایی باشم که پشت سر ماشین بابام هستن. وقتی سعی میکنه به صورت بازی «تتریس»، هر جای خالی توی خیابانها رو با ویراژ پر کنه و لاین عوض کنه! خدا به ماشینهای پشتی صبر بده تا فحش ندن!
Tuesday, November 30, 2010
عصر جمعه
نقل به مضمون از «اسفندیار منفردزاده» در برنامه به عبارت دیگر بیبیسی:
«اگر من را داخل جعبه قرار بدن و از دنیا بیخبر باشم و بعد بیارن بیرون، میفهمم که عصر جمعه است...»
«اگر من را داخل جعبه قرار بدن و از دنیا بیخبر باشم و بعد بیارن بیرون، میفهمم که عصر جمعه است...»
Monday, November 29, 2010
ساسی یوسف
اعتقاد راسخی دارم که «سامی یوسف» یکی از اون افرادی است که هم رگ خواب ایرانیها رو خوب شناخته، هم خوب تونسته خرشون کنه!
Sunday, November 28, 2010
Saturday, November 27, 2010
لای درتون
مسافر وسطی به مسافر دم دری: خانوم درتون بازه!
خانوم دم دری: عیب نداره، الان پیاده میشم...
مسافر وسطی: خوب از لاش باد میاد، اذیتمون میکنه!
خانوم دم دری: عیب نداره، الان پیاده میشم...
مسافر وسطی: خوب از لاش باد میاد، اذیتمون میکنه!
صدام و هیتلر هم چهره ماندگار بودن
علیرضا افتخاری با اون کارهای کثیفی که کرد، به حق به عنوان «چهره ماندگار» انتخاب شد، نه «صدای ماندگار»!
نسل عقیم شدگان
یکی از بچهها برای ساخت فیلم مستند رفته بوده کشتارگاه، قسم میخورد گوسفندها رو چند روزی که قرنطینه میکنن، بهشون کافور میدن، بعد ذبح میکنن!
شاید دلیل این خونسردی و بیتفاوتیمون همین باشه!
شاید دلیل این خونسردی و بیتفاوتیمون همین باشه!
Friday, November 26, 2010
عید سبز
دیروز عید خوبی بود، نصف خونههای کوچهمون با اینکه سید نبودن، ولی پرچم سبز دم درشون آویزون کرده بودن... جدا از روبانهای سبزی که به ماشینهاشون بسته بودن!
در آلبوم جدید احسان خواجهامیری اتفاق افتاد
«اتفاق افتاد... دست من نبود...
من نفهمیدم چطور عاشق شدم...»
من نفهمیدم چطور عاشق شدم...»
گیهان و خوانندگان- گوانگ ژو
می خواستم از این طریق از مسولان صدا و سیما تشکر کنم که با پخش مستقیم بازیهای آسیایی و مخصوصا هنگام اهدای مدالها و مخصوصا مسولان زحمتکش اهدای مدالها، باعث شدند تا با فرهنگ و تاریخ چین و علیالخصوص لباسهای محلی خواهران خوب چینی بیشتر و بهتر آشنا بشویم. به امید آن روز که بازیهای آسیایی در ایتالیا یا فرانسه و یا هلند برگزار شود.
با تشکر؛ اسفندیار و محمود کفزده از تهران
با تشکر؛ اسفندیار و محمود کفزده از تهران
Thursday, November 25, 2010
همیشه شعبون، یک بار هم رمضون
البته درست نیست بگم ولی باید بگم تا یکی از ما هم حمایت کنه: این دختر خانومایی که تو تاکسی میشینن کنارت و هی خودشون رو بهت میمالن!
خطبه علی علیهالسلام در نهی از بدگویی
ای بنده خدا، در اظهار عیب هیچکس درباره گناهی که مرتکب شدهاست شتاب مکن، زیرا شاید برای او بخشیده شدهباشد. و برای خود درباره معصیت کوچک احساس امان مکن، شاید برای همان گناه کوچک عذاب داده خواهی شد.
Wednesday, November 24, 2010
هواپیمائیات- 6
مسافرین محترم؛
یک عدد سینی و یک پتوی مسافرتی بیشتر ارزش دارد یا آبرویتان که جلوی بقیه مسافرین ببریم؟!
یک عدد سینی و یک پتوی مسافرتی بیشتر ارزش دارد یا آبرویتان که جلوی بقیه مسافرین ببریم؟!
محمود زیر لب، بعد از شنیدن خبر قطع رابطه
البته... شاید منظورشون از «کشور کوچکی در غرب آفریقا»، گامبیا نباشه و همون «انگلستان» باشه؟!
Tuesday, November 23, 2010
در مطب دندانپزشکی اتفاق افتاد
پزشک در حال معاینه بیمار (خانوم) است که بیمار به دلیل ورود ابزار دندانپزشکی به دهانش عوق میزند. شوهر بیمار با نگرانی رو به پزشک: آقای دکتر دست خودش نیست، دهنش کوچیکه، چیز کلفت که میره تو دهنش حالش به هم میخوره...!
قطع روابط گامبیا با ایران
دیگه قضیه داره از «کلاغ کون دریده» هم میگذره... هر کی از راه میرسه، میرینه!
زنده شدن خاطرات استاد خیابانی
جواد خیابانی نشسته و داره آمار مدالهای کاروان ایران در گوانگژو رو میده: امروز روز خیلی خوبی بود، امروز همه چیز رو بردیم... حتی اونهایی رو هم که باختیم، بردیم...!
Monday, November 22, 2010
ایرانیهایی که ما هستیم
دقت کردین چقدر تعداد اونایی که برای نشون دادن روشنفکریشون، به «میرحسین» فحش و بد و بیراه میگن، زیاد شده؟!
هواپیمائیات- 5
مسافرین محترم؛
پاکتی که در جیب جلوی صندلی شماست مخصوص استفراغ میباشد، نه بردن غذای اضافی!
پاکتی که در جیب جلوی صندلی شماست مخصوص استفراغ میباشد، نه بردن غذای اضافی!
Sunday, November 21, 2010
دندانهای بیشعور
یکی از دندونام حساس شدهبود و با سرما درد میگرفت، به تجویز دکترم و تبلیغ ماهواره رفتم خمیردندون «سنسوداین» گرفتم. بعد از یک هفته نصف دندونام دائم و بدون دلیل درد میکنن!
Saturday, November 20, 2010
نصایح پدرانه- 14
پسرم! حواست باشد وقتی کادویی را که کسی برایت آورده، میخواهی برای شخص دیگری ببری، خوب نگاه کن تا اسم نفر یا نفرات قبلی روی جعبه کادو نباشد!
Friday, November 19, 2010
اسمس جدید رسید، بدو بدو
خدا پدر «هاکوپیان» و «سوواری» و «ایرانسل» و «مبل اکسیر» و... رو بیامرزه که هر از گاهی یه اسمس بهم میدن تا صدای زنگ اسمس موبایلم یادم نره!
در نشست باكو اتفاق افتاد
احمدینژاد: دريای خزر آورديم، موشك اس 300 رو برديم!
مدودف: دريای خزر مال خودمون، موشك نمیديم بهتون!
مدودف: دريای خزر مال خودمون، موشك نمیديم بهتون!
Thursday, November 18, 2010
صحنههای دیدنی از پدران در روز جمعه
باباهایی که صبحهای جمعه رادیو رو روشن میکنن و برنامه صبح جمعه گوش میدن، با زیرپوش آستیندار و پیژامه راهراه، در حالیکه دارن همزن برقی مامانه رو تعمیر میکنن و مامانه هی گوشزد میکنه که «خرابتر نشه» و هی برای باباهه چای میاره...!
Wednesday, November 17, 2010
صد رحمت به کره شمالی
فکر کنم دیگه کمکم وقتشه اسم خیابان «سئول» رو به خیابان «پیونگ یانگ» تغییر بدن!
پیغام خصوصی- 2
نیما اکبرپور، به «پونه» سلام مخصوص برسون... نه، تو دخالت نکن! به سینا بگو که به فرناز بگه که فرناز به پونه سلام مخصوص برسونه. تو دراز بکش!
Tuesday, November 16, 2010
Monday, November 15, 2010
هواپیمائیات- 3
مسافرین محترم؛
تمامی مهمانداران این پرواز متاهل بوده و به کانون خانواده خود پایبند میباشند، آنها را به چشم خواهری ببینید!
تمامی مهمانداران این پرواز متاهل بوده و به کانون خانواده خود پایبند میباشند، آنها را به چشم خواهری ببینید!
Sunday, November 14, 2010
لب کارون
دلم یه کافه میخواد... برم توش بشینم... یه چیزی بخورم... صبر کنم تا... آغاسی بیاد بخونه... بعد از دو ساعت شنگول برگردم خونه بخوابم!
جوراب و کمربند یا اپیلیدی و سرویس برلیان
خانوما! خدا رو شکر کنین که مرد نشدین، چون یکی از مصایب مرد بودن انتخاب کادو برای زنها در مناسبتهای مختلفه، که یکی از سختترین مسایل زندگیست!
Saturday, November 13, 2010
Friday, November 12, 2010
بابام و در و دافات
پشت چراغ قرمز، یه داف اسمی از جلوی ماشین رد میشه، بابام در حالیکه داره طبیعیش میکنه: چرا اینا اینقدر خشک شدن؟ مثل علامت لای کتابن... هیچی ندارن!
ایرانیهای مشتاق آموزش +18
البته درست نیست بگم، ولی عجیبه، ببینید: در محل جستجوی گوگل حرف «آ» را تایپ کرده و منتظر پیشنهادهای گوگل باشید!
Thursday, November 11, 2010
در اسباب بازی فروشی اتفاق افتاد
بچههه داره گریه میکنه که اسباب بازی میخواد، مامانش به عروسک «سارا و دارا» اشاره میکنه: اگه ساکت نشی میگم اون لولوها بیان بخورنت ها!
لامصب بیا این یه لقمه رو بخور
مادران عزیز!
ما در آفریقا نیستیم، مطمئن باشید بچهتان از غذا نخوردن نمیمیرد، هروقت گرسنه شد، خودش غذایش را خواهد خورد!
ما در آفریقا نیستیم، مطمئن باشید بچهتان از غذا نخوردن نمیمیرد، هروقت گرسنه شد، خودش غذایش را خواهد خورد!
Wednesday, November 10, 2010
هایانه
کاش به جای هدفمند کردن «یارانهها» دنبال هدفمند کردن «رایانهها» بودن، شاید یک کمی از این «گودرگردی» خلاص میشدیم!
یکی از قوانین مهم رقص در آمریکا
فراموش نکنیم:
«در برخی مناطق ایالات متحده آمریکا، نمایش عمومی مناطقی از بدن همچون پستانها ممنوع میباشد که رقصنده آن را باید بپوشاند اگرچه درمورد رقصنده مرد این موضوع صدق نمیکند.»
!
«در برخی مناطق ایالات متحده آمریکا، نمایش عمومی مناطقی از بدن همچون پستانها ممنوع میباشد که رقصنده آن را باید بپوشاند اگرچه درمورد رقصنده مرد این موضوع صدق نمیکند.»
!
هواپیمائیات- 1
مسافرین محترم؛
با خاموش شدن چراغ میتوانید کمربندهای خود را باز کنید...
آقا شلوارتو بپوش، حیا هم خوب چیزیه ها!
با خاموش شدن چراغ میتوانید کمربندهای خود را باز کنید...
آقا شلوارتو بپوش، حیا هم خوب چیزیه ها!
Tuesday, November 9, 2010
باز هم در تاکسی اتفاق افتاد
راننده: پول خورد بده!
مسافر: والا ندارم...
مسافر پشتی به راننده: بگو بندازه تو صندوق صدقات!
راننده: صندوق صدقات کوفت بخوره، درد بخوره، زهر مار بخوره! (رو به مسافری که پیاده شده): برو خودت یه آبمیوه بخور، مهمون من، نوش جونت...!
مسافر: والا ندارم...
مسافر پشتی به راننده: بگو بندازه تو صندوق صدقات!
راننده: صندوق صدقات کوفت بخوره، درد بخوره، زهر مار بخوره! (رو به مسافری که پیاده شده): برو خودت یه آبمیوه بخور، مهمون من، نوش جونت...!
هی، با توام
آدمها دو دستهان:
اونایی که بعد از ازدواج خودشون رو برای دوستاشون چـُس میکنن،
اونایی که بعد از ازدواج خودشون رو برای دوستاشون چـُس نمیکنن و همونجور باحال میمونن!
اونایی که بعد از ازدواج خودشون رو برای دوستاشون چـُس میکنن،
اونایی که بعد از ازدواج خودشون رو برای دوستاشون چـُس نمیکنن و همونجور باحال میمونن!
من و تو 1- دو
رنکینگ آکادمی گوگوش از نظر بنده:
سروش (عالی)، فروغ(دستبند و گردنبند سبز + تیپ)، ارغوان(پدیده)
سروش (عالی)، فروغ(دستبند و گردنبند سبز + تیپ)، ارغوان(پدیده)
ما و باباهامون و تکنولوژی
وقتی بچه بودم، بابام هنوز تو کف «رادیو ترانزیستوری» بود، غافل از اینکه رادیوها با آیسی کار میکردن.
میترسم وقتی خودم بزرگ بشم، هنوز تو کف «اینترنت» باشم، غافل از تکنولوژیهای جدید، و بچهام به ریشم بخنده!
میترسم وقتی خودم بزرگ بشم، هنوز تو کف «اینترنت» باشم، غافل از تکنولوژیهای جدید، و بچهام به ریشم بخنده!
Monday, November 8, 2010
Sunday, November 7, 2010
رنجی که ما کشیدیم
باید اعتراف کنم، زمانی که ما شروع کردیم به وبگردی، یکی از اهداف اصلیمون پیدا کردن عکسهای هنرپیشههای معروف بود. ولی الان خود هنرپیشهها عکسهای خصوصی و اوپس رو به آسانی در فیسبوکشون قرار میدن!
دوندهای که خواننده شد
استاد «فرامرز آصف» طبق سنوات گذشته، بهجای اینکه زحمت بکشن و یه آهنگ جدید بسازن، این بار تصمیم گرفتن برینن تو «بابا کرم». جای تهوعآورش اینه که با آهنگ بابا کرم، یه خانوم نیمه لخت، داره «رقص میله» میکنه!
Saturday, November 6, 2010
دنیای کوتولهها
چرا الان بیشتر محصولاتی که در دنیا تبلیغ میکنن، برای «دراز کردن» ساخته میشن؟ از ریمل مژه و شامپو مو گرفته تا کفش و قرص افزایش قد و نهایتا دارو و دستگاه شومبول مبارک!
نفرین مادرانه
بچه که بودم آرزوم این بود تا یه روزی «مادر» بشم. از بس مامانم وقتی از دستم عصبانی میشد میگفت: هیچ وقت مادر نمیشی تا بفهمی چی میگم!
Friday, November 5, 2010
منفعت عاشورا برایشان بیشتر است
مسابقه داره پخش میشه، سوالش اینه: پنج شهر زیارتی عراق را به ترتیب اولویت نام ببرید. اولین شهرش کربلاست، دومی نجف!
ببین تا چه حد پیش رفتن که حضرت علی (ع) رو هم پشت سر امام حسین (ع) قرار میدن...
ببین تا چه حد پیش رفتن که حضرت علی (ع) رو هم پشت سر امام حسین (ع) قرار میدن...
تاریخ سازی برای تسخیر لونه
حالا شاید اشتباه کنم ولی بچه که بودم سیزده آبانها یه فیلمی نشون میداد که دانشجویان خط امامی بعد از تسخیر سفارتخانه نشستن و کاغذهایی که با دستگاه رشته شده بود رو سر هم کردن و تونستن بفهمن چی به چیه. ولی دیروز یه مصاحبه نشون داد که توش گفت نامردا قبل از تسخیر سفارتخانه همه مدارک رو رشته کردن و معلوم نیست چی بوده؟
تاریخ داره عوض میشه؟!
تاریخ داره عوض میشه؟!
هیچی اتفاق نیافتاد
وقتی رفت، سعی کن جایگزین خوبی براش پیدا کنی، اینجوری وقتی خبر عروسیش بهت میرسه، هیچ احساسی بهت دست نمیده...
Thursday, November 4, 2010
گیهان و خوانندگان- آب بینی
حال که ریاست محترم جمهور افشا کردند «قدرتهای غربی نمیتوانند آب بینی خود را بالا بکشند» خواهشمندیم تا من و عدهای از همرزمانم را به طور داوطلبانه به این کشورها بفرستند تا بالا کشیدن آب بینی را به این ابرقدرتها آموزش دهیم.
با تشکر؛ آتقی، ممد دماغو، جواد موف دراز، قلی آبکی، حسن خلـّوک، هوشی موشی و دیگر دوستان
با تشکر؛ آتقی، ممد دماغو، جواد موف دراز، قلی آبکی، حسن خلـّوک، هوشی موشی و دیگر دوستان
صدای طهرون
از ایرانسل اسمس اومده و آهنگهای پیشواز ویژه با صدای «مرتضی احمدی» رو پیشنهاد داده. تصور میکنم وقتی رییسم زنگ بزنه و من توالت باشم و براش «ارباب خودم» و «ماشین مشتی ممدلی» پخش کنه!
جدیدترین سروده حسین پناهی
«خدا را شکر این باران بارید که شما دست از سر کچل ما برداشتید...»
دکتر شریعتی در جمع گودریون
دکتر شریعتی در جمع گودریون
لعنتی... الان نه
باید اسم یکی از عذابهای جهنم رو بذارن: «جیش صبحگاهی؛ وقتی هنوز نیم ساعت مونده تا بیدار شدن»!
واجبی فرد اعلا رسید
داروی موبر «ا.ن»، مخصوص ریختن پشم و پیلی ابرقدرتها. لطفا در جاهایی که میسوزد نریزید!
Wednesday, November 3, 2010
فیلمفارسی- پانزده
صحنه عروسی است، همه مهمانان با کاپشن و تیشرت و چادر مشکی و دمپایی و لباس خاکی و موی پریشان و صورت اصلاح نشده و... در مهمانی حضور داشته و درحال دست زدن بدون ریتم آهنگ پسزمینه و خوردن خیار میباشند. دریغ از یک لباس نو و مناسب مراسم عروسی!
