رنجنامه مادرم
Thursday, October 21, 2010
هیچگاه اشکهای مادرم را فراموش نخواهم کرد... شبهایی که تا صبح پابهپای من مینشست و جدول ضرب را با من تمرین میکرد و من همانند بز نگاهش میکردم و خمیازه میکشیدم...!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
اينجا هرچی به ذهنم ميرسه، به دهنم مياد! درضمن، ممكنه محتوای بعضی از نوشتههای اينجا با عفت عمومی شما سازگار نباشه، پيشاپيش عذرخواهم
2 comments:
سلام علیکم
آقا ما از گودر لینک داده بودیم به شما
بعد که وی پی ان دار شدیم دیدیم گفتین اگه لینک دادیم خبر بدیم
با اجازه
بابا ای ول دس خوش دمت گرم حسابی چی بگم دیگه خیلی از وبت خوشم اومده کل مطالب رو خوندم هه هه بعضیا رو که دیگه ریسه می رفتم از خنده
اون مطلب خانوم گوگل رو منم داشتم ولی ریز نوشت نبوده
احتمال داره لینکت کنم ولی حیف که فیلتری ولی از ریدر بهت لایک می دم
بهت لایک میدم!sogol gogoli جانم درآمد تا یک کامنت گذاشتیم با اسم
Post a Comment