عزت الله سحابي

Monday, April 12, 2010

در این روزها مرتب می‌شنوم که برخی دختران زندانی‌ام را باز زیر فشارهای بازجویی مضاعف و مکرر و برخوردهای مملو از توهین و افترا گرفته‌اند تا روحیه‌شان را بشکنند و پشت سرشان جهنمی بسازند که دیگر هیچ وقت هوس بازگشت به آن را نکنند. این برخوردها تا آن حد بوده است که برخی از این بانوان از خدا طلب مرگ کرده‌اند.
من نمی‌دانم بر حاکمان ما چه رفته است که برای حفظ قدرت دو روزه دنیایی این طور قید هرگونه اخلاق و مذهب را زده‌اند و از هر روش وابزاری برای ادامه قدرت خود استفاده می‌کنند. ما یادمان نرفته است که قبل از انقلاب چه طور دیگران را نقد می‌کردیم که هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند.
وااسفا «دروغ» که در فرهنگ ملی و مذهبی ما بزرگ‌ترین گناه است، امروزه به سنت غالب زمانه تبدیل شده، دولت‌مردان با لاف و گزاف به راحتی به مردم دروغ می‌گویند و خیالات واهی داخلی و بین‌المللی‌شان را صبح و شب با تکرار و تکرار می‌خواهند به خورد مردم فهیم این مملکت بدهند. مردمی که دیگر گول این دروغ‌ها را نمی‌خورند. اما متأسفانه هم‌چنان در زندان‌ها می‌خواهند زندانیان زن و مرد را به دروغ‌گویی وادارند والا یا تبعید می‌شوند و یا زیر فشارهای مضاعف می‌روند.
خدایا این دردها را باید به چه کسی گفت و پیش چه کسی برد؟
ای خدای بزرگ، ای تغییر دهنده قلب‌ها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.
عزت الله سحابی/ 21 فروردين 1389

0 comments: