Saturday, December 18, 2010

خاطرات: منوچهر متکی

به متکی میگن یه خاطره تعریف کن. چشماش پر از اشک میشه میگه وقتی همتای سنگالی‌م فهمید دیگه وزیر نیستم، حتی بهم ناهار هم نداد، یه راست فرستادنم فرودگاه...!

No comments:

Post a Comment

لطفا با نام بنویسید
اگر سوالی دارید از طریق ایمیل بپرسید
کامنت‌های توهين‌‌آميز تائيد نمی‌شوند