Tuesday, November 9, 2010

باز هم در تاکسی اتفاق افتاد

راننده: پول خورد بده!
مسافر: والا ندارم...
مسافر پشتی به راننده: بگو بندازه تو صندوق صدقات!
راننده: صندوق صدقات کوفت بخوره، درد بخوره، زهر مار بخوره! (رو به مسافری که پیاده شده): برو خودت یه آبمیوه بخور، مهمون من، نوش جونت...!

2 comments:

  1. سلام من وبلاگتون رو لینک دادم. اگه مایل نبودین بگین پاکش کنم.

    ReplyDelete
  2. مرامشو
    راس میگه اون صندوق صدقاتی که تو خیابونه صدقه هاش میره تو جیب یکی دیگه

    ReplyDelete

لطفا با نام بنویسید
اگر سوالی دارید از طریق ایمیل بپرسید
کامنت‌های توهين‌‌آميز تائيد نمی‌شوند