هوای رفتگران را داشته باشیم
پس بیایید همه با هم زبالههای خود را در کیسههای مشکی بگذاریم. همین که رفتگر محله زبالههایمان را جمع میکند کافیست، نگذاریم با دیدن پوشک بچه و نوار بهداشتی و غذای کپک زده و... حالش بیشتر به هم بخورد...
اعتراض فرانسویان به هدفمند کردن رایانهها
حالا خوبه سخنگوی وزارت خارجه نگفت این بگیر و ببند و پلیس بازیهای اینجا، برای اینه که مبادا اغتشاشگران و آشوبطلبان فرانسوی به شهروندان ما آسیبی برسونن!
Tuesday, November 2, 2010
روز مهندس مجددا مبارک
تا قبل از انحلال دانشگاه علوم پزشکی، نصف مردم ایران «مهندس» بودن، خدا از این به بعد رو بهخیر بگذرونه!
خرافات نهادینه شده در جامعه
- کف دستم میخاره...
+ قراره پول گیرت بیاد!
- کف پام هم میخاره...
+ قراره بری مسافرت!
- سرم هم میخاره...
+ کلاه جدید میخری!
- تو نافم هم میخاره...
+ گم شو برو حموم! کثافت! همه هیکلت رو قارچ برداشته!
+ قراره پول گیرت بیاد!
- کف پام هم میخاره...
+ قراره بری مسافرت!
- سرم هم میخاره...
+ کلاه جدید میخری!
- تو نافم هم میخاره...
+ گم شو برو حموم! کثافت! همه هیکلت رو قارچ برداشته!
Monday, November 1, 2010
صد و ده هزار
باید اعتراف کنم هنوز «تاوزند- صد» و «هاندرد- هزار» رو تو انگلیسی با هم قاطی میکنم، اول باید یک کم فکر کنم بعد بگمشون!
حلالزاده به کجا میرود؟
من هنوز نفهمیدم چرا «حلالزاده به داییش میره»؟
مادر هرکسی معلومه، پس برای اینکه معلوم بشه پدرش واقعیه یا نه، باید حلالزاده شبیه عموش بشه!
مادر هرکسی معلومه، پس برای اینکه معلوم بشه پدرش واقعیه یا نه، باید حلالزاده شبیه عموش بشه!
بابام و هنرمندان این مرز و بوم
ماهواره داره کلیپ شهرام صولتی پخش میکنه، بابام یهو چشمش میافته: این خانومه چرا سیبیل گذاشته؟
من: خانوم کیه، شهرام صولتیه!
بابام: چی؟! این چرا پیر نمیشه، این پیرمرد که همسن منه!... (چند لحظه میگذره) درسته دیگه، اگه منم پوستم رو بکشم، دماغ عمل کنم، گونه بذارم و لبام رو تزریق کنم، از اینم خوشگلتر میشم... (چند لحظه دیگه میگذره) لامصب از خواهرش جیگرتر شده...!
من: خانوم کیه، شهرام صولتیه!
بابام: چی؟! این چرا پیر نمیشه، این پیرمرد که همسن منه!... (چند لحظه میگذره) درسته دیگه، اگه منم پوستم رو بکشم، دماغ عمل کنم، گونه بذارم و لبام رو تزریق کنم، از اینم خوشگلتر میشم... (چند لحظه دیگه میگذره) لامصب از خواهرش جیگرتر شده...!
Sunday, October 31, 2010
بابام و سریال هزاردستان
بابام: حالا که دوباره هزاردستان رو نشون میدن، از اول تا آخرش هرکی رو میبینم باید فاتحه بخونم! سریال مرحومینه!
آخوند کوچولو
شاید یادتون نیاد، اوایل انقلاب به «شازده کوچولو» میگفتن «مسافر کوچولو». چون شازده از مصادیق بارز طاغوت بود!
خاطرات: کامی نجفزاده
از کامران نجفزاده میپرسن خاطرهات از اعتصابات فرانسه چیه؟ لبخند ملیحی میزنه و میگه: صفوف به هم فشرده و خوبی داشتن... من همیشه میرفتم صف اول... هی میگفتم آقا هل بده، آقا هل بده...!
ایتس شو تایم
قبلا فقط «نکست پرژن استار» بود که حالم رو خوب میکرد از بس میخندیدم، الان این مسابقه رقص هم بهش اضافه شده، کلا دلم درد می گیره بعدش از فرط خنده! ممنون TV Persia
Saturday, October 30, 2010
خدا شانس بده
اگه گفتین همسایه دیوید بکام و ویکتوریا کیا هستن؟
تام کروز و کتی هولمز!
همسایه ما کیا هستن؟!
تام کروز و کتی هولمز!
همسایه ما کیا هستن؟!
عقده لالایی
مامانم برام لالایی نمیخوند... کیهان بچهها میخوند... ماهی سیاه کوچولو میخوند... کتابهای کانون پرورش فکری میخوند... ولی یکبار هم لالایی نخوند...
Friday, October 29, 2010
سبزه رو ولش کن، قرمزه رو بگیر
يکی از بزرگترين آرزوهام اينه که به اندازه بازيگرهای فیلمها شانس داشته باشم که وقتی میخوان بمبی رو خنثی کنن، از بين سه هزار تا سيم، درست میزنن و همون سيم اصلی رو وقتی ثانيهشمار بمب روی عدد دو هست، قطع میکنن!
خواننده زیر خاکی... ببخشید زیر زمینی
اگه یه روز «بهزاد بلور» رو ببینم دو تا سوال ازش میپرسم:
چرا اون کلاهها رو سرت میذاری؟
این گروهها و خوانندهها رو از کجا گیر میاری؟
(فکر کنم بعضی از این خوانندههایی که برای مصاحبه و گزارش پیدا میکنه، حتی خانوادههاشون هم ندونن که بچهشون خواننده است!)
چرا اون کلاهها رو سرت میذاری؟
این گروهها و خوانندهها رو از کجا گیر میاری؟
(فکر کنم بعضی از این خوانندههایی که برای مصاحبه و گزارش پیدا میکنه، حتی خانوادههاشون هم ندونن که بچهشون خواننده است!)
Thursday, October 28, 2010
باز هم در داروخانه اتفاق افتاد
بیمار: شربت نرمکننده سینه دارین؟
داروخانهدار: نه، چسب سفتکننده سینه داریم!
داروخانهدار: نه، چسب سفتکننده سینه داریم!
آبروی از بینرفتهی پلیس
پسره پنج- شش ساله بود. تو خیابون یه پلیس دید، دست مامانش رو کشید تا بره پیش پلیسه. مامانش گفت: نه، پلیسا خطرناکن! پسره گفت: ولی پلیسا خوبن! مامانش گفت: پلیسهای خوب تو فیلمن، پلیسهای تو خیابون خطرناکن...!
Wednesday, October 27, 2010
اون زنده است... سر و مر و گنده
باید اعتراف کنم هنوز هم منتظرم یه روزی توی یه کتابی اعلام کنن «پرفسور دامبلدور» زنده است!
صد رحمت به ادب آمریکاییها
هوگو چاوز و مورالس و... خودشون پا میشن میان پول تو جیبیشون رو میگیرن و میرن، ولی رییسجمهور ما باید هِلِک و هِلِک بره لبنان و سهم سد حسن نصرا... رو بده، یا سفیرمون تو افغانستان زحمت بکشه و ببره بده به کرزای. آخه این انصافه؟!
نصایح پدرانه- 13
پسرم!
نخ دندان را فراموش نکن، حتی از شـِیو کردن هم واجبتر است. چیزهایی از بین دندانهایت پیدا خواهی کرد که فکرش را هم نمیکنی!
نخ دندان را فراموش نکن، حتی از شـِیو کردن هم واجبتر است. چیزهایی از بین دندانهایت پیدا خواهی کرد که فکرش را هم نمیکنی!
ارتحال پل
«اگر فکر کردهاید که من درمورد مرگ هشتپای پیشگو حرفی خواهم زدم، سخت در اشتباهید و کور خواندهاید.»
دکتر شریعتی در مصاحبه با حسین پناهی
دکتر شریعتی در مصاحبه با حسین پناهی
Tuesday, October 26, 2010
تقابل سنت و مدرنیسم
مرده تو مهمونی زنش رو اینجوری صدا میکنه: عزیزم، جیگرم، خانومی، نازتو برم... یه لحظه میتونی بیای پیشم؟
بعد که میره خونه، میره حموم، از تو حموم اینجوری صداش میکنه: زئرااا(زهرا)... زرییی... اون حوله رو وردار بیار...!
بعد که میره خونه، میره حموم، از تو حموم اینجوری صداش میکنه: زئرااا(زهرا)... زرییی... اون حوله رو وردار بیار...!
نوستال دوران جاهلیت- چهل و دو
خمیر ِ بازی. شش تا لوله رنگی لای سلفون، بد بو، بعد از بازی بدرنگ میشد، نرمههاش میریخت روی زمین، دعوای مامانا، چسبیدن به ظرفها و در و دیوار، بوی گندی که تا بیست و چهار ساعت میموند، بعد از بازی حتما باید دستهامون رو صابون میزدیم، و همهاش یهو توسط مامانه غیب میشد و میرفت تو سطل آشغال!
Monday, October 25, 2010
هر ایرانی یک توتال کور
با توجه به استقبال بینظیر شما هممیهنان عزیز از استانداردترین دستگاه ورزشی جهان؛ توتال کور، شرکت ما در نظر گرفته است تا طرح اهدای خانه به خانه توتال کور به همراه یک بسته هدیه ویژه شامل: کرم مخصوص، توپ ویژه، ژل چربیسوز، سیدی آموزشی، دفترچه راهنما، ست کامل لارجر باکس، انگشتر جاذبه، سی لیتر بنزین رایگان، یک عدد سکه بهار آزادی و نیم کیلو راسته گوسفندی را با گارانتی سی ساله به شما عزیزان، درب منزلتان تقدیم کند. پس هماکنون در خانهتان را باز کنید!
Sunday, October 24, 2010
مدبازان
تصور من از «مد» و «از مد افتاده»، اون مقنعههای سبزیه که زمان خاتمی مد شد. بعد از یکی دو ماه آنچنان خز شد که دخترهای نمکی و اسپند دودکنهای سر چهارراه سرشون میکردن!
مشهد ندیدهها
اینایی که برای بار اول میرن مشهد، بعد هر گنبدی که میبینن جلوش خم و راست میشن و سلام میدن!
Saturday, October 23, 2010
آزادی نزدیک به مطلق... صفر مطلق
آزادی بیان یعنی اینکه تو با هزار ترس و لرز، برای پروفایلت عکس گل و بلبل و کوه و دشت بگذاری و از اسم مستعار استفاده کنی، ولی عرزشیها علاوه بر اسم و عکسهاشون، آدرس خونهشون رو هم بنویسن!
رژه در برابر مبال
باید اعتراف کنم بچه که بودم و تازه یاد گرفته بودم باید با پای چپ وارد توالت شد، وقتی میخواستم برم توالت، نیم ساعت دم در توالت پا عوض میکردم تا یادم بیاد اول با کدوم برم تو!
Friday, October 22, 2010
کرسیهای برشته
اگه قبول کنیم که اصل اون کلمه «کرسی شعر» هست، پس چرا براش از فعل «تف دادن» استفاده میکنن؟!
دلال محبت میشویم
یکی از دوستام بهم گفت «تو که اینقدر تو نت گلچرخ میزنی و گودر رو زیر رو میکنی، یه آگهی بده ببین کسی از بچهها آدرسی، شماره تلفنی، ایمیلی چیزی از تیلور سوئیفت نداره؟» فکر کنم عاشقش شده!
Thursday, October 21, 2010
ژانر بالابرین: من یک میکروبم
سلام؛ من یک میکروب هستم که می خوام نظام رو واکسینه کنم، اینجا جنبش سبزه، آی لاو یو موسوی!
اهن اهن، منو ببین
این دخترهایی که وقتی تو خیابون پشت سرت میان، هی پاشون رو به زمین میکشن، هی سرفه میکنن، هی بلندبلند حرف میزنن و... خلاصه هرکاری میکنن تا بالاخره برگردی عقب و بهشون نگاه کنی! عزیز جان، اینو بدون که مردها پشت سرشون هم چشم دارن، اگه چیز بهدرد بخوری بود، همون اول ردیابی شده بودی!
رنجنامه مادرم
هیچگاه اشکهای مادرم را فراموش نخواهم کرد... شبهایی که تا صبح پابهپای من مینشست و جدول ضرب را با من تمرین میکرد و من همانند بز نگاهش میکردم و خمیازه میکشیدم...!
Wednesday, October 20, 2010
در نود اتفاق افتاد
عابدزاده در جواب عادل درمورد عمل زانوهاش: پنج بار «چپم» رو عمل کردم، چهار بار «راستم»...
!
!
جدیدترین روشهای ساخت و ساز: تفمال
درست نیست بگم، ولی جون هرکی دوست دارین مبادا خودتون یا فک و فامیلتون تو این ساختمونهای مسکن مهر زندگی کنین ها. یه چیزایی میبینم که نگو و نپرس، امنیت جانی نخواهید داشت! از ما گفتن بود
Tuesday, October 19, 2010
گیهان و خوانندگان- قم
بنده میخواستم از این طریق از دولت خدمتگزار تشکر کنم که توانستهاست در یک حرکت ولایتمدارانه و عدالتمحورانه، جمعیت شهر قم را سیصد- چهارصد درصد افزایش دهد.
با تشکر از قم
با تشکر از قم
خبرنگار و کرامت
خبرنگار رو به مرد: با توجه به اینکه در دهه کرامت قرار داریم، لطفا نظرتون رو درباره کرامت برای بینندههای ما بفرمائید.
مرد رو به دوربین: به نام خدا. من هم به نوبه خودم دهه کرامت رو تبریک میگم. من و همه اعضای خانوادهام سعی میکنیم همیشه کرامت رو در خانواده لحاظ کنیم و کلا به کرامت خیلی اهمیت میدیم و تمام تلاش خودمون رو برای انجام کرامت به کار میبندیم.
!
مرد رو به دوربین: به نام خدا. من هم به نوبه خودم دهه کرامت رو تبریک میگم. من و همه اعضای خانوادهام سعی میکنیم همیشه کرامت رو در خانواده لحاظ کنیم و کلا به کرامت خیلی اهمیت میدیم و تمام تلاش خودمون رو برای انجام کرامت به کار میبندیم.
!
پینهدوز بامرام
کفشم رو بردم پیش پینهدوز، از اینایی که زیر پلهای کار میکنن. شماره تلفنم رو گرفت. فرداش دیدم اسمس زده «با سلام. کفش شما حاضر است. لطفا بیایید ببریدش. با تشکر» یعنی به آسمون رسیدم از این مرامش. تو این دورهای که دوست آدم به آدم اسمس نمیزنه...
Monday, October 18, 2010
یا ضامن آهو
«زمانى بر مردم خواهد آمد كه درآن عافيت ده جزء است كه نه جزء آن در كنارهگيرى از مردم و يك جزء آن در خاموشى است.»
تولد امام (واقعیمون) حضرت رضا (علیهالسلام) مبارک
:)
تولد امام (واقعیمون) حضرت رضا (علیهالسلام) مبارک
:)
مبادا خم شی
چند وقته روشن کردن کامپیوتر برام سخت شده، چون ناخن شست پام بلند شده و حال ندارم کوتاهش کنم!
نفرین دکتر پشت سر همه ماست
برامون کارت عروسی آوردن، داره با صدای بلند متنش رو میخونه: «خدایا به هر آنکه دوست میداری بیاموز که... دوست داشتن از عشق هم برتر است...» در یک لحظه دو تایی به هم نگاه میکنیم و همزمان فریاد میکشیم: «نههه... اینجا هم دکتر شریعتی...»!
به جان خودم!
به جان خودم!
Sunday, October 17, 2010
شیر مادر همیشه
مادر در حالیکه منتظر است کودکش بیاید و شیر بخورد: بیا شیرتو بخور...
بچه: نمیخوام، بده بابا بخوره...
!
بچه: نمیخوام، بده بابا بخوره...
!
Saturday, October 16, 2010
جوک فوتبالی
در پایان مسابقه فوتبال ایران و برزیل، «سید مهدی رحمتی» دروازهبان ایران از سوی برگزارکنندگان عنوان بهترین بازیکن زمین را تصاحب کرد و جایزه خود را مقابل دوربینها دریافت کرد.
!
!
در حاشیه نجات معدنچیهای شیلی
تو این جریان نجات معدنچیهای شیلی چند مورد جلب توجه کرد، یکی اینکه اسم یکی از اونا «عمر» بود و اسم یکی دیگهشون «عثمان»!
یکی دیگه هم موهای رنگ کرده دو سه نفرشون بود که بعد از هفتاد روز از عمق هفتصد متری زمین اومدن بیرون!
اونی كه بعد از بيرون اومدن زنش رو فرانسوی بوسيد، اونی كه اومد بيرون و با توپ نوهاش روپایی زد، اونی كه از زير زمين برای رييس جمهورشون سنگ يادگاری آورده بود... اين هم يكی از افسانههای تاريخ بود كه با چشمهای خودمون ديديم.
یکی دیگه هم موهای رنگ کرده دو سه نفرشون بود که بعد از هفتاد روز از عمق هفتصد متری زمین اومدن بیرون!
اونی كه بعد از بيرون اومدن زنش رو فرانسوی بوسيد، اونی كه اومد بيرون و با توپ نوهاش روپایی زد، اونی كه از زير زمين برای رييس جمهورشون سنگ يادگاری آورده بود... اين هم يكی از افسانههای تاريخ بود كه با چشمهای خودمون ديديم.
خاطرات: سد حسن نصرا...
از سد حسن نصرا... میپرسن از حضور دکتر در لبنان چه خاطرهای دارین؟
در حالیکه داره لای دندونهاش رو خلال میکنه، لبخند میزنه و میگه: شب اول از همه بهتر بود... ولی کاش دفعه بعد خودش چنج کنه و بیاره، چنج کردن تومن اینجا سخته!
