چند صباحی با هم خوش بودیم. چندلر بود که تیکه بندازه و مسخره کنه، جویی که خلبازی دربیاره، راس که ساده باشه، مونیکا که منظم و مرتب بود، فیبی که نمک میریخت، ریچل که کلاس بذاره... آخرش همه کلیدها رو گذاشتن روی میز و در رو بستن...
فرندز پیشگویی گودر بود. خیلی غمانگیزه ولی باید بریم پی کارمون... کلیدها رو بذاریم روی میز دم در، چراغها رو خاموش کنیم و بریم.
هروقت یاد گودر افتادیم، برگردیم نوتهای ستارهدار رو بخونیم وبخندیم، همون کاری که چند وقت یکبار با دیویدیهای فرندز میکنیم!
3 comments:
بابا ریزنوشت مگه قراره تعطیلش کنن که عزا گرفتین؟!! میخان ببرنش تو پلاس. اینکه خوبه که
اتفاقاً دیروز شروع کردم فرندز رو دوباره دیدن.
آخ آخ
این کامنتای کسشر که می دادن؟
بابا مگه قراره تعطیلش کنن؟
خو تطیل ردن :(((((((
Post a Comment