Thursday, March 31, 2011

در سینمای 4بعدی اتفاق افتاد

دختر خانوم درحال خروج از سالن، رو به مامور سینما: آقا این سوراخ‌ها خراب بود... آب‌تون به جای اینکه بریزه روی صورتم، می‌ریخت روی گردنم...!

Wednesday, March 30, 2011

خواننده‌هایی که دارم

دوستان با سرچ این کلمات به بلاگ ریزنوشت تشریف میارن! خوبه تا حالا افسرده نشدم!

Tuesday, March 29, 2011

بازی اسمسی جدید

یه بازی جدید یاد گرفتم: اسمس تبلیغاتی که برام میاد (بگم که من از اسمس تبلیغاتی خوشم میاد و دست رد به سینه‌شون نمی‌زنم)، من هم بهش جواب میدم. مثلا هاکوپیان که اعلام فروش می‌کنه، جواب میدم: چشم، اگه وقت شد خدمت می‌رسم! یا یه شرکت لوازم خانگی لیست جدید قیمت‌هاش رو می‌فرسته، ازش تشکر می‌کنم! یا بانک که تراکنش حسابم رو می‌ده، بهش می‌زنم: خسته نباشین! یا جایی که هر سال برامون سررسید و چیزهای تبلیغاتی می‌زد، اسمس زد که وسایل جدید آوردیم، جواب دادم که امسال اوضاع مالی خراب بود و شرمنده! یا مخابرات اسمس داد که 50 تا اسمس رایگانت تموم شده، بهش گفتم دروغگوی دزد، که حیف نرسید بهش!
بعضی‌ها دلیور میشه و بعضیها نمی‌رسه. دیروز یه آژانس هواپیمایی اسمس زد که اگه خواهان رزرو بلیت کیش هستین، گزینه 1 رو بفرستین. من 2 رو فرستادم (یعنی خواهان نیستم!) دیدم جواب داد که: گفتیم 1! باز من گفتم: خوب من نمی‌خوام! جواب داد: پس چرا اسمس زدی؟... خلاصه با اپراتورش دوست شدم!

Monday, March 28, 2011

روزنامه‌ رسمی

حالا کیهان که به جهنم، ولی آیا کسی اطلاعات رو هم می‌خونه؟!

Sunday, March 27, 2011

حجة‌الاسلام شاه داماد

عروسی دعوت بودم، داماد آخوند بود. مداح آورده بودن شعر می‌خوند و ما هم به زور کف می‌زدیم. خواست بگه به افتخار داماد، گفت به افتخار شادوماد!

Saturday, March 26, 2011

گیهان و خوانندگان- نوروز

ما امسال برای عید اسلامی نوروز، به‌جای سبزه از تنه درخت استفاده کردیم که رنگ سبز در سفره هفت‌سین نباشد و رنگ قهوه‌ای باشد. به امید نابودی کامل فتنه از ایران اسلامی

سردار حاج میثم بن یوسف شلالی

Friday, March 25, 2011

عکس +18

فکر کنم اولین عکسی که نسل ما تو اینترنت سرچ کرد، این بود!

خوشبختی یعنی...- 20

بوی گندم خیس‌خورده از ظرف سبزه نوروز...

Thursday, March 24, 2011

سوال جدی، ذهنم از کودکی درگیره

حالا جدی اگه گیر زامبی‌ها بیفتیم، چطوری می‌میرن؟!

Wednesday, March 23, 2011

پیغام خصوصی- 5

نیما اکبرپور، هفته دیگه برو «بفرمائید شام»، پیش‌غذا میرزاقاسمی درست کن، غذای اصلی واویشکا، دسر هم چای و کلوچه لاهیجان بده!

مناجات خواجه عبدالله- 15

الهی!
در ملکوت تو کمتر از مویم!
این بیهوده تا کی گویم؟

Tuesday, March 22, 2011

پری‌ویوسلی آن: ریزی!- 1

بوی عید:
عید برای من بوی خاصی داره... بوی مخلوطی از وایتكس و رخشا و تیرك!

اعمال شب‌های آخر اسفند:
در رساله‌ی «بیت التكانی» آمده: در شب‌های آخر اسفند اعمال پرفضیلتی است كه بعض آنها مشترك در تمام دهه‌ی آخر هستند، كه از آنهاست: خستگی، كوفتگی و جر خوردگی...!

استراتژی پروردگار در سال نو:
الملك یبقی مع الكفر و الظلم و الجرم و الجنایة والعصیان...

در پست‌های «پری‌ویوسلی آن ریزی» پست‌های قدیمیم رو مرور می‌کنم.