در حالیکه داره لای دندونهاش رو خلال میکنه، لبخند میزنه و میگه: شب اول از همه بهتر بود... ولی کاش دفعه بعد خودش چنج کنه و بیاره، چنج کردن تومن اینجا سخته!
مکالمه با خانوم گوگل- واقعی
داشتم برای یکی از دوستام جیمیل درست میکردم، نوشت باید شماره تلفن بدی تا کد امنیتی رو برات بفرستیم. گفتم ولش کن، شماره میدم، اینا که ایران رو آدم حساب نمیکنن، فوقش نمیفرستن. هنوز یک ثانیه نگذشته بود، دیدم با پیش شماره آمریکا تلفنم زنگ خورد! گوشی رو برداشتم، یه جیگر خانومی سه بار کد چهار رقمی رو برام خوند و رفت! هنوز تو کف موندم...!
Friday, October 15, 2010
ما هیچ، با وجدان خود چه میکنید؟
استقلالیها با اون گل اول پرسپولیس که به ناحق قبول نشد، الان احساس «شصت و سه درصدی» بهشون دست داده!
داربیمون هم باید به انتخاباتمون بیاد دیگه!
داربیمون هم باید به انتخاباتمون بیاد دیگه!
گیهان و خوانندگان- مبادلات پایاپای ایران و لبنان
با توجه به استقبال باشکوه لبنانیها از دکتر احمدینژاد و اینکه ایشان «پول نفت» را سر سفره لبنانیها بردند و «بوی نفت» را سر سفره ما گذاشتند، پیشنهاد میکنیم که در دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری، ایشان از لبنان کاندیدا شوند تا بالای صددرصد رای بیاورند و همراه با دوستانشان (آقایان مشایی و رحیمی و رامین و...) همانجا ماندگار شوند. در عوض راغب علامه، نانسی عجرم، هیفا وهبی و نوال زغبی را به ایران بفرستند. قول میدهیم این غم دوری را تحمل کنیم!
جملات قصار پیرامون شهرآورد بزرگ
«هو هو... شیش تاییها...»
حسین پناهی
«پرسپولیس سرور استقلال است.»
دکتر شریعتی
«استقلال سوراخه، مگه نه؟»
خداحافظ گری کوپر
حسین پناهی
«پرسپولیس سرور استقلال است.»
دکتر شریعتی
«استقلال سوراخه، مگه نه؟»
خداحافظ گری کوپر
Thursday, October 14, 2010
هواپیمایی، مادر چطوره؟
بلیت هواپیما رو سی درصد گرون کردن، بعد با کمال افتخار اعلام میکنن که تازه این گرونی ربطی به برداشتن یارانهها نداره، اون موقع بازم گرونتر میکنیم! فکر کنم مسئولان روی عمهشون حساسیت خاصی دارن، میخوان کاری کنن که بار مسئولیت روی خواهر و مادرشون هم تقسیم بشه!
نصایح پدرانه- 11
پسرم! وقتی میخواهی ماهواره را خاموش کنی، برای حفظ آبرویت بزن روی یک کانال دیگر، مثلا بیبیسی یا فارسی وان!
Wednesday, October 13, 2010
بابام و معدنچیهای شیلی
بابام درحال دیدن پخش زنده نجات معدنچیهای شیلی: خیلی شانس آوردن، اگه اینا تو ایران بودن حتی برای شب هفتشون هم مراسم نمیگرفتن، چه برسه به هفتادمین روزشون! شیلیایی هم نشدیم...!
اسامی التقاطی- ده
می خوام وقتی بزرگ شدم، یکی از بچههام رو موسیقیدان تربیت کنم، بعد اسمش رو بگذارم «خرچنگ کامکار» یا مثلا «فشنگ کامکار»! شاید عاقبت بهخیر بشه
ببم جان؛ روزت مبارک
چند روز پیش «روز دختر» بود، فکر کنم بهخاطر اعتراض عدهای از هموطنان عزیز به این بیعدالتی، بلافاصله «روز جهانی کودک» رو هم برگزار کردن!
Tuesday, October 12, 2010
مسافران سبک بار
باید اعتراف کنم همیشه تو فرودگاه وقتی منتظرم تا چرخ نقاله چمدانهام رو بیاره و به زحمت روی چرخ دستی بگذارم، به حال اونهاییکه با یک کیف دستی از دروازه خارج میشن، حسودی میکنم!
شهید اننژاد
درسته از اسرائیل خوشم نمیاد ولی چی میشد اگه ظرف چند روز آینده یه حمله موفقیتآمیز به لبنان داشته باشه!
Monday, October 11, 2010
بالابرین و دانشگاه آزاد
بازی وبلاگی «من یک دانشگاه آزادی هستم» برای حمایت از جنبش سبز و اعلام انزجار از عدم وقف این دانشگاه. در این بازی هر بازیکن باید شهریه یک ترم رشته مهندسی با واحدهای آزمایشگاه و عملی را به حساب دکتر جاسبی بریزد. رسانه شمائید!
ریزنوشتهایی که در اطرافمان هستند
یادم نمیاد چهجوری این اسم رو برای خودم انتخاب کردم ولی فکر میکنم بهخاطر نوشتههای ریزی بود که اینور و اونور مینوشتم و تصمیم گرفتم همه رو در یک بلاگ جمعآوری کنم.
بعد دیدم یک بلاگ دیگه به اسم ریزنوشت هست که با گروه خونی من سازگار نیست. بعد دیدم یک سایت ریزنوشت هم هست. بعد دیدم چند تا بلاگ ریزنوشت دیگه هم هست... خلاصه یهو دیدم دور و برم رو هزاران ریزنوشت گرفتن!
حالا از اینجا اعلام میکنم که بنده قصد سرقت این نام رو از مخترع اولیهاش نداشتم و همینجوری روی خودم گذاشتم!
همچنین اعلام میکنم که این بلاگ و بلاگهایی که در سمت راست صفحه مشاهده میکنید، جاهایی هستن که توش مینویسم و تنها راه ارتباطی بنده با خوانندهها فقط و فقط ایمیلم به آدرس ریزنوشت در جیمیل هست. البته یک آیدی هم در فرندفید دارم که به فید اینجا وصله و فعال نیست.
پس در هیچ شبکه اجتماعی و سایت و محفلی با نام ریزنوشت حضور ندارم و نمینویسم. نه توئیتر (مخصوصا توئیتر!)، نه فیسبوک، نه حتی گودر و نه ...
والسلام
:)
بعد دیدم یک بلاگ دیگه به اسم ریزنوشت هست که با گروه خونی من سازگار نیست. بعد دیدم یک سایت ریزنوشت هم هست. بعد دیدم چند تا بلاگ ریزنوشت دیگه هم هست... خلاصه یهو دیدم دور و برم رو هزاران ریزنوشت گرفتن!
حالا از اینجا اعلام میکنم که بنده قصد سرقت این نام رو از مخترع اولیهاش نداشتم و همینجوری روی خودم گذاشتم!
همچنین اعلام میکنم که این بلاگ و بلاگهایی که در سمت راست صفحه مشاهده میکنید، جاهایی هستن که توش مینویسم و تنها راه ارتباطی بنده با خوانندهها فقط و فقط ایمیلم به آدرس ریزنوشت در جیمیل هست. البته یک آیدی هم در فرندفید دارم که به فید اینجا وصله و فعال نیست.
پس در هیچ شبکه اجتماعی و سایت و محفلی با نام ریزنوشت حضور ندارم و نمینویسم. نه توئیتر (مخصوصا توئیتر!)، نه فیسبوک، نه حتی گودر و نه ...
والسلام
:)
Sunday, October 10, 2010
Saturday, October 9, 2010
غم دنیا ریخت روی دلم
دوست دوران راهنماییام که پشت یک نیمکت مینشستیم رو دیدم، سوار دوچرخه، داشت کارتن خالی جمع میکرد... همیشه معدلش از من بیشتر میشد...
پسرها از کودکی آموزش میبینند
مادرها نباید از دست پسرهاشون، وقتی بزرگ میشن و میرن دنبال بعضی مسایل، ناراحت باشن، چون شاعر فرموده:
«گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهان گرفتن آموخت»
!
«گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهان گرفتن آموخت»
!
Friday, October 8, 2010
توالت فرهنگی
یکی از مزیتهای توالت فرنگی به توالتهای سنتی اینه که، سر توالت فرنگی چون راحته، سوژههای بهتری برای بلاگ به فکر آدم خطور میکنه!
قند شیرین است
«ای کاش مو کاشته بودم»
دکتر شریعتی
.
.
.
این بازی جدید گودری هم از اونایی میشه که کمکم حال خودمون که راهش انداختیم رو به هم بزنه! چون خصلت ما ایرانیها اینه که تا گند یه چیزی رو درنیاریم، ول نمیکنیم.
ولی جدی، با این شوخیها که چند روزه مد شده یاد دوران جنگ افتادم. وقتی مدرسه میرفتم، روی دیواری نوشته بود «اتوبوس از مینیبوس بزرگتر است. امام خمینی»! هر روز این رو میخوندم و میگفتم خوب که چی؟ بعدها فهمیدم کسی که اون رو نوشته بود، قصد مسخره کردن حرفهای آقای خمینی رو داشته! حالا شده جریان همین دکتر شریعتی مظلوم!
دکتر شریعتی
.
.
.
این بازی جدید گودری هم از اونایی میشه که کمکم حال خودمون که راهش انداختیم رو به هم بزنه! چون خصلت ما ایرانیها اینه که تا گند یه چیزی رو درنیاریم، ول نمیکنیم.
ولی جدی، با این شوخیها که چند روزه مد شده یاد دوران جنگ افتادم. وقتی مدرسه میرفتم، روی دیواری نوشته بود «اتوبوس از مینیبوس بزرگتر است. امام خمینی»! هر روز این رو میخوندم و میگفتم خوب که چی؟ بعدها فهمیدم کسی که اون رو نوشته بود، قصد مسخره کردن حرفهای آقای خمینی رو داشته! حالا شده جریان همین دکتر شریعتی مظلوم!
و خدا جمعه را آفرید
فکر کنم اسم یکی از طبقههای جهنم، «عصر جمعه» باشه،
اسم یکی از طبقههای بهشت، «شب جمعه» باشه،
و قیامت هم «صبح شنبه» انجام بشه...!
اسم یکی از طبقههای بهشت، «شب جمعه» باشه،
و قیامت هم «صبح شنبه» انجام بشه...!
Thursday, October 7, 2010
شتر؛ بخشندهترین موجودات است
تو یکی از این کتابهای شخصیتشناسی و این حرفا، نوشته بود: «لب قلوهای نشانه بخشش و گشادهدستی است». حالا فهمیدم چرا بعضیها لبهاشون رو بیش از اندازه تزریق میکنن، لابد میخوان بگن ما خیلی بخشندهایم!؟
راهکار پلیسی
راهکار ناجا برای معضل زنان خیابانی
.
.
.
همه رو استخدام میکنه تا برای مانور اقتدار بذاردشون روی کولش و عکس یادگاری بگیرن!
.
.
.
همه رو استخدام میکنه تا برای مانور اقتدار بذاردشون روی کولش و عکس یادگاری بگیرن!
Wednesday, October 6, 2010
در زیر یک آیتم، در گودر اتفاق ميافتاد
- لایک به نوت
- لايك به وحيد
- لايك به جلال
- لایک به بالایی
- لایک به پایینی
- لایک به لایکت
- لایک به خودت
- لایک به اونت
- لایک به عمهات
- لایک به ننهات
- لایک به آبجیت
- لایک به ...
...
!
- لايك به وحيد
- لايك به جلال
- لایک به بالایی
- لایک به پایینی
- لایک به لایکت
- لایک به خودت
- لایک به اونت
- لایک به عمهات
- لایک به ننهات
- لایک به آبجیت
- لایک به ...
...
!
یک عاشقانه خستهکننده، پرویز یاحقی
- الو... پرویز جان... الو... گوشی رو بردار... الو...
کاری از بهمن فرمانآرا، بیبیسی فارسی
.
.
.
یعنی ما را نمود ها!
کاری از بهمن فرمانآرا، بیبیسی فارسی
.
.
.
یعنی ما را نمود ها!
Tuesday, October 5, 2010
گفتنش یه جوریه
حالا نمیشه به جای «سرطان پستان» بگن «سرطان سینه»؟
مثل اینکه بگی جیش دارم؟ یا شاش دارم؟!
مثل اینکه بگی جیش دارم؟ یا شاش دارم؟!
Monday, October 4, 2010
گیهان و خوانندگان- مانور اقتدار
با تشکر از برخورد سربازان جان بر کف نیروی انتظامی با اراذل و اوباش و فتنهگران، خواهشمندیم تا با آن سلحشورانی که در مانور اقتدار پلیس لباس زنانهی فتنهگران سبز جلبکی را پوشیدهبودند مصاحبه مفصلی انجام دهید تا خوانندگان بیشتر با این دو عزیز زحمتکش آشنا شوند. علیالخصوص آن برادری که مانتوی سبز پوشیده بود.
با احترام؛ کاظم قاقمنش از آبیک
با احترام؛ کاظم قاقمنش از آبیک
جاء الحق
یه زمانی مجلسی بودم که بعضی از این ملی-مذهبیها هم بودن. صحبت مسایل روز بود، به یکیشون گفتم: حاج آقا فکر میکنین چی میشه؟ کی قراره این ظلم تموم بشه؟
پیرمرد لبخندی زد و گفت: پسرم، نمرود و فرعون با اون همه دبدبه و کبکبه رفتن، اینا که جای خود دارن...
باز ابراهیم یزدی رو گرفتن...
پیرمرد لبخندی زد و گفت: پسرم، نمرود و فرعون با اون همه دبدبه و کبکبه رفتن، اینا که جای خود دارن...
باز ابراهیم یزدی رو گرفتن...
نت در دوران پارینه سنگی
اینو دیگه عمرا اگه یادتون بیاد: سایت دانشگاه برای استادها اینترنت آفلاین داشت. ما هم با پارتی روز قبلش میرفتیم میگفتیم سایت فلان رو میخواهیم، خودشون میرفتن و سیو میکردن، فرداش ما میرفتیم میدیدیم!
قیافه سردار در عصر عاشورای پارسال
مانور اقتدار برگزار میکنن تا عقدههای جنسیشون رو ارضا کنن و خاطرات بد عاشورای پارسال رو از بین ببرن! مملکته داریم؟
Sunday, October 3, 2010
عقدههای سرکوب شده
باید اعتراف کنم یکی از آرزوهای کودکیام، داشتن چراغ قوه لیزری بود که جاسوئیچی هم میشد. هنوز الان هم که میبینم، دلم میخواد بخرم ولی زورم میاد براش پول بدم!
Saturday, October 2, 2010
بعید نیست فردا این تو نت شـِر بشه
«من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم»
دکتر علی شریعتی
.
.
.
تو رو جدتون هر حرفی رو به اون خدابیامرز نچسبونین دیگه!
دکتر علی شریعتی
.
.
.
تو رو جدتون هر حرفی رو به اون خدابیامرز نچسبونین دیگه!
Friday, October 1, 2010
باشگاه خبرنگاران نابغه
خبرنگاره رفته خوزستان به مناسب هفته دفاع مقدس مصاحبه میکنه:
مرد خوزستانی: تو اون دوران، ازدواجهای سادهای برگزار میکردیم...
خبرنگاره: اِ؟! یعنی اون زمان ازدواج هم میکردین؟!
.
.
.
نه دیگه، زمان جنگ همه زنا و لواط میکردن! الاغ!
مرد خوزستانی: تو اون دوران، ازدواجهای سادهای برگزار میکردیم...
خبرنگاره: اِ؟! یعنی اون زمان ازدواج هم میکردین؟!
.
.
.
نه دیگه، زمان جنگ همه زنا و لواط میکردن! الاغ!
اقتصاد نوین ایرانی +18
توضیح خلاصه و مختصر و مفید «هدفمند کردن یارانهها و مالیات بر ارزش افزوده» اینه:
قبلا با کاندوم و ژل و کرم اجرا میکردن، از این به بعد قراره سنتی و طبیعی عمل میکنن!
قبلا با کاندوم و ژل و کرم اجرا میکردن، از این به بعد قراره سنتی و طبیعی عمل میکنن!
Thursday, September 30, 2010
اسمایلی بیبیسی
گوینده خبر: سرخط خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
مشروح خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
تا دقایقی دیگر سرخط خبرها...
فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
خلاصه اخبار، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
و حالا مشروح خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
تا دقایقی دیگر خلاصه خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
در شصت دقیقه، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
و حالا گزیده خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
بعد از کوک خواهید دید: فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار
...!
مشروح خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
تا دقایقی دیگر سرخط خبرها...
فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
خلاصه اخبار، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
و حالا مشروح خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
تا دقایقی دیگر خلاصه خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
در شصت دقیقه، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
و حالا گزیده خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
بعد از کوک خواهید دید: فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار
...!
یک میلیون و دویست و هفت میلیون و سه و بیست هزار و سیصد و پنجاه هزار و هفت و چهار میلیون و نه هزار و صد و بیست و هشت هزار ریال
خدا نکنه خانومی تو صف بانک جلوت باشه و بخواد یه مبلغ شش رقمی رو در فیش بانکی به ریال بنویسه!
چاک لباسش تا اینجاش بود
خانوما! لطفا وقتی از یک مهمونی زنانه برمیگردید، اینقدر با آب و تاب تعریف نکنید، ما هم دل داریم...!
Wednesday, September 29, 2010
گاه... ها- 3
گاهی باید به مردها اجازه داد تا هر غلطی دلشان میخواهد بکنند!
مردها از اینکه همیشه کامل و درست باشند خسته میشوند...
مردها از اینکه همیشه کامل و درست باشند خسته میشوند...
در باب افزایش قیمت سکه و طلا
- عروس خانوم آیا بنده وکیلم شما را به عقد دایمی آقاداماد با مهریه «چس مثقال سکه بهار آزادی» دربیاورم؟
Tuesday, September 28, 2010
شیمیایی زدن، بوی باقالی میده
خدا رو صدهزار بار شکر که ریاست محترم جمهور نخواست مثل رجایی پشت تریبون جورابهاش رو دربیاره، وگرنه همون دو نفر و نصفی هم که خوابشون برده بود و نرفته بودن، فرار میکردن!
مجددا زلزله شیراز- واقعی
زنگ زدم به یکی دیگه، میگم چه خبر از زلزله؟ میگه: بدموقع اومد، سر ظهر بود، از خواب و استراحت انداختمون!
به جان خودم!
به جان خودم!
در زلزله شیراز اتفاق افتاد
نگران زنگ زدم شیراز، میگم تو زلزله چیزی نشده؟ میخنده و میگه: عامو خیل ِ خوب بود، بعد ِ مدتها قولنجـُم شکست...!
Monday, September 27, 2010
نهجالبلاغه، خطبه 147
«قطعی است پس از من، روزگاری به شما روی خواهد آورد که چیزی پوشیدهتر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوانتر از دروغ بستن به خدا و رسولش نخواهد بود...»
نون به نرخ روز نخور
برام سواله اينايي كه تو پروفايلشون مينويسن «روزنامهنگار» يا ««ژورناليست» دقيقا از كجا پول درميارن كه زندگي بگذرونن يا حتي بيان وبگردی؟!
Sunday, September 26, 2010
دهه شصت و مازوخیسم
یکی از کابوسهای دوران کودکیم، فیلمی بود با بازی فرامرز قریبیان به نام «سفیر». درباره حوادث عاشورا بود. همون که آخرش قریبیان رو از بالای برج به پایین پرتاب میکنن و کاملا تابلو بود که یک عروسک رو میندازن پایین! ولی بدترین جای فیلم اون قسمتش بود که قریبیان سوار بر اسب، میزد سر یکی رو که در حال دویدن بود قطع میکرد. واقعا چه ظلمی در حقمون کردن که تو اون سن و بدون اخطار، مجبور بودیم اون صحنههای خشن رو ببینیم. حالا سایت امید20 اون تکه فیلم رو برای دانلود گذاشته. به یاد گذشته ببینیم و بخندیم، با سر بریده دویدن هنر است!
فیلمفارسی- چهارده
در فیلمفارسی نه زن و شوهر میتوانند یکدیگر را در آغوش بگیرند، نه فرزند و والدین، نه خواهر و برادر بالای هشت سال... کلا در این فیلم همهی محارم با هم نامحرم هستند!
اگه جراتشو داري
بچهها؛ بياين به جاي نقل قول از خداحافظ گري فلان، تكه هاي فيلم «ريدر» رو توصيف و شر كنين!
Saturday, September 25, 2010
معجون بهشتی
فکر کنم بیشترین گیاهی که تو بهشت پیدا میشه، جنسینگ باشه! از بس بهشتیان سرشون گرم «حوری و غلمان بازی» هست، انرژی کم میارن و هی باید خودشون رو تقویت کنن!
Friday, September 24, 2010
درخواست کمک فوری
کسی از بچهها اینجا هست که احیانا باباش یا خودش یا فک و فامیلاش هواپیما داشته باشن، تو خط شیراز؟ بلیت گیر نمیارم!
بدبختهای نمناک
میگم: دلم برای پاکستانیها میسوزه...
میگه: البته وضعیتشون چندان فرقی با گذشته نکرده، قبلا همین قدر فلکزده بودن ولی تو خشکی، الان خیس شدن!
میگه: البته وضعیتشون چندان فرقی با گذشته نکرده، قبلا همین قدر فلکزده بودن ولی تو خشکی، الان خیس شدن!
بچهها سه ماه و خوردهای صبر کنین
دل تو دلم نیست که تا وقتی این منشور کوروش تو ایرانه؛ انقلابی، کودتایی چیزی نشه، بعد از این چهار ماه انگلیس اینو صحیح و سالم برگردونه تو موزهاش، بعد هرچی خواست بشه!
Thursday, September 23, 2010
به خدا دیگه نمیخوام توی تو باشم
فکر کنم هک کردن سایت فیسبوک، از حذف کردن اکانتت توش، راحتتر باشه!
گيهان و خوانندگان- منافقان را بشناسيم
درست است كه عدهای در زمان جنگ كارهايی كردند و حالا ممكن است شهيد هم شده باشند (البته در شهيد محسوب شدن ايشان هم بحث و شك هست) ولی اين دليل نمیشود كه ملت بسيجی و ولايتمدار ايران از گناهان خانواده ايشان چشمپوشی كنند. بنده به عنوان عضو كوچكی از اين انقلاب شعار زير را برای روزهای آينده پيشنهاد میكنم:
منافق واقعی، همت بود و باكری به اتفاق خانواده
عضو كوچك انقلاب، از مقابل لانه فساد، منزل شيخ منافق كروبی
منافق واقعی، همت بود و باكری به اتفاق خانواده
عضو كوچك انقلاب، از مقابل لانه فساد، منزل شيخ منافق كروبی
باز آمد بوی گند مدرسه
از اول مهر، خاطره زیاد دارم ولی مهمترینش مربوط میشه به کلاس اول دبستان که از وقتی بابام منو رسوند مدرسه تا وقتی ظهر اومد دنبالم، یک نفس گریه کردم، نزدیکهای ظهر هم یه شیکم سیر زیر میزم جیش کردم که تا پای تخته سیاه رسید!
Wednesday, September 22, 2010
من آپ کردم، حتما بهم سر بزن
فکر کن اگه من بخوام از طریق میل و پیام به خوانندههام خبر بدم که آپدیت شدم، حداقل روزی سه بار باید حالتون رو میپرسیدم!
AN in UN
قرار شده به جای روز گفتگوی تمدنها که از تقویم حذفش کردن، روز «صندلیهای شنوا» رو به عنوان سالگرد سخنرانی ریاست محترم جمهور در سازمان ملل، به تقویم اضافه کنن!
Tuesday, September 21, 2010
طرح «کتاب من مال تو»
آقا گرگه پیگیر طرحی شده که من هم خوشم میاد. خودش اینجوری توضیح میده:
تو كافه نشسته بود
آخرين صفحات كتاب رو ورق زد
خودكارش رو برداشت:
«من چهارمين نفری هستم كه اين كتاب رو خوندنم، اميدوارم...»
كتاب رو روی ميز گذاشت
تو خيابون قدم ميزد
برف می باريد
هوا سرد بود
اما ميخنديد و خوشحال بود...
اگه شما هم ميخوايد تو لذتش سهيم بشيد به طرح «كتاب ِ من مال ِ تو» بپيونديد.
راهاندازی طرح
توضيحات تكميلی طرح
تو كافه نشسته بود
آخرين صفحات كتاب رو ورق زد
خودكارش رو برداشت:
«من چهارمين نفری هستم كه اين كتاب رو خوندنم، اميدوارم...»
كتاب رو روی ميز گذاشت
تو خيابون قدم ميزد
برف می باريد
هوا سرد بود
اما ميخنديد و خوشحال بود...
اگه شما هم ميخوايد تو لذتش سهيم بشيد به طرح «كتاب ِ من مال ِ تو» بپيونديد.
راهاندازی طرح
توضيحات تكميلی طرح
در کلاس آموزش بافتنی اتفاق افتاد
مربی: یکی از رو، یکی از زیر، یکی از رو، یکی از زیر...
هنرآموز: خانوم نمیشه همهاش از رو باشه، اونجوری خیلی باحالتره...!
هنرآموز: خانوم نمیشه همهاش از رو باشه، اونجوری خیلی باحالتره...!
استفاده بهینه از عرقگیر
نمیدونم فقط تو خونه ماست یا بقیه خونهها هم همین بساط هست که هرچند وقت یکبار میبینم زیرپوشهام غیب شدن و فرداش می بینم تبدیل شدن به دستمال گردگیری!
یعنی نخوریمتون؟
هنوز نمیتونم اینایی که عکس پروفایل شخصیشون رو با همسرشون یا دوست دختر/پسرشون یا بچهشون میگذارن، درک کنم!
Monday, September 20, 2010
دستهبندی دختران از لحاظ کبد
یه عده هستن که «جیگرن» باید خوردشون،
یه عده هم هستن که «جیگر گوشهان» که باید گازشون زد،
یه عده دیگه هم هستن که «جیگر-پارهان»، باید به دندون کشیدشون و شرحه شرحه تناول کردشون!
یه عده هم هستن که «جیگر گوشهان» که باید گازشون زد،
یه عده دیگه هم هستن که «جیگر-پارهان»، باید به دندون کشیدشون و شرحه شرحه تناول کردشون!
خبری درباره قهوه تلخ- واقعی
دوستم که کلوپ سیدی و این حرفا داره تعریف میکنه:
تو مغازه بوده دو تا پسر میان و سیدی قهوه تلخ میخوان. میگه اورجینالش رو دارم. میگن گرونه، کپیاش رو بده. دوستم میگه من به مهران مدیری علاقه دارم و چون خواهش کرده کپی نکنین، منم کپی نمیکنم. حالا این رفیق ما کارش کپی کردنه، ولی این یکی رو واقعا تا حالا کپی نکرده بوده!
خلاصه پسرها اصرار میکنن و این دوست ما انکار! بعد که میبینن زیر بار نمیره و بهش پیشنهاد پول بیشتر میدن و قبول نمیکنه، کارتشون رو درمیارن که روش آرم قهوه تلخ داره و خودشون رو معرفی میکنن که بازرس ویژه هستن از طرف تهیهکننده و دارن در سطح شهرها میچرخن تا مبادا کسی کپی کنه! از دوستم هم تشکر میکنن و میگن برو تو اتحادیه بپرس مجوز چند تا از همکارات رو به خاطر این قضیه باطل کردن! چون تحت قانون کپی رایت هست و پای FBI و اینا وسطه.
خلاصه حواستون باشه!
تو مغازه بوده دو تا پسر میان و سیدی قهوه تلخ میخوان. میگه اورجینالش رو دارم. میگن گرونه، کپیاش رو بده. دوستم میگه من به مهران مدیری علاقه دارم و چون خواهش کرده کپی نکنین، منم کپی نمیکنم. حالا این رفیق ما کارش کپی کردنه، ولی این یکی رو واقعا تا حالا کپی نکرده بوده!
خلاصه پسرها اصرار میکنن و این دوست ما انکار! بعد که میبینن زیر بار نمیره و بهش پیشنهاد پول بیشتر میدن و قبول نمیکنه، کارتشون رو درمیارن که روش آرم قهوه تلخ داره و خودشون رو معرفی میکنن که بازرس ویژه هستن از طرف تهیهکننده و دارن در سطح شهرها میچرخن تا مبادا کسی کپی کنه! از دوستم هم تشکر میکنن و میگن برو تو اتحادیه بپرس مجوز چند تا از همکارات رو به خاطر این قضیه باطل کردن! چون تحت قانون کپی رایت هست و پای FBI و اینا وسطه.
خلاصه حواستون باشه!
راننده جیگر
سوار یه مسافرکش شخصی شدم، رانندهاش یه خانوم دلربای حدودا سی ساله بود. عقب سه تا خانوم نشسته بودن و من جلو نشستم. تا اینجاش چیزی نبود. وسط راه کمکم بقیه پیاده شدن و من و راننده تنها شدیم. خدا خدا میکردم دوستی، آشنایی، فامیلی منو نبینه! اینم چیزی نبود. موبایل خانوم زنگ زد، بگذریم که دست فرمونش حرف نداشت ولی بازم دل تو دلم نبود که با اون سرعت بالا، با موبایل هم حرف بزنه. اینم چیزی نبود. از حرف زدنش معلوم بود دوست پسرش بود. ترسم از این بود که پسره الان ما رو با هم دیده باشه! اینم چیزی نبود. بیشتر که حرف زدن فهمیدم که از شانس قشنگم دیروز به هم زدن و اعصاب جفتشون گهی بود. فقط شانس آوردم وسط حرفاش رسیدم به مقصد و با اشاره دست گفتم پیاده میشم و خلاص شدم، وگرنه معلوم نبود با اعصاب به هم ریختهاش چه جوری به مقصد میرسیدیم! خلاصه خدا خیلی رحم کرد...
Sunday, September 19, 2010
درخواست از ارزشیان غیور
برادران عزیز ارزشی؛
ممنون میشم اگه منبع احادیث و روایاتی که درباره «چرب بودن مو و داشتن شوره سر»، «گره خوردن ریشها به هم»، «متصاعد شدن بوی عرق از بدن»، «سوراخ بودن جوراب»، «پوشیدن لباس چروک و انداختن پیرهن روی شلوار» و سایر مسایلی که بهش توجه میکنین رو زیر این مطلب کامنت بگذارین، بهشون نیاز دارم!
اجرکم عندالله
ممنون میشم اگه منبع احادیث و روایاتی که درباره «چرب بودن مو و داشتن شوره سر»، «گره خوردن ریشها به هم»، «متصاعد شدن بوی عرق از بدن»، «سوراخ بودن جوراب»، «پوشیدن لباس چروک و انداختن پیرهن روی شلوار» و سایر مسایلی که بهش توجه میکنین رو زیر این مطلب کامنت بگذارین، بهشون نیاز دارم!
اجرکم عندالله
این یک تمناست
تو رو خدا به «ایران» نگیم «ایرون»... همون یه مثقال ابهتی هم که برای مملکتمون مونده رو تحقیر نکنیم... بذارین دلمون خوش باشه که وقتی اسم کشورمون رو به زبون میاریم، با سربلندی و دهان باز بگیم: ایران...
پائیز لعنتی
به خدا هنوز چند روز از تابستون مونده، نیا... ای پائیز نامرد، به چه زبونی بگم دوستت ندارم...
Saturday, September 18, 2010
خدا رو شکر مادرم هست
نصفه شبی دارم کانالها رو دور میزنم، پیامسی کلیپ آهنگ «مادر» جمشید رو گذاشته، مثل دیوونهها زدم زیر گریه...
Friday, September 17, 2010
تلغراف
یادتونه یه زمانی برای تبریک یا تسلیت گفتن به کسانی که در یک شهر دیگه بودن، به هم تلگراف میزدیم؟ تلفن گرون میشد و نامه هم چندین هفته طول میکشید تا برسه دست طرف. چه حالی داشت وقتی پستچی میاومد و میگفت یه تلگراف دارین. همونی که نقطه هاش هم حساب میشد: سلام نقطه حال ما خوب است نقطه...!
هایده، ابی، داریوش، حمیرا
خیلی وقته آهنگی نشنیدم که برام خاطره بشه و روزی صد بار گوشش بدم و حالم ازش به هم نخوره...
فکر کردين من باکلاس و روشنفکر نيستم؟
«سلام. خوبی؟»
خداحافظ گری کوپر- رومن گاری
.
.
.
تمام اين کتاب رو ميشه تو گودر پيدا کرد، لطفا بکشين بيرون ديگه، به خدا همهمون اين کتاب رو خونديم!
خداحافظ گری کوپر- رومن گاری
.
.
.
تمام اين کتاب رو ميشه تو گودر پيدا کرد، لطفا بکشين بيرون ديگه، به خدا همهمون اين کتاب رو خونديم!
Thursday, September 16, 2010
آگهی گودری، لطفا دست به دست کنین
یه شرکت خصوصی در زمینه بازرگانی و صادرات و واردات هست که حدود بیست سال سابقه داره. ده تا کارمند هم داره که تقریبا از اول تو شرکت بودن و در کارشون ماهر هستن. دفتر شرکت حوالی خیابان ولیعصر تهرانه و از همه نظر ایدهآل، ناهار هم میدن با سرویس ایاب و ذهاب. فقط یه مدیر می خوان که صبح ساعت حدود نه بیاد تو شرکت باشه و زیر برگهها رو امضا کنه و کارش تموم شد بره، سرویس هم داره. حقوق هم حدودا یک میلیون میدن، با اضافه کاری و بقیه مزایا. براشون مرد و زن هم فرقی نمیکنه یه چیزی می خوان که فقط بگن ما مدیر داریم.
علاقمندان دست به دست کنن لطفا و یا به این ایمیل درخواست بفرستن
magekhodam-bil-bekamarm-khorde@bavarkardin.com !?
علاقمندان دست به دست کنن لطفا و یا به این ایمیل درخواست بفرستن
magekhodam-bil-bekamarm-khorde@bavarkardin.com !?
قلب یخی
این الناز شاکردوست تو «قلب یخی» چیکار کرده؟ چرا اینقدر قیافهاش عوض شده؟ هزار ماشالاه جیگری شده برای خودش!
خود سریال رو هم از دست ندین، جالبه، البته فعلا تا قسمت پنجمش.
ناگفته نماند که منظورم خرید سیدی اصلش هست، هرچند خودم اگه بیشتر از ده- بیست قسمت بشه، نمیتونم دیگه اصلش رو بخرم، چون خیلی گرون میشه!
خود سریال رو هم از دست ندین، جالبه، البته فعلا تا قسمت پنجمش.
ناگفته نماند که منظورم خرید سیدی اصلش هست، هرچند خودم اگه بیشتر از ده- بیست قسمت بشه، نمیتونم دیگه اصلش رو بخرم، چون خیلی گرون میشه!
آگهی خلاقانه ، هوشمندانه و جذاب
شرکت نفت برای صرفهجویی در مصرف بنزین یه تبلیغ زیرنویس میده با این مضمون: «وقتی چند جا کار دارین، ماشینتون رو نزدیک یکیش پارک کنین، بقیه جاها رو پیاده برین»!
به جان خودم اگه دروغ بگم. یعنی خودشون خرن، مردم رو هم گاو تجسم میکنن!
به جان خودم اگه دروغ بگم. یعنی خودشون خرن، مردم رو هم گاو تجسم میکنن!
خرید بنزین؛ با عواید اوین
با یک حساب سرانگشتی و دو دوتا چارتا میشه فهمید که دولت با وثیقههای «شیوا نظرآهاری» و «سارا شرود» تونست سهمیه بنزین مهرماه رو تامین کنه، برای بعدش هم خدا بزرگه!
Wednesday, September 15, 2010
گاه...ها- 1
گاهی باید ولش کنی، رهاش کنی، بذاری بره...
خودتو نگه داری ولی اجازه بدی بره...
سخته برات، نمیتونی تحمل کنی ولی صبر کن...
برمیگرده، میفهمه که اشتباه کرده، وقتی برگشت؛ به روش نیار، انگار نرفته بوده.
ولی اگه برنگشت، برنگشته دیگه، هیچی...
خودتو نگه داری ولی اجازه بدی بره...
سخته برات، نمیتونی تحمل کنی ولی صبر کن...
برمیگرده، میفهمه که اشتباه کرده، وقتی برگشت؛ به روش نیار، انگار نرفته بوده.
ولی اگه برنگشت، برنگشته دیگه، هیچی...
سختترین سوالی که زن از شوهرش میپرسد
«ناهار چی درست کنم؟»
.
.
.
سوالی که هر روز تکرار میشه و هیچکس جوابش رو نمیدونه!
.
.
.
سوالی که هر روز تکرار میشه و هیچکس جوابش رو نمیدونه!
Tuesday, September 14, 2010
خدا ازمون قبول کنه، انشاالله
خدا رو شکر اون کافرهای بیدین منصرف شدن و قرآن رو آتیش نزدن ولی در عوضش ما که خیلی مسلمونهای معتقد و واقعیای هستیم، علاوه بر پرچم و عکسهاشون چندتا کلیسا آتیش زدیم و تظاهرات راه انداختیم و همدیگه رو زیر دست و پا لت و پار کردیم و حکم جهاد و اعدام چند نفر صادر کردیم و خلاصه باعث رضایت خدا و کتابش شدیم!
شیطون، حالا میتونی برگردی
ماه رمضون هم تموم شد. قرآن و مفاتیح رو بذارم تو کتابخونه تا سال بعد. دروغ و غیبت هم آزاد. نامحرم هم که نداریم، عینکم رو بردارم. نماز صبح هم که قضا میشه. سه وعده هم میتونم اندازه خرس غذا بخورم. خدا رو شکر ماه خوبی بود!
Monday, September 13, 2010
حاج کوروش کبیر
میگن مموتی با خودش قیچی برده بوده که «کوروش بزرگ» رو ختنه کنه و به دین اسلام مشرفش کنه، ولی اسفندیار جلوش رو گرفته و راضیش کرده فقط چفیه بندازه دور گردنش!
توتال کور
میگه «استانداردترین» دستگاه ورزشی... مگه میشه برای یک ویژگی مطلق از صفت نسبی استفاده کنیم؟ مثل اینکه بگیم «من بیست ترین نمره کلاس رو گرفتم»!
عدو شود سبب خیر
یه زمانی اولین دعای هر محفل مذهبی، آزادی کربلا بود. الان چند ساله این آرزوی محال ایرانیها، به لطف بزرگترین دشمنشون، «آمریکای جهانخوار»، برآورده شده!
در حمام نهاد ریاست جمهوری اتفاق افتاد
مموتی در حالیکه سرو کلهاش گلی و اعصابش خورد است از حمام بیرون میآید:
اسفندیار: چی شده؟ چرا این شکلی شدی؟
مموتی: یادت باشه دفعه بعد از این مارک «کوروش- ساخت لندن» نخری. همون مارک «چاوز- ساخت ونزوئلا» بهتره!
اسفندیار: خاک بر سرت کنن، چیکار کردی...؟
مموتی: مگه این «من-شور» رو از لندن برای من نخریده بودی؟ تا خیسش کردم خودم رو باهاش بشورم، گِلی شد...!
اسفندیار: چی شده؟ چرا این شکلی شدی؟
مموتی: یادت باشه دفعه بعد از این مارک «کوروش- ساخت لندن» نخری. همون مارک «چاوز- ساخت ونزوئلا» بهتره!
اسفندیار: خاک بر سرت کنن، چیکار کردی...؟
مموتی: مگه این «من-شور» رو از لندن برای من نخریده بودی؟ تا خیسش کردم خودم رو باهاش بشورم، گِلی شد...!
Sunday, September 12, 2010
نوستال و شایعات
یه زمانی تلویزیون سریالی داشت به اسم «آینه عبرت». از نظر جذابیت یه چیزی تو مایههای «نرگس» و «دلنوازان» و «فاصلهها» و «جراحت» بود! توش یه معتادی بود به نام «آ تقی» که خیلی معرکه بود. خیلی دوستش داشتم. یه پسره هم بود که فکر کنم میخواست داماد این آتقی بشه. برای زمان خودش خوش تیپی بود. بعد شایعه شده بود که این پسره (که اسمش یادم نیست)چون ریش داشت و موهاش بلند بود، داداش شهرام شبپره است!
همونجوری که شایعه شده بود مهران مدیری داداش امیده، چون خوش صداست و شکل همن!
همونجوری که شایعه شده بود مهران مدیری داداش امیده، چون خوش صداست و شکل همن!
Saturday, September 11, 2010
صد رحمت به غریبهها
بنده از همینجا مراتب اعتراض و انزجار خود و خانواده خود را از «دوستان، نزدیکان و فامیل» گرامی اعلام کرده و ابراز می دارم: «عمرا اگه سال دیگه بهتون افطاری بدیم. نامردا! میمردین اگه جواب اون افطاریها رو میدادین؟» ماه رمضون تموم شد و دریغ از یک مهمونی...!
منشور حقوق بشر... پـَـر
طی کنفرانس خبری که دیروز در محل نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، اعلام گردید: «در جهت برقراری عدل اسلامی و اعلام پایبندی جمهوری اسلامی ایران به اجرای حقوق بشر در کل جهان، به زودی طی مراسم باشکوهی توسط ریاست محترم جمهوری، «منشور حقوق بشر کوروش» به چاه جمکران انداخته خواهد شد.»!
عشق ایرانی جماعت به پول خورد
مسافر: چند شد؟
راننده: سیصد تومن
(مسافر هزاری را به راننده میدهد.)
راننده: خورده ندارین؟
مسافر: چرا
سیصد تومن به راننده میدهد!
راننده: سیصد تومن
(مسافر هزاری را به راننده میدهد.)
راننده: خورده ندارین؟
مسافر: چرا
سیصد تومن به راننده میدهد!
Friday, September 10, 2010
چيست آن؟- 2
اون چيه كه مال خانوما پشتشونه، مال آقايون جلوشون؟
(برای ديدن جواب، اين قسمت را هایلايت كنين)
.
.
.
زیپ لباس
(برای ديدن جواب، اين قسمت را هایلايت كنين)
.
.
.
زیپ لباس
بابام و مانکنها
میگه: اگه گفتین چرا خانومهای ایرانی علاقه کمتری به مایو دو تیکه (بیکینی) دارن؟
بابام: لابد چون نمی تونن زیرش «گـِن» بپوشن!
بابام: لابد چون نمی تونن زیرش «گـِن» بپوشن!
Thursday, September 9, 2010
بیشترین شهید تاریخ
سید جواد هاشمی تا حالا یازده بار جانباز و بیست و پنج بار شهید شده!
بیشتر از اونی که «آلن دلون» تو فیلمهاش مرده!
بیشتر از اونی که «آلن دلون» تو فیلمهاش مرده!
چقدر زود مهمانی خدا میرسد
از عجایب روزگار اینکه ماه رمضان که تموم میشه، به جای یک سال فاصله تا ماه رمضان دیگه، یازده ماه فاصله داریم تا سال بعدش!
Wednesday, September 8, 2010
دیالوگهایی از فیلم بیپولی
- واسه شرکت رفتم پیشش رو زدم، ان آقا گفت میخوام زن بگیرم...
- زن بخواد خوشگل باشه، اخلاق نداشته باشه، ارزش زندگی کردن نداره
+ فرمایشها میفرمایید! من باهاش زندگی میکنم، نوکرش هم هستم! اصلا خوشگلی هوش و حواس آدم رو از کار میاندازه... یه چیز خردسوزیه پدسـّگ!
.
.
.
پینوشت: باید فیلم بیپولی رو ببینید، بسیار لذت بردم ازش، عالی بود. این یک درخواست نیست، یک دستور است! متشکرم
- زن بخواد خوشگل باشه، اخلاق نداشته باشه، ارزش زندگی کردن نداره
+ فرمایشها میفرمایید! من باهاش زندگی میکنم، نوکرش هم هستم! اصلا خوشگلی هوش و حواس آدم رو از کار میاندازه... یه چیز خردسوزیه پدسـّگ!
.
.
.
پینوشت: باید فیلم بیپولی رو ببینید، بسیار لذت بردم ازش، عالی بود. این یک درخواست نیست، یک دستور است! متشکرم
خسر الدنیا و الآخرة
اگه قول بدین بین خودمون بمونه و به کسی نگین، حالا که فردا-پس فردا ماه رمضون تموم میشه، دلم خیلی گرفته... همیشه همینطوره، یک ماه غر میزنم که چقدر سخته و کی تموم بشه و منتش رو سر خدا میگذارم، بعد که تموم میشه دلم میگیره و براش دلتنگ میشم... معلوم نیست سال دیگه زنده باشم که رمضان آینده رو ببینم یا نه، این یکی که مفت از دستمون در رفت...
عیدتون مبارک
:)
عیدتون مبارک
:)
دعای آخر ماه رمضان
خدایا! اگه یه زمانی خواستی من رو به بهشت خودت ببری، لطف کن و این تغییرات رو در قسمت کاخ من اعمال کن، پیشاپیش سپاسگزارم:
تو جویهایی که از زیر تختم رد میشه، به جای شیر و عسل، لطفا نوشابه، ایستک لیمو و چای دبش جاری باشه. درختها هم به جای همه میوهها فقط هندوانه و خربزه بدن. این بوتههای دم کاخم هم تا اراده کردم چلوکباب، ساندویچ الویه و پیتزا بیارن. دیگه از نظر حوری و این بساطها هم که تکمیل باشه بیزحمت!
دستت درد نکنه، ایشالا جبران میکنم
تو جویهایی که از زیر تختم رد میشه، به جای شیر و عسل، لطفا نوشابه، ایستک لیمو و چای دبش جاری باشه. درختها هم به جای همه میوهها فقط هندوانه و خربزه بدن. این بوتههای دم کاخم هم تا اراده کردم چلوکباب، ساندویچ الویه و پیتزا بیارن. دیگه از نظر حوری و این بساطها هم که تکمیل باشه بیزحمت!
دستت درد نکنه، ایشالا جبران میکنم
Tuesday, September 7, 2010
اعتراف خوابگاهی
آیا هنوز هم تو خوابگاهها تلفن کارتی هست که روی کیت کارتهاش تف آدامسی بمالیم و بشه باهاش مجانی صحبت کرد؟ زمان ما که بود!
مگه مجبوری سوال شخصی بپرسی؟
حسن جوهرچی از والیبالیست تیم ملی: شما در طول دوران تمرین و اردو چه جوری روزه میگیرین؟
والیبالیست: راستش چون تمرینات ما خیلی سخت هست و آب زیادی از دست میدیم، نمی تونیم روزه بگیریم!
.
.
.
حسن جوهرچی از خلبان: شما در طول پرواز چه جوری روزه می گیرین؟
خلبان: راستش ما چون قند خونمون نباید پایین بیاد، نمیتونیم روزه بگیریم!
والیبالیست: راستش چون تمرینات ما خیلی سخت هست و آب زیادی از دست میدیم، نمی تونیم روزه بگیریم!
.
.
.
حسن جوهرچی از خلبان: شما در طول پرواز چه جوری روزه می گیرین؟
خلبان: راستش ما چون قند خونمون نباید پایین بیاد، نمیتونیم روزه بگیریم!
Monday, September 6, 2010
گناهان صغیرهمون
یه زمانی بود که شبهای قدر با خودمون عهد میبستیم که همین امشب که برسیم خونه، اسم هرچی دختره از تو لیست چتهامون پاک می کنیم و درایو عکس و فیلم هاردمون رو فرمت میکنیم!
دامت عمره
میگن عزرائیل با خدا شرط گذاشته که هروقت جنتی تونست سه بار پشت سرهم بگه «ددمنشانه» جونش رو بگیره. بعد پشیمون شده، گفته حتی یکبار هم بگه کافيه. باز دیده نمیشه، گفته اگه یه بار یه حرف منطقی و عاقلانه بزنه، تموم میکنه. برای همین هنوز منتظره!
کمپين زنان ايرانی
سکینه (محمدی) را سنگسار نکنيد!
شیوا (نظر آهاری) را آزاد کنيد!
زهرا (رهنورد) را تشویق کنید!
گلشیفته (فراهانی) را ناز کنيد!
انوشه (انصاری) را پرواز دهيد!
شادی (صدر) را بيخيال شويد!
فاطی (رجبی) را هم ببنديد!
شیوا (نظر آهاری) را آزاد کنيد!
زهرا (رهنورد) را تشویق کنید!
گلشیفته (فراهانی) را ناز کنيد!
انوشه (انصاری) را پرواز دهيد!
شادی (صدر) را بيخيال شويد!
فاطی (رجبی) را هم ببنديد!
رفته تو کما، در روش قفل شده، نمیتونه بیاد بیرون
متعاقب خبر تائید نشدهی به کما رفتن احمد جنتی، شنیده شده وی در عالم برزخ به دنبال حلالیت طلبیدن از حضرت نوح برای عدم همکاری در ساخت کشتی ایشان میباشد!
Sunday, September 5, 2010
نوستال دوران جاهلیت- چهل و یک
یه جاکلیدیهایی بود که بعضیها به آینه ماشینشون هم آویزون میکردن، اسکلت سفيدی بود که لق میزد!
جوشن فوق کبیر
اون فرازهای اول جوشن کبیر، با حضور قلب و اشک و زاری و خشوع میخونیم. به آخراش که میرسه، با خمیازه و سرعت زیاد میخونیم و هی نگاه میکنیم که چقدر مونده تا تموم بشه! آخر بندگي هستيم!
Saturday, September 4, 2010
طعمش به دل میشینه
خبر ندارین که بعضی از این همبرگرهای بی نام و نشون و خوشمزه، از بهترین گوشت گربههای مرده شهر درست شده!
بابام و سریال جراحت
بابام درحالیکه داره چای با زولبیا میخوره، زیرلبی: این امیرحافظ شل و وارفته و بیبخار، چطور تونسته این دخترهی سرکش رو حامله کنه؟
!
!
پیشرفت مذهب به لطف حکومت
دقت کردین علاوه بر از مد افتادن روزه گرفتن، دیگه حتی روزه کله گنجشکی هم از بین رفته؟!
House of Cards
قدرت اول منطقهایم و قراره به زودی قدرت اول جهان بشیم، ولی هنوز برای حفظ حکومتمون، دو روز مونده به روز قدس (فلسطینی که در همین روز با اسرائیل سر یک میز نشسته)، جیمیل و توئیتر رو میبندیم!
Tuesday, August 31, 2010
التماس دعا
خدا به آدمی میفرماید: «از تو دعا و از من اجابت. هرگز از دعا کسل مشو که من از اجابت کسل نمیشوم.»
با اجازه بزرگترها به احترام این چند روز، اینجا تعطیله. قدر این شبها رو بدونین، اگه باورش دارین، ما رو از دعای خودتون فراموش نکنین. ظهور آقای اصلیمون، شفای مریضامون، خوشبختی جوانهامون، باز شدن گره از کار همهمون...
علی علیهالسلام: «مومن باید شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم کند: زمانی برای نیایش پروردگار، زمانی برای تامین هزینه زندگی و زمانی برای به دست آوردن لذتهایی که حلال و مایه زیبایی است.»
نهجالبلاغه- حکمت 390
التماس دعا
ببینیم و تعریف کنیم که چقدر با هم دوستیم!
:)
با اجازه بزرگترها به احترام این چند روز، اینجا تعطیله. قدر این شبها رو بدونین، اگه باورش دارین، ما رو از دعای خودتون فراموش نکنین. ظهور آقای اصلیمون، شفای مریضامون، خوشبختی جوانهامون، باز شدن گره از کار همهمون...
علی علیهالسلام: «مومن باید شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم کند: زمانی برای نیایش پروردگار، زمانی برای تامین هزینه زندگی و زمانی برای به دست آوردن لذتهایی که حلال و مایه زیبایی است.»
نهجالبلاغه- حکمت 390
التماس دعا
ببینیم و تعریف کنیم که چقدر با هم دوستیم!
:)
تخریب نوستال دوران کودکی
از همه طرف دارن نوستالهای دوران نوجوانی ما رو به باد میدن، یکی میگه جونز و جولی خواهر برادر نبودن، یا شیلا دوست دختر سندباد بوده، یا مادر ایکیو سان زن ژنرال بوده، یا مادر چوبین رفیق برونکا بوده، یا فلرتیشیا داف گالیور بوده، یا بابالنگ دراز زید جودی ابوت بوده، یا پسر شجاع و خانوم کوچولو با هم سر و سری داشتن یا لوسیمی و خواهرش یه مقدار زیادی با هم دوست بودن یا...، منم میخوام چند تا از این رازها رو براتون فاش کنم:
جکی و جیل (اون دو تا توله خرسها) هم که با هم خواهر و برادر بودن، بعد که بالغ میشن با هم ازدواج میکنن،
کونا و سرندیپیتی (اون دایناسور صورتیه) با هم برنامه داشتن و تو اون جزیره ناشناخته به کارشون میرسیدن،
بامزی یادتونه؟ میگن عصرهای جمعه، اون هم با واتوواتو میریخته رو هم،
دیگه از همه واضحتر اینکه سگ و گربه هم که از عقب به هم چسبیده بودن، نفرین یه جادوگر وقتی داشتن کار بد میکردن، میگیردشون،
اون پسر یه چشمه هم داداش نل نبود،
پت پستچی هم علاوه بر نامههای مردم، دلال محبت هم بوده،
رامکال و بنر هم عشق افلاطونی داشتن به هم،
از همه واضحتر هم که پینوکیو و فرشته مهربون بودن و بلفی و لیلیبیت،
و از همه بدتر که من رو داغون کرد این بود که چاق و لاغر هم با هم برنامه داشتن، یادتونه هی با هم میرفتن تو اون کیوسک تلفن گوشه اتاقشون؟!
جکی و جیل (اون دو تا توله خرسها) هم که با هم خواهر و برادر بودن، بعد که بالغ میشن با هم ازدواج میکنن،
کونا و سرندیپیتی (اون دایناسور صورتیه) با هم برنامه داشتن و تو اون جزیره ناشناخته به کارشون میرسیدن،
بامزی یادتونه؟ میگن عصرهای جمعه، اون هم با واتوواتو میریخته رو هم،
دیگه از همه واضحتر اینکه سگ و گربه هم که از عقب به هم چسبیده بودن، نفرین یه جادوگر وقتی داشتن کار بد میکردن، میگیردشون،
اون پسر یه چشمه هم داداش نل نبود،
پت پستچی هم علاوه بر نامههای مردم، دلال محبت هم بوده،
رامکال و بنر هم عشق افلاطونی داشتن به هم،
از همه واضحتر هم که پینوکیو و فرشته مهربون بودن و بلفی و لیلیبیت،
و از همه بدتر که من رو داغون کرد این بود که چاق و لاغر هم با هم برنامه داشتن، یادتونه هی با هم میرفتن تو اون کیوسک تلفن گوشه اتاقشون؟!
Monday, August 30, 2010
کتاب نو
باید اعتراف کنم که خیلی دوست دارم کتابی که تازه خریدم، بعضی صفحههاش درست از هم جدا نشده باشن و خودم با چاقو و یواش از هم جداشون کنم!
براشون نگرانم
اینایی که وقتی عکسهای کارتون «بالا- آپ» و «وال ای» رو میبینن، از حال میرن و یقهشون رو جر میدن، وقتی خود فیلم رو میبینن چیکار میکنن؟!
Sunday, August 29, 2010
هرچی به زبان بیاد، به جهان میاد
حرص نخورین که چرا هی از عمر دراز جنتی مینویسیم، داریم سعی میکنیم از طریق قانون جذب، عزرائیل رو به سمتش راهنمایی کنیم!
نشانه مردانگی
وقتی مرد شدی که بتونی برای آزمایش ازدواج بری آزمایشگاه، جلوی شونصد نفر شومبولت رو دربیاری و تو یه لیوان بشاشی، بدون هیچ خجالتی!
Saturday, August 28, 2010
سیستم فوق مدرن گردوشکنی
باید اعتراف کنم یکی از معماهای ذهنی دوران کودکیم این بود که چطوری اون خرس قهوهای رفیق شیپورچی، تو پسر شجاع، تو یه قسمتش که باید گردو میشکست، گردوها رو میذاشت لای اون دو تا چوبی که از گردنش آویزون بود و یه دکمه رو فشار میداد و به عنوان تقلب، گردوها راحت شکسته میشد! چه جوری بود سیستمش؟
نومه عبادة
امسال به لطف پانزده ساعت روزهداری، بیشترین ثواب عمرم در ماه رمضان رو انجام میدم. بر اساس اون حدیثی که میگه: «خواب روزهدار عبادت است...». میترسم آخر ماه رمضون زخم بستر بگیرم!
Friday, August 27, 2010
کافه
میخوام یه کافه بزنم، جوری که هرکی بیاد بهش خوش بگذره. به جز قیمت مکانش، هزینه وسایل و دکوراسیون و مواد اولیهاش چقدر میشه؟ تقریبی اگه میدونین، لطفا بهم میل بزنین
riznevesht@gmail
riznevesht@gmail
الهی... قربونت برم
یعنی الان دیگه خدا و فرشتگانش راضی و خشنودن از اینکه دارن میبینن من از گشنگی و تشنگی مثل میت رو به قبله دراز کشیدم و هنوز ساعتها به اذان مونده!؟
Thursday, August 26, 2010
نصایح پدرانه- 9
توضیح: این یک نصیحت مردانه است، ورود خواهران ممنوع!
.
.
.
پسرم! وقتی شلوار تنگ میپوشی، همیشه یک طرف پارک کن، نه وسط!
.
.
.
پسرم! وقتی شلوار تنگ میپوشی، همیشه یک طرف پارک کن، نه وسط!
خدا بیامرزه شهید شیرودی رو
برام اسمس زده: «الان تو برنامه ماه عسل، دختر و پسر و عروس شهید شیرودی رو آوردن. برو تو نخ بینی و گونههای عمل کرده و ابروهای دختر آن مرحوم!»
در مصاحبه با یک هموطن که تازه به شهرش گاز رسیده اتفاق افتاد
خبرنگار: الان چه حسی دارید که شهر شما گازرسانی شده؟
هموطن: دست مسئولان درد نکنه، بهشون خسته نباشید میگیم که ما رو گازدار کردن...
!
هموطن: دست مسئولان درد نکنه، بهشون خسته نباشید میگیم که ما رو گازدار کردن...
!
کلاه غیرشرعی
دختره: خیلی گشنمه، تبصرهای نداریم که بتونم روزهام رو باز کنم و گناه نکنم؟
پسره: چرا، باید به زور بهت تجاوز کنم!
پسره: چرا، باید به زور بهت تجاوز کنم!
Wednesday, August 25, 2010
استاد! خودت رو ارزون فروختی
فرانسه که هیچی، اگه بهم گرین کارت آمریکا هم بدن حاضر نیستم این یارو رو بغل کنم و بهش بگم دوستت دارم!
برنامه آمیزش از راه دور
مثبت هیجده!
.
.
.
- میخواستم از کارشناس برنامهتون بپرسم منظور از «ختنهگاه» که روزه رو باطل میکنه، دقیقا تا کجا میشه، قبلش یا بعدش؟ اگر بیشتر ازاون حد داخل بشه، حکمش چیه؟ ممنون از برنامه پربارتون!
.
.
.
- میخواستم از کارشناس برنامهتون بپرسم منظور از «ختنهگاه» که روزه رو باطل میکنه، دقیقا تا کجا میشه، قبلش یا بعدش؟ اگر بیشتر ازاون حد داخل بشه، حکمش چیه؟ ممنون از برنامه پربارتون!
وقتشه بکنی تو ماتحتت، قاتل
میگن از وقتی قاضی مرتضوی معلق شده، بقالی زده و فقط «نوشابه خنک» با «واجبی» میفروشه!
چه ربطی به مملکته داریم؟
سحری خوردم، نماز خوندم، رفتم دوباره بخوابم، دیدم دارم از تشنگی میمیرم! صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم از گرسنگی دارم میمیرم!
Tuesday, August 24, 2010
گیهان و خوانندگان- مد جدید خواهران
میخواستم از این طریق از خواهران ایمانی خودم تشکر کنم که با پیروی از مد جدید این روزها، آداب و رسوم و سنت های ایرانی-اسلامی را دوباره احیا کردند. منظور همین شلوارهای پارچهای و گشادی است که یادآور «تنبونهای ایل بختیاری» است.
با تشکر
اسفندیار رحمش- از پاستور
با تشکر
اسفندیار رحمش- از پاستور
روزهداران راستین
اینایی که روزه میگیرن تا تندرست بشن!
اینایی که نماز نمیخونن ولی روزه میگیرن!
اینایی که فقط وقتی روزه میگیرن، نماز میخونن!
اینایی که نماز نمیخونن ولی روزه میگیرن!
اینایی که فقط وقتی روزه میگیرن، نماز میخونن!
Monday, August 23, 2010
گودر و از هم گسیختگی یک زندگی
* داره باهام حرف میزنه، از جریان دوستش که قرمهسبزی رو بد پخته تعریف میکنه، چشمم به گودره، اسکرول میکنم و هر بیست ثانیه در جوابش میگم: نه بابا! چه جالب
* داره فیلم میبینه و جریانش رو برام تعریف میکنه، لایک میزنم و اسکرول میکنم و هر سی ثانیه زیرچشمی یه نگاهی به تلویزیون میندازم
* میگه غذا یخ کرد، نمیای؟ میگم: چرا چرا، اومدم. ولی باز شر میکنم
* میگه زودباش تاکسی منتظره دم در. میگم اومدم اومدم. ولی باز اسکرول میکنم
* میگه باز رفتی پای اون کوفتی؟ میگم الان میام، ایمیلام رو چک کنم. ولی باز اسکرول میکنم و میزنم آیتم بعدی
* میگه مگه امروز نمیری سر کار؟ میگم چرا، یک کم دیرتر میرم. و باز اسکرول میکنم
* میگه دیشب تا کی بیدار بودی؟ به روی خودم نمیارم و حرف رو عوض میکنم
* میگه کونت کپک نزد؟ چشمات کور نشد؟ پشتت قوز نکرد از بس جلوی اون لامصب نشستی و بهش خیره شدی؟ بازم جوابش رو نمیدم
* کمرم و پام درد گرفته، ساعت خوابم معکوس شده عین ساعت خواب جغد، چشمام میسوزه، مچ و ساعدم میسوزه، باهام قهر کرده، میخواد کامپیوتر رو از پنجره بندازه بیرون... و من هنوز دارم اسکرول میکنم و لایک میزنم و شر میکنم و میزنم آیتم بعدی...
* نفرین میکنه: تف تو گور اونی که این بیصاحاب مونده رو اختراع کرد. منم زیر لب میگم: چی؟ تف تو گودرش؟!
* داره فیلم میبینه و جریانش رو برام تعریف میکنه، لایک میزنم و اسکرول میکنم و هر سی ثانیه زیرچشمی یه نگاهی به تلویزیون میندازم
* میگه غذا یخ کرد، نمیای؟ میگم: چرا چرا، اومدم. ولی باز شر میکنم
* میگه زودباش تاکسی منتظره دم در. میگم اومدم اومدم. ولی باز اسکرول میکنم
* میگه باز رفتی پای اون کوفتی؟ میگم الان میام، ایمیلام رو چک کنم. ولی باز اسکرول میکنم و میزنم آیتم بعدی
* میگه مگه امروز نمیری سر کار؟ میگم چرا، یک کم دیرتر میرم. و باز اسکرول میکنم
* میگه دیشب تا کی بیدار بودی؟ به روی خودم نمیارم و حرف رو عوض میکنم
* میگه کونت کپک نزد؟ چشمات کور نشد؟ پشتت قوز نکرد از بس جلوی اون لامصب نشستی و بهش خیره شدی؟ بازم جوابش رو نمیدم
* کمرم و پام درد گرفته، ساعت خوابم معکوس شده عین ساعت خواب جغد، چشمام میسوزه، مچ و ساعدم میسوزه، باهام قهر کرده، میخواد کامپیوتر رو از پنجره بندازه بیرون... و من هنوز دارم اسکرول میکنم و لایک میزنم و شر میکنم و میزنم آیتم بعدی...
* نفرین میکنه: تف تو گور اونی که این بیصاحاب مونده رو اختراع کرد. منم زیر لب میگم: چی؟ تف تو گودرش؟!
محمود افغان
داشتم «نون و ریحون» میدیدم، یه جاییش دیدم دهن بازیگران یه چیزی میگه و صداشون یه چیزی. کنجکاو شدم. دقت کردم، دیدم هرجا فرهاد آئیش و سعید پیردوست میگن «محمود افغان»، بعدا روش صدا گذاشتن «اشرف افغان»! شک کردم که نکنه اشتباه تاریخی رخ داده و بعدا تصحیحش کردن. ولی دیدم نخیر، همون «محمود افغان» به اصفهان حمله کرده و صفویان رو منقرض کرده. و دلیل عوض کردن «محمود» با «اشرف» چیزی نیست جز اینکه ترسیدن به مموتی ما توهین بشه! یعنی اینقدر به خودشون شک دارن! محبوبیت به این میگن که با این چیزها ریده بشه توش!
دلم براش تنگ نشده، ابدا
شاید یادتون نیاد، یه زمانی فارسی وان یه سریالی پخش میکرد به نام ویکتوریا. با اینکه ویکتوریا زن بود، ولی آنچنان دهنم ما رو چاییده بود که روز و شب نداشتیم!
بگو سلام بر حسین
میگه: عمرا اگه امام حسین (ع) به اندازه ما تشنگی کشید، دو تا نصفه روز بود که سرش هم به جنگیدن گرم بود...!
Sunday, August 22, 2010
بازی زندگی
بعضی وقتها تو زندگی میشم مثل یه بازیکن Tetris که همه خطهاش رو مرتب کرده و منتظر چند تا «درازه» تا کل صفحه پاک بشه، ولی همش از اون کج و کولهها براش میاد و گند میزنه به بازیش!
یه چیزی تو مایههای وعا
مجری بیست و سی میخواست خیلی باکلاس حرف بزنه، به «وارونه» گفت «وارانه»، لابد پس فردا هم به میمون میگه «میمان»!
Saturday, August 21, 2010
گیهان و خوانندگان- استاد افتخاری
میخواستم از این طریق از عمل انقلابی و ارزشی استاد افتخاری تشکر کنم و به ایشان بگویم که شما با در آغوش کشیدن خادم ملت، رییس جمهور محبوبمان، آقای دکتر، روح امام و شهدا را شاد کردید. در ضمن از این استاد گرانقدر درخواست داریم تا علاوه بر خواندن ربنا (تا دیگر ما صدای آن ملعون وطنفروش را نشنویم)، لطف کنند و سرود ملی و تیتراژ سریالها و کلیه آهنگهای انقلابی را بخوانند. حتی میشود ایشان در برنامههایی مانند فیتیله و عمو پورنگ هم برنامه اجرا کنند تا نوگلان ما با روش و منش انقلابی ایشان و نوای ملکوتیشان بزرگ شوند.
با تشکر
مصیب دهنمکی و جمعی از دوستان- از شمقدر
با تشکر
مصیب دهنمکی و جمعی از دوستان- از شمقدر
شریک دزد و رفیق قافله
اصلا ما عامی، ما بیسواد، ما نفهم، یکی از شماها بیاد بگه وقتی همه دولتهای درست و حسابی جهان دارن ایران رو تحریم میکنن، آیا حالیشون نیست که با این تحریمها پدر مردم ایران رو درمیارن، نه دولت و حکومت ایران رو؟ اینا فیلمهای تظاهرات پارسال رو ندیدن که تو خیابون چه بلایی سر مردم آوردن، بعد توقع دارن حکومت برای رفاه حال مردمش کوتاه بیاد و شرایط تحریم رو بپذیره؟!
Friday, August 20, 2010
کاندوم با طرح بامیه
برام اسمس تبلیغاتی اومده:
«فروش ویژه مواد شوینده و نظافتی، به مناسبت ماه مبارک رمضان...»
فکر کنم طرف از منم گیجتر بوده که ماه رمضون رو با عید نوروز اشتباه گرفته!
«فروش ویژه مواد شوینده و نظافتی، به مناسبت ماه مبارک رمضان...»
فکر کنم طرف از منم گیجتر بوده که ماه رمضون رو با عید نوروز اشتباه گرفته!
چيست آن؟- 1
اون چيه، درازه، كلفته، طبق شرايط خاصی هم تكون-تكون ميخوره؟
(برای ديدن جواب، اين قسمت را هایلايت كنين)
.
.
.
منار جنبان
(برای ديدن جواب، اين قسمت را هایلايت كنين)
.
.
.
منار جنبان
Thursday, August 19, 2010
ماه عطش
با توجه به همزمانی ماه مبارک رمضان با گرمای شدید مرداد ماه، نام این ماه از «ماه خودسازی» به «ماه خودسوزی» تغییر یافت!
چُس ترم
بچههای ترم اولی چند رشته:
- پزشكی: دائم درحال پيدا كردن علائم بيماریها تو اطرافيانشون هستن. حتا میتونن از يه عطسه ساده، پی ببرن كه يارو سرطان مغز داره!
- عمران: دوربينهای نقشه برداری رو با پايه و مير و شاقول و همهچی ميذارن رو دوششون و دور دانشگاه رژه ميرن!
- معماری: خطكش تی و آرشيو لولهایشون رو ميندازن سر شونهشون!
- هنر: آرشيوهای طرحهاشون دائم دستشونه، حتا خالی!
- زبان: كلفتترين ديكشنریهاشون رو ميزنن زير بغلشون و تو محوطه جولان ميدن!
.
.
.
بقیه رشتهها رو هم خودتون بگین!
- پزشكی: دائم درحال پيدا كردن علائم بيماریها تو اطرافيانشون هستن. حتا میتونن از يه عطسه ساده، پی ببرن كه يارو سرطان مغز داره!
- عمران: دوربينهای نقشه برداری رو با پايه و مير و شاقول و همهچی ميذارن رو دوششون و دور دانشگاه رژه ميرن!
- معماری: خطكش تی و آرشيو لولهایشون رو ميندازن سر شونهشون!
- هنر: آرشيوهای طرحهاشون دائم دستشونه، حتا خالی!
- زبان: كلفتترين ديكشنریهاشون رو ميزنن زير بغلشون و تو محوطه جولان ميدن!
.
.
.
بقیه رشتهها رو هم خودتون بگین!
Wednesday, August 18, 2010
ممه بی ممه!
اینقدر «ممهممه» کردیم که چشمم به هر «ممهای» میافته، قیافه نحس «ان آقا» میاد جلو روم!
واجبی بکش به اون گونههات تا چشمات دیده بشه خوب
سردار آجورمو با اشاره به علامت مخصوص حاکم بزرگ بر روی پیشانیاش اضافه کرد: من خودم پاسدار انقلاب هستم و علی کریمی میبایست به جای روزهخواری، پاچه خاری میکرد تا از استیل آذین اخراج نشود!
در باغ ارم شیراز اتفاق افتاد
نگهبان باغ رو به دختر و پسری در آغوش هم: خوب چرا اینجا رو علفا؟ پاشین برین تو رختخواب خونهتون خوب!
چیچی موگو؟
علیرغم علاقهای که به خانوم بهنوش طباطبایی دارم ولی نمیدونم چرا وقتی تو سریال «در مسیر زایندهرود» اصفهانی حرف میزنه، حس میکنم هرچی افطاری خوردم میخوام بالا بیارم رو سر و صورتش! مجبور بودین به این افتضاحی حرف بزنین که حال آدم رو از لهجه اصفهانی به هم بزنین؟
Tuesday, August 17, 2010
شرک کوچک: ریا
به نظر من اونایی که تظاهر به «روزهخواری» میکنن، گناهشون کمتر از اوناییه که تظاهر به «روزهداری» میکنن!
Monday, August 16, 2010
خطاب به جیگران دنبالهرو
بدون تعارف بگم، بعضی از شما فالوئرهای این بلاگ بسیار زیبا هستید، خدا حفظتون کنه. اینو گفتم که یه وقتی فکر نکنین قدرشناس نیستم!
تور گودرگردی
تور ویژه «گودر-گردی» ویژه ماه مبارک رمضان!
با تورلیدری وحید آنلاین و ویزیت رایگان توسط دکترمزیدی، همراه با نمایش تصاویر مهیج توسط آنیتا، مداحی حاج علیرضا روشن، میزگردهای داستانخوانی مرضیه، جلسه تفسیر مسایل روز دنیا توسط مهندس پات و اجرای برنامههای شاد و مفرح با هنرمندی آق جلال!
همه روزه از سحر تا افطار و بالعکس
با تورلیدری وحید آنلاین و ویزیت رایگان توسط دکترمزیدی، همراه با نمایش تصاویر مهیج توسط آنیتا، مداحی حاج علیرضا روشن، میزگردهای داستانخوانی مرضیه، جلسه تفسیر مسایل روز دنیا توسط مهندس پات و اجرای برنامههای شاد و مفرح با هنرمندی آق جلال!
همه روزه از سحر تا افطار و بالعکس
نوستال دوران جاهلیت- چهل
«بینندگان عزیز، لطفا دست به گیرندههای خود نزنید. فیلم به طریقهی سیاه و سفید پخش میشود»!
علی کریمی و محمدرضا شجریان
سردار آجورلو! شما که ویترین ایمانت اینقدر پر و پیمونه و رد پینهی مهر روی پیشونیت از پاشنهی پای من هم ضخیمتره، هنوز این رو نمیدونی که «گناه ریختن آبروی مسلمان از زنای با محارم بالاتره»؟ باید بیای تو اخبار سراسری و درباره علی کریمی که حاضر نشده مثل بقیه به تو سواری بده، بگی که «روزهخواری کرده»؟ آیا مطمئنی که بدون عذر شرعی بوده؟ یا اصلا روزهاش رو خورده، باید آبروش رو ببری؟
بدبختها، حفظ سمت به چه قیمتی؟ هنوز اون دستبند سبزش داغتون میکنه؟ هنوز جریان افشای گاوداری آتیشتون میزنه؟ از علی دایی که بزرگتر نیستین، دیدین چطور محکومش کردن؟ برفرض که علی کریمی رو اخراج کنین، چیزی ازش کم میشه؟ برفرض که ربنای شجریان رو پخش نکنین، چیزی ازش کم میشه؟ ارزش شماهاست که با لجبازی با علاقه و اعتقاد مردم روز به روز کمتر میشه... ای بیچارهها... خدا از سر تقصیرات همهمون بگذره...
بدبختها، حفظ سمت به چه قیمتی؟ هنوز اون دستبند سبزش داغتون میکنه؟ هنوز جریان افشای گاوداری آتیشتون میزنه؟ از علی دایی که بزرگتر نیستین، دیدین چطور محکومش کردن؟ برفرض که علی کریمی رو اخراج کنین، چیزی ازش کم میشه؟ برفرض که ربنای شجریان رو پخش نکنین، چیزی ازش کم میشه؟ ارزش شماهاست که با لجبازی با علاقه و اعتقاد مردم روز به روز کمتر میشه... ای بیچارهها... خدا از سر تقصیرات همهمون بگذره...
Sunday, August 15, 2010
باز هم در مهدکودک اتفاق افتاد
مربی جون: حالا نوبت پسرهاست که کاردستیشون رو بیارن ببینم مال کی بزرگتره...
!
!
دکتر خوش صدائیان
یادتون میاد اون اوایل که «محمد اصفهانی» میاومد تو تلویزیون، موهاش رو از پشت میبست؟ درست میگم یا اشتباهه؟
بیبیسی و ریزنوشت- 2
باز لطف دوستان بیبیسی شامل حال ریزنوشت شد. امیدوارم عاقبتش چوبی نشه که مستقیم بره تو آستینمون! این دفعه علی آقای تازه وارد اون روش پخش ربنای شجریان رو خوند، دستش درد نکنه، به چشم برادری خوب چیزیه ولی بازم میگم، هیچکی پونه نمیشه...! نیمای عصیان و بهرنگ کجائین؟ دست به دست به گوشش برسونین!
Saturday, August 14, 2010
من کودک آزار و بدجنس و خسیس و نامرد و ... نیستم
من هیچ مشکلی با این بچه هایی که پشت چراغ قرمز میان تا شیشه جلو رو تمیز کنن، ندارم. فقط برای این باهاشون دعوا میکنم و از ماشین دورشون میکنم و برف پاککن رو میزنم تا برن، چون دستمالشون کثیف و چربه! اگه با دستمال تمیز بیان، مطمئنا انعام خوبی گیرشون میاد.
Friday, August 13, 2010
هنگام افطار در خانه ما اتفاق میافتد
ده دقیقه مونده به اذان مغرب، ضبط رو میبرم پای پنجرهی رو به کوچه، سیدی ربنای شجریان رو میگذارم توش و با آخرین درجه صدا، پخش میکنم!
میل خودتونه که این کار رو بکنین یا نه. به نظرم از بادکنک و اتو و بوق زدن و خاموش کردن چراغهای خونه، جالبتر باشه!
میل خودتونه که این کار رو بکنین یا نه. به نظرم از بادکنک و اتو و بوق زدن و خاموش کردن چراغهای خونه، جالبتر باشه!
Thursday, August 12, 2010
در فاصلهها اتفاق افتاد
بچه: بابایی، اون آخرش که پسرا بیتا رو انداختن زیر پل، چرا تکون نمیخورد و گریه میکرد؟
باباهه: ... ممم... لابد تو مهمونی غذای فاسد خورده بود، دلش درد گرفته بود... اصلا کی گفته تو فاصلهها ببینی؟ بزن فارسی وان، ببینم فریجولیتو باباشو پیدا کرد یا نه؟!
باباهه: ... ممم... لابد تو مهمونی غذای فاسد خورده بود، دلش درد گرفته بود... اصلا کی گفته تو فاصلهها ببینی؟ بزن فارسی وان، ببینم فریجولیتو باباشو پیدا کرد یا نه؟!
فیلمفارسی- فاصلهها
اگه این ترکشهای ریز و درشت تو سوراخ- سنبههای رزمندهها جا نمیموند، کارگردانها چطوری میتونستن فیلمشون رو ادامه بدن!؟
وقتی مشکلات زندگی، ما را اخته میکنند
احوالات امروزمون شده عین سال آخر جنگ. وقتی آژیر خطر رو به صدا درمیآوردن، تخممون هم نبود، به کارمون ادامه میدادیم، فوقش بمب میافتاد رو سرمون!
Wednesday, August 11, 2010
پاشو لامصب، بوش دراومد
ملاک زمان بلند شدن از پشت کامپیوتر برای من وقتیه که نیم ساعت از بوی سوختگی کِـیس گذشته باشه!
دختر کاشی ساز
یه دختره هست که تو یه کارخونه کاشیسازی کار میکنه و وقتی اون یارو رفته پیشش، کونش رو کرده طرفش، میخواستم از اینجا بهش بگم دمت گرم!
Tuesday, August 10, 2010
صد دفعه گفتم با شیشه نخور
اعتراف میکنم لذتی که از آب خوردن با دهان از بطری ِ درون یخچال میبرم، هیچوقت از آب خوردن با لیوان نمیبرم!
نوستال دوران جاهلیت- سی و نه
اولین شلوارهای کتانی که اومد با مارک Paco بود و اولین شلوارهای جینی که یادمه با مارک Zico! یادتونه؟
Monday, August 9, 2010
بیبیسی و ریزنوشت
بالاخره دستم رو شد و معلوم شد منم انگلیسیام! امروز تو «نوبت شما»، «فرن» درباره بحث غیبت، پستهای غیبت من رو خوند و گفت این وبلاگ درباره غیبت مینویسه! هرچند فرن هم خوبه، ولی کاش «پونه» خونده بود!
درد و بلای اونا بخوره تو سرت
- قول میدم سی روز رو به احترام زندانیان سیاسی اعتصاب خشک کنم... فقط دم غروب و طلوع آفتاب یه چیزی میخورم که سران جنبش سبز از دستم ناراحت نشن!
اوف چه خفنه
اصلا ما اُمُل، شما که باکلاسی بگو ببینم خانومای خوشتیپ هنوز مقنعه سرشون میکنن و روش یه شال میندازن؟ یکی اینو به سازندههای سریالهای تلویزیون یاد بده!
Sunday, August 8, 2010
دو نفری که روی عزارئیل رو کم کردن
میگن دیروز فیدل کاسترو تو سخنرانیاش از جنتی تشکر کرده که راز زنده موندن رو بهش یاد داده!
Saturday, August 7, 2010
در آرایشگاه مردانه اتفاق افتاد
- داداش قربون دستت، از این اسپریهای سیخ-کننده هم بزن
+ جان؟!
- چی بهش میگن شافت، تافت...؟!
+ جان؟!
- چی بهش میگن شافت، تافت...؟!
زیبا-نما
دختره رو که نگاه میکنی فکر میکنی مانکنه، چشمت که به پاشنه پاش میفته که تو صندله و چقدر ترک داره، حالت به هم میخوره! خوب لامصب یه کرمی چیزی به اونا بمال که درزاش بسته بشه!
Friday, August 6, 2010
نون حلال و حروم
یه عده هستن نون مغزشون رو میخورن،
یه عده هستن نون بازوشون رو میخورن،
یه عده هم هستن که نون لای پاشون رو میخورن!
خدا به دور...!
یه عده هستن نون بازوشون رو میخورن،
یه عده هم هستن که نون لای پاشون رو میخورن!
خدا به دور...!
لولو، ممه رو پس بده
وی افزود: هرچند... ما... در زمینه... تولید... ممه... به خودکفایی... رسیدیم... و ممههای... بیشتری... برای عرضه... به بازارهای جهانی... داریم!
Thursday, August 5, 2010
ممه هم ممههای قدیم
همزمان با سخنرانی دکتر ماموت نژاد، موجی از «ممه» فضای اینترنت را دربر گرفت!
.
.
.
رید تو اون نوستالژیای که از «ممه» داشتیم!
.
.
.
رید تو اون نوستالژیای که از «ممه» داشتیم!
در فارسی وان اتفاق افتاد- واقعی
خانوم چنتل خطاب به مارگاریتا در حالت دعوا: دروغ کار خوبی نیست، مگه سر کلاس دینی بهت یاد ندادن؟!
انواع دختران از لحاظ حلقوی
اونایی که با دیدن حلقه تو دست طرف مقابلشون خیالشون راحت میشه و حسابی باهاش لاس میزنن.
اونایی که با دیدن حلقه تو دست طرف مقابلشون اعصابشون خورد میشه و دیگه باهاش لاس نمیزنن!
اونایی که با دیدن حلقه تو دست طرف مقابلشون اعصابشون خورد میشه و دیگه باهاش لاس نمیزنن!
Wednesday, August 4, 2010
بستنی طلاب
تولیدکننده محترم، لازم نیست توی بستنی سنتیات صد جور مغز بریزی تا خوشمزه بشه. من بستنی میخوام، اگه آجیل بخوام بخورم، میرم آجیل فروشی!
.
.
.
توضیح تیتر: اسم بستنی مخصوص مشهده که فوقالعاده خوشمزه است!
.
.
.
توضیح تیتر: اسم بستنی مخصوص مشهده که فوقالعاده خوشمزه است!
Tuesday, August 3, 2010
رنگ رخسار
وقتی کسی رو میبینی، لازم نیست بهش بگی «چرا چشمات سرخه؟» یا «چرا صدات گرفته؟» تو که تو دل طرف نیستی که بدونی چه دردی توشه...
بالابرین- علیرضا عصار
عصار ِ بیجـُربزه / بشین سر خربزه!
رفتی سالن همایش؟ / جلوی «ان» دادی نمایش؟!
اگر تو سبز هستی / باید اونجا دهنتو میبستی!
عصار شده کودتاچی / بریم دنبال نخودچی!
بالابرینیها کجایید؟ / رسانه هم شمائید!
رفتی سالن همایش؟ / جلوی «ان» دادی نمایش؟!
اگر تو سبز هستی / باید اونجا دهنتو میبستی!
عصار شده کودتاچی / بریم دنبال نخودچی!
بالابرینیها کجایید؟ / رسانه هم شمائید!
همچین سردبیری داریم
سردبیر زنگ زده میگه تا یک ساعت دیگه یه متن حدودا سیصد کلمهای بده، می خوام خیلی مسخره باشه!
میگم مسخره یعنی چی؟ میگه خندهدار باشه دیگه! میگم آهان، یعنی متن طنز می خواین؟!
میگم مسخره یعنی چی؟ میگه خندهدار باشه دیگه! میگم آهان، یعنی متن طنز می خواین؟!
حالا در عوضش چی گیرتون اومد؟
روی سخن من با ایرانیان عزیز مقیم خارج کشور است که در همایش این چند روزه حاضر شده و خایههای رییس جمهور محبوبشان را در دهان نهاده و با شدت تمام مکیدهاند و برای اراجیفی که ایشون تف میدادن، کف میزدن و خودشون رو جر میدادن و از خنده ریسه میرفتن، خدا از شما قبول کند. ولی ایکاش پارسال این روزها به ایران میآمدید تا مجبور باشید برای رفتن به سالن همایشها، پاچههای شلوارتان را بالا بزنید تا خون جوانان همین ایرانتان که روی زمین ریخته بود، دامنتان را آلوده نکند!
تست بهداشت: تنگی کالیبر
خدا وکیلی چند درصدتون وقتی میخواین روی مسواکتون خمیردندون بگذارین، خمیر که میافته توی کاسه دستشویی، دوباره برش میدارین و میگذراین روی مسواک؟ خدا وکیلی گفتم ها!
گروه رستاک- آلبوم همه اقوام من
بالاخره بعد از مدتها آلبوم «همه اقوام من» کار گروه رستاک منتشر شد. هرچند تعداد قطعههاش کمه ولی باز هم تو این اوضاع خراب موسیقی، چیز جدید و خوبی برای شنیدنه. توصیه موکد میشه که حتما این ویسیدی رو ببینید و استدعا میشه که برای کمک به این صنعت نیمه جون، حتما این سیدی رو به طور قانونی بخرید. قیمتش از یه ساندویچ کمتره!
چی میشد اگه همیشه به موسیقی خودمون اینجوری بها میدادن، عمرا اگه کسی دنبال کنسرت جدید یانی میگشت!
چی میشد اگه همیشه به موسیقی خودمون اینجوری بها میدادن، عمرا اگه کسی دنبال کنسرت جدید یانی میگشت!
Monday, August 2, 2010
Sunday, August 1, 2010
لایف چیت کد
از جنتی ناقلا بپرسیم کدوم دکمهها رو زده که جونش کم نمیشه؟ حتی به اون غول آخر هم نمیرسه!
خر پیش اینا دانشمنده
نفهمیدم اینترپل تونست شماره پلاکهایی که شهرام امیری داده بود رو ردگیری کنه و بازداشتشون کنه؟!
مرگ خلاقیت
دقت کردین مدتیه پستهایی در گودر بیشتر مورد توجه قرار میگیرن که نقل قول از یک کتاب، فیلم، شخص مشهور و یا وبلاگ دیگهای است! یا در بهترین حالت، تکرار مطالبی در یک قالب که شخص دیگهای اون رو ابداع کرده، مثل آقا داماد و جهان سوم و شما یادتون نمیاد و... (خودم هم دچار این موضوع شدم) یعنی خلاقیت داره میمیره؟
بالابرین- استاد محمد نوری
خواننده «جان مریم چشماتو وا کن»، چشماشو بست!
.
.
.
خدا رحمتش کنه، عاشق صداش بودم. مخصوصا این آخریش که میخوند «ما برای بوسیدن فلان چه سفرها کردهایم»!
.
.
.
خدا رحمتش کنه، عاشق صداش بودم. مخصوصا این آخریش که میخوند «ما برای بوسیدن فلان چه سفرها کردهایم»!
Saturday, July 31, 2010
فحش دوپهلو
بچه که بودیم، خیلی مودب بودیم، وقتی میخواستیم به دوستامون فحش بدیم با شدت و سریع بهش میگفتیم: «برو خارکُ سیاحت کن!» و از این نکنه سنجی خودمون خیلی لذت میبردیم!
نصایح پدرانه- 6
پسرم! بعد از پایان مکالمه با موبایل، دکمه قطع آن را حتما فشار بده.
چون ممکنه اون طرف خط که دست برقضا رییست هم هست، قطع نکنه و بعدش فحشهایی که بهش میدی یا باد معدهای که ازت خارج میشه رو بشنوه و آبروت بره!
چون ممکنه اون طرف خط که دست برقضا رییست هم هست، قطع نکنه و بعدش فحشهایی که بهش میدی یا باد معدهای که ازت خارج میشه رو بشنوه و آبروت بره!
آقا داماد عصیان-گر
- خوب میفرمودین، آقازاده چه کارهان؟
+ راستش گیکن. خیلی هم خوشتیپ هستن، هی تیپ میزنن، مدل ریشششون رو عوض میکنن، پیرهن یقه باز میپوشن، کلاههای مختلفی هم دارن، وقتی هم تو بیبیسی ظاهر میشن، پیرهن چسب میپوشن که نوک جیجی هاشون میزنه بیرون... خلاصه جیگرین برای خودشون!
+ راستش گیکن. خیلی هم خوشتیپ هستن، هی تیپ میزنن، مدل ریشششون رو عوض میکنن، پیرهن یقه باز میپوشن، کلاههای مختلفی هم دارن، وقتی هم تو بیبیسی ظاهر میشن، پیرهن چسب میپوشن که نوک جیجی هاشون میزنه بیرون... خلاصه جیگرین برای خودشون!
Friday, July 30, 2010
یک سال گذشت
توجه! این متن یک نوشته جدی و طولانی و شخصی است، اگه حوصله و علاقه ندارین ادامه ندین!
***
سال گذشته همین روزها بود که با دیدن شرایط جامعه با خودم گفتم باید جایی بنویسم که بتونم حرف دلم رو بدون سانسور بزنم، با وجود چند تا وبلاگ دیگه، اینجا رو هم باز کردم. فکر نمیکردم شناخته بشه و طرفدار پیدا کنه، راستش اصلا فکر نمیکردم که تا یک ماه دوام بیاره، چه برسه به یک سال! خدا رو شکر
الان بعد از یک سال و تقریبا 1500 پست، بیشتر از 1500 تا مشترک در گودر دارم و با وجود فیلتر شدن، روزانه حدود 200 تا بازدید. خوشحالم که تونستم مخاطبم رو جذب کنم.
مدتیه که دنبال بهانه میگردم تا به یه عده که بهم انتقاد میکنن جواب بدم، والان دیدم این پست بهترین بهانه است. نمیدونم چند نفرن یا یک نفره که خیلی علاقه داره با اسمهای مختلف کامنت بگذاره و میل بزنه و بهم چرت و پرت بگه. عرزشی نیست، چون هر وقت پست مذهبی مینویسم بهش برمیخوره!
من مسلمونم، شیعه دوازده امامی، طبیعتا نماز هم میخونم و به سایر مسایل دین هم اهمیت میدم. شاید باور کردنی نباشه براتون، دوران دبستان و راهنمایی و سه سال اول دبیرستان رو هم در مدرسه مذهبی درس خوندم. مدرسهای که علاوه بر درسهای عادی، درسهای مذهبی هم بهمون میدادن، عربی و احکام و تفسیر قرآن و... چند تا از معلمهامون هم روحانی بودن. روحانی واقعی!
بعد از سال سوم نشستم و با خودم فکر کردم که الان یا باید برم شیخ بشم و یا مهندس و اینجوری بود که جنگ بین حوزه و دانشگاه راه افتاد و آخرش هم دانشگاه پیروز شد! مهندس شدم و رفتم سربازی. با وجود اینکه بسیجی فعال داشتم ولی افتادم تو ارتش و عصارهام کشیده شد بطوریکه دیگه کارت بسیجم هم باطل شد!
بعد از سربازی هم چسبیدم به کار و زندگی. هنوز اعتقاداتم رو به مذهب از دست ندادم ولی دوست ندارم که خشکه مقدس باشم و اجازه هم نمیدم که کسی به این دو وجه شخصیتم توهین کنه: یکی مذهبی بودنم و دیگری باز بودن فکرم (نمیگم روشنفکر، چون این واژه خیلی مقدسه و به همین راحتی نمیشه به هرکسی اطلاق کرد)
به هرحال چه بخواهیم چه نخواهیم من اینجوریم، شاید درست نبود که این حرفها رو بزنم و شاید بعد از گفتن این چیزها تعدادی از خوانندههام رو از دست بدم، ولی دوست دارم طرف مقابلم واقعیت من رو بدونه تادرست بتونه درموردم قضاوت کنه. بهترین راه شناخت من هم خوندن نوشتههامه!
پارسال در این روز 13 تا نوشته پست کردم و امروز همین یک پست!
معذرت میخوام که وقتتون رو گرفتم، امیدوارم که همیشه دلشاد و سالم باشین
:)
***
سال گذشته همین روزها بود که با دیدن شرایط جامعه با خودم گفتم باید جایی بنویسم که بتونم حرف دلم رو بدون سانسور بزنم، با وجود چند تا وبلاگ دیگه، اینجا رو هم باز کردم. فکر نمیکردم شناخته بشه و طرفدار پیدا کنه، راستش اصلا فکر نمیکردم که تا یک ماه دوام بیاره، چه برسه به یک سال! خدا رو شکر
الان بعد از یک سال و تقریبا 1500 پست، بیشتر از 1500 تا مشترک در گودر دارم و با وجود فیلتر شدن، روزانه حدود 200 تا بازدید. خوشحالم که تونستم مخاطبم رو جذب کنم.
مدتیه که دنبال بهانه میگردم تا به یه عده که بهم انتقاد میکنن جواب بدم، والان دیدم این پست بهترین بهانه است. نمیدونم چند نفرن یا یک نفره که خیلی علاقه داره با اسمهای مختلف کامنت بگذاره و میل بزنه و بهم چرت و پرت بگه. عرزشی نیست، چون هر وقت پست مذهبی مینویسم بهش برمیخوره!
من مسلمونم، شیعه دوازده امامی، طبیعتا نماز هم میخونم و به سایر مسایل دین هم اهمیت میدم. شاید باور کردنی نباشه براتون، دوران دبستان و راهنمایی و سه سال اول دبیرستان رو هم در مدرسه مذهبی درس خوندم. مدرسهای که علاوه بر درسهای عادی، درسهای مذهبی هم بهمون میدادن، عربی و احکام و تفسیر قرآن و... چند تا از معلمهامون هم روحانی بودن. روحانی واقعی!
بعد از سال سوم نشستم و با خودم فکر کردم که الان یا باید برم شیخ بشم و یا مهندس و اینجوری بود که جنگ بین حوزه و دانشگاه راه افتاد و آخرش هم دانشگاه پیروز شد! مهندس شدم و رفتم سربازی. با وجود اینکه بسیجی فعال داشتم ولی افتادم تو ارتش و عصارهام کشیده شد بطوریکه دیگه کارت بسیجم هم باطل شد!
بعد از سربازی هم چسبیدم به کار و زندگی. هنوز اعتقاداتم رو به مذهب از دست ندادم ولی دوست ندارم که خشکه مقدس باشم و اجازه هم نمیدم که کسی به این دو وجه شخصیتم توهین کنه: یکی مذهبی بودنم و دیگری باز بودن فکرم (نمیگم روشنفکر، چون این واژه خیلی مقدسه و به همین راحتی نمیشه به هرکسی اطلاق کرد)
به هرحال چه بخواهیم چه نخواهیم من اینجوریم، شاید درست نبود که این حرفها رو بزنم و شاید بعد از گفتن این چیزها تعدادی از خوانندههام رو از دست بدم، ولی دوست دارم طرف مقابلم واقعیت من رو بدونه تادرست بتونه درموردم قضاوت کنه. بهترین راه شناخت من هم خوندن نوشتههامه!
پارسال در این روز 13 تا نوشته پست کردم و امروز همین یک پست!
معذرت میخوام که وقتتون رو گرفتم، امیدوارم که همیشه دلشاد و سالم باشین
:)
Thursday, July 29, 2010
جوانمرگی
میگم: این روزا چقدر مرگ و میر جوانها زیاد شده!
میگه: خوب ننه بزرگ من که با موتور نمیاد تو خیابون تکچرخ بزنه، یا کریستال رو اُوردوز کنه، یا از غصه بیکاری و قسطهاش سکته کنه و...
میگه: خوب ننه بزرگ من که با موتور نمیاد تو خیابون تکچرخ بزنه، یا کریستال رو اُوردوز کنه، یا از غصه بیکاری و قسطهاش سکته کنه و...
ژانر کلاسگذاران
اونایی که کلاس میذارن:
مردان: یادش بهخیر، دوران خدمتمون تو زمستون، برفهای کوههای کردستان...
زنان: وقتی دماغم رو عمل کردم، ده میلیون خرج برداشت...
مردان و زنان: خط موبایلم رو زمانی خریدم که دو تومن قیمتش بود...
!
مردان: یادش بهخیر، دوران خدمتمون تو زمستون، برفهای کوههای کردستان...
زنان: وقتی دماغم رو عمل کردم، ده میلیون خرج برداشت...
مردان و زنان: خط موبایلم رو زمانی خریدم که دو تومن قیمتش بود...
!
Wednesday, July 28, 2010
کار کار انگلیسه
هی میگن بیبیسی با ایناست، شما باور نمیکنین، دلیل از این محکمتر که تو برنامههاش به جای کامپیوتر میگن «رایانه»!
درجلسه خواستگاری اتفاق افتاد- واقعی
- به سلامتی، تحصیلات آقازاده چی هست؟
+ مهندسن
مادربزرگ عروس: الان تو سر سگ بزنی مهندس میریزه، شغلش چیه؟
.
.
.
با چشمهای خودم دیدیم!
+ مهندسن
مادربزرگ عروس: الان تو سر سگ بزنی مهندس میریزه، شغلش چیه؟
.
.
.
با چشمهای خودم دیدیم!
Tuesday, July 27, 2010
هوسی هوسی هوسی
- اگه گفتی فرق شادی و عزاداری تو مذهب اختراعی اینا چیه؟
+ تو عزاداریشون با یه ریتم سینه میزنن، تو شادیشون با همون ریتم دست میزنن!
+ تو عزاداریشون با یه ریتم سینه میزنن، تو شادیشون با همون ریتم دست میزنن!
کامی جون
فکر کنم «کام*ران نج*فزاده»، چوچک «حیاتی» و «حسینزاده» بوده. چون وقتی گزارشهاش تموم میشه، این دو تا یه لبخندهای معناداری میزنن که بیا و ببین! حتما دلشون براش تنگ شده!
Monday, July 26, 2010
امام زمان خودت بیا دیگه، تو رو قرآن
از اول که آرامش خاصی داشت، هاله نور هم که دور کلهاش دیده بود، سید هم که شد، حالا هم که داره پیشگویی میکنه، پس فردا اگه این مرتیکهی دجال بگه من امام زمانم، چه خاکی به سرمون برزیم؟
student girl from felan
اینایی که دانشجو هستن و تو پروفایلشون مینویسن student لابد خیلی حرص میخورن وقتی بقیه فکر کنن دانشآموزن؟!
فرکانس جدید فارسی وان بدون پارازیت
حالا که فارسی وان رو قطع کردین، اقلا هر شب ازغدی و حسن عباسی و شهرام امیری پخش کنین یک کم بخندیم!
.
.
.
پینوشت: تیتر سرکاری بود تا یک کم بخندیم!
.
.
.
پینوشت: تیتر سرکاری بود تا یک کم بخندیم!
Sunday, July 25, 2010
عذر می خوام سرکار خانوم
یکی از ترفندهای من تو ادارهها و بانکها که باعث میشه کارم به طرز معجزهآسایی با سرعت پیش بره، اینه که میگردم از بین کارمندهای خانوم، زشتترینشون رو انتخاب میکنم و بعد با یه حالت اشتیاقی میرم جلو و با احترام خاص همراه با دلبری، کارم رو بهش میگم!
خدا از سر تقصیراتم بگذره!
خدا از سر تقصیراتم بگذره!
گیهان و خوانندگان- فارسی وان
من هم کاملا با شبکه مستهجن و ضدانقلابی فارسی وان مخالفم ولی از مسولان محترم صدا و سیما خواهشمندم تا برای اینکه هموطنانمان به سوی شبکههای بدتر و دروغپردازی همچون بیبیسی و وعا نروند، دوباره پخش فارسی وان را آزاد کنند. هرچند که کاملا با این شبکه بد و مخرب مخالفم و هیچگاه آن را تماشا نمیکنم.
با تشکر
mohadesse_love_Salvador_Cerinza@yahoo.com
از دوگنبدان
با تشکر
mohadesse_love_Salvador_Cerinza@yahoo.com
از دوگنبدان
آلون دولون
آیا واقعا کسی وجود داره که طاقت شنیدن صدای ضبط شدهی خودش رو مثلا روی فیلم، داشته باشه و حالش از بدصدایی خودش به هم نخوره؟!
Saturday, July 24, 2010
دماسنج طبیعی
به نظرم گرمای هوا از چهل و پنج درجه هم گذشته. این رو میشه از روی میزان دیوانگی مردم فهمید، یکیش خودم!
هکر کلاه سبز
امروز یک هک بزرگ انجام دادم. رمز گاوصندوق بانک رو فهمیدم، 123456 بود. کافیه یه شب بتونم داخل بانک بشم و سیستم دزدگیرش رو از کار بندازم، بقیهاش حله!
Friday, July 23, 2010
بچه که بودیم
نمیدونم شما هم اینجوری بودین یانه، وقتی لباس جدیدی میخریدم، تا مدتها مارکش رو یه گوشه نگه میداشتم!
پیشکسوت ازواج هنری
یه زمانی بود که پشت سر «اندی و کوروس» همون حرفهایی رو میزدن که الان پشت سر «کامران و هومن» میزنن!
مسافری از دره سیلیکون
یکی از دوستام «سن خوزه» زندگی میکنه چند روزیه اومده ایران، میرم پیشش هی خودم رو بهش میمالم میگم تو بوی گودر اصل میدی، خیلی برام عزیزی...!
پینوشت: از جمله شرکت های بزرگ واقع در درهی سیلیکون میتوان موارد زیر را نام برد:
اینتل، ای ام دی، ادوبی سیستمز، اپل، ای بی، گوگل، اچ پی، اوراکل، یاهو، سيسكو سيستمز، انويديا، سايمانتك، سان ديسك
پینوشت: از جمله شرکت های بزرگ واقع در درهی سیلیکون میتوان موارد زیر را نام برد:
اینتل، ای ام دی، ادوبی سیستمز، اپل، ای بی، گوگل، اچ پی، اوراکل، یاهو، سيسكو سيستمز، انويديا، سايمانتك، سان ديسك
Thursday, July 22, 2010
دلیل افت تحصیلی
به نظرم از دلایل افت تحصیلی من در دوران راهنمایی این بود که هم دوچرخه داشتم، هم آتاری و هم تفنگ بادی. دیگه بابام نمیدونست چه جوری مجبورم کنه درس بخونم!
غربزن- 1
تا چند وقت پیش یه بلاگی بود که منم توش مینوشتم، به اسم «غر بزن». بعد بنا به دلایلی دیگه توش ننوشتم و بعدتر هم بنا به دلایل دیگهای بسته شد. برای اینکه نوشتههام توی اون بلاگ جمع و جور باشه و ممکنه اون بلاگ کلا بسته بشه، بعضی از چیزهایی که اونجا نوشتم رو، توی بلاگ خودم با ذکر منبع اصلیش آرشیو میکنم. با لیبل غربزن.
.
.
.
میخوام وقتی بزرگ شدم، پولدار بشم، تا هرسال شب عيد برم يه خونهی نو بخرم تا ديگه لازم نباشه مثل «كوزت و اليور توئيست» خونهتكونی كنم كه تا بعد از سيزده فروردين نتونم كمر راست كنم!
پست 365
.
.
.
میخوام وقتی بزرگ شدم، پولدار بشم، تا هرسال شب عيد برم يه خونهی نو بخرم تا ديگه لازم نباشه مثل «كوزت و اليور توئيست» خونهتكونی كنم كه تا بعد از سيزده فروردين نتونم كمر راست كنم!
پست 365
Wednesday, July 21, 2010
دائمالجنب و البریود
نمیدونم هنوز هم تو مدرسهها، بچه ها برای فرار از نماز جماعت میگن ما عذر شرعی داریم؟
روز پاسدار در فرودگاه اتفاق افتاد- واقعی
یکی از مسافران بعد از دیدن یک میز پر از شکلات و اینجور چیزا، رو به مامور حراست فرودگاه: اینا برای چیه؟
پاسداره: روز پاسداره، شماها که نمیتونین حلوای پاسدارها رو بخورین، اقلا شیرینیشون رو بخورین!
مسافره: خوبه خودتون هم میدونین که همه مردم منتظرن حلواتون رو بخورن!
پاسداره: روز پاسداره، شماها که نمیتونین حلوای پاسدارها رو بخورین، اقلا شیرینیشون رو بخورین!
مسافره: خوبه خودتون هم میدونین که همه مردم منتظرن حلواتون رو بخورن!
Tuesday, July 20, 2010
گشت نسبت عاشقانه / عارفانه
- شما دو تا چه نسبتی با هم دارین؟
+ نسبت دل و دلدار...
- گم شین تو مینیبوس!
+ نه صبر کنین با یه مثال توضیح بدم براتون. ببینین مثلا شما تو خونه با زیرشلواری هستین ولی الان با لباس نظام، درست شد؟
- ... زود برین پی کارتون! نفر بعدی
+ نسبت دل و دلدار...
- گم شین تو مینیبوس!
+ نه صبر کنین با یه مثال توضیح بدم براتون. ببینین مثلا شما تو خونه با زیرشلواری هستین ولی الان با لباس نظام، درست شد؟
- ... زود برین پی کارتون! نفر بعدی
کم کاری دوستان گودری
به نظرم در حق دکتر عباسی جفا شده، چون به اندازهای که به قضایای «زلزله» و «پوست آرنج» و «مردهشور هیکل» و... تو گودر بها داده شد، به «زنای ذهنی» پرداخته نشده!
Monday, July 19, 2010
در خانواده ما اتفاق افتاد- واقعی
ميگم: زبونم مو درآورد از بس گفتم...
نفر اول: موچين بدم؟!
نفر دوم: نه، با داروی موبر درستش ميكنه!
نفر سوم: اپیلیدی هم داریم ها!
نفر چهارم: با ژیلت بزن!
من: غلط کردم، یه چیزی هم روش خوردم، بس کنین!
نفر اول: موچين بدم؟!
نفر دوم: نه، با داروی موبر درستش ميكنه!
نفر سوم: اپیلیدی هم داریم ها!
نفر چهارم: با ژیلت بزن!
من: غلط کردم، یه چیزی هم روش خوردم، بس کنین!
Sunday, July 18, 2010
طعمهای دوران کودکی
یه مزههایی هست که از بچگی زیر دندونم مونده... خمیر دندونی که قورت میدادم، تکه ای از مهر نماز بابام، ته مداد سیاه استدلر، تخمه ژاپنی با پوست و...
دههی بیلاخ
برخلاف تمام آلتهایی که دهه شصتیها خوردن، یه شانسی که آوردن اینه که با پدیده نت و علیالخصوص گودر دارن بزرگ میشن!
Saturday, July 17, 2010
اسلام vs مسیحیت
به نظرم یکی از جذابیت های دین مسیحیت نسبت به دین اسلام، مراسم «اعتراف» شونه. وقتی میری پیش یه آدم و به گناهانت اعتراف میکنی و اون آدم هم بهت قول میده که آمرزیده میشی!
Friday, July 16, 2010
نصایح پدرانه- 2
- پسرم، هیچوقت به منشی دفترت رو نده، حتی جواب سلامش رو هم نده، چون ممکنه پس فردا ترتیبت رو بده!