Monday, March 21, 2011

دو دسته‌ای که ازشون متنفرم

اینایی که رک هستن و بدون هیچ ملاحظه‌ای حرفشون رو می‌زنن و میگن با کسی تعارف ندارن،
و اونایی که دائم غلطهات رو می‌گیرن و به این خصلت‌شون هم افتخار می‌کنن.

Sunday, March 20, 2011

ریزبهاریه

خیلی طبیعیه که هیچکدوم از نشریاتی که براشون می نویسم حاضر نشدن اینا رو چاپ کنن! پس مجبورین به عنوان بهارانه ازم قبول کنین:

از سال گذشته ما همه مدهوشیم / با اینهمه درد، نصفمان بی‌هوشیم
یک سال بلا بر سرمان آوردند / ما منتظر رسیدن خرگوشیم!
***
یک سال نمود و ما کمی پیر شدیم / جز نان و کپک نداد و ما سیر شدیم
عظما به ستوه آمد و در دل گفتا: / «احزنت! شما بردین و ما هـیر شدیم»!
***
آماده برای دیدن نوروزیم / دیروز فنا گشته و ما منتظر امروزیم
جای شهدا و اسرامان خالی / کروبی و میر را بچسبیم، که ما پیروزیم!


نوروزتون مبارک
همیشه سبز باشید
:)

Saturday, March 19, 2011

یه روز یه مرده

چه دورانی بود، یکی از تفریحات عیدمون خوندن جک‌های پیک شادی بود!

گیهان و خوانندگان- کامران نجف‌زاده

خواستم از این طریق به دولت ملعون و ناشکر فرانسه بگویم که چطور دلشان آمد کامران جان را اخراج کنند؟ ما حاضریم تا با تمام وجود پذیرای ایشان در شهر شهیدپرور خود باشیم.

با تشکر مجدد- کاظم قاق‌منش از آبیک

(من یک بار دیگه هم پیام داده‌بودم ولی سانسور کرده بودین، لطفا این یکی را سانسور نکنید!)

Friday, March 18, 2011

نود، نود... حال عمه‌ات!؟

من هم به نوبه خودم سال جدید را «سال نود» نامگذاری می‌کنم!

هیچ‌جا برامون آبرو نذاشتن

یکی از دوستام از مکه اومده، شاد و خوشحال برام تعریف می‌کنه: اونجا به هرکی می‌گفتم ایرانی هستم، می‌گفتن احمدی حرامی، نظام حرامی!
به جای تعریف از مراسم حج، خوشحال بود که آبروی حکومت جلوی عربها هم از بین رفته!

پینوشت: حرامی به عربی یعنی دزد.

یادگار دوران دختری

و چه بسیارند دخترانی که تا سالها بعد از زن شدنشان، هنوز موی دخترانه دستشان را نگه داشته‌اند...

Thursday, March 17, 2011

لباسها برای عیده، نه خودت

لطفا برای پیاده‌روی شب‌های عید، کفش های عیدتون رو نپوشین...
یک چلاق که پاهاش ورم کرده!

توصیه‌های بهداشتی ِ تخمی- تخمدانی / واقعی

خانمها و آقایان محترم؛
لطفا موبایل خود را درون جیب شلوارتان قرار ندهید، به علت نزدیکی به نقاط حساس، بسیار خطرناک است!
برای فهمیدن علت، به تیتر مراجعه شود!

نظام سررسید پرور

کارشناس یک اداره عریض و طویل زنگ زده به موبایل که بیا دفترم چند تا سوال دارم. با ترس و لرز رفتم که چی شده مهندس؟ میگه هیچی، خودم فرم‌هات رو پر کردم، فقط سررسید امسال ما یادت نره!
کاش اداره‌ها دم عید برای کارمندهاشون چند تا بُن «سررسید» هم می دادن تا اینقدر حرص چند ورق بی‌ارزش رو نزنن و به‌خاطرش عزت نفس خودشون رو از بین برن!

Wednesday, March 16, 2011

و باز هم در تاکسی... اتفاق افتاد

مسافر: چرا چهارصد کم کردین؟ کرایه این مسیر پونصده!
راننده: اینا که به ما رحم نمی‌کنن، اقلا خودمون به خودمون رحم کنیم...

دستیار باوفای خانه تکانی‌هایم

کف مرتب به افتخار مخترع بخار شوی...!

Tuesday, March 15, 2011

سه‌شنبه‌های اعتراض و گل‌گلی

از این به بعد هرکی به عربها بگه مفت‌خور، تنبل، کون گشاد و... با من طرفه! یک ماهه ریختن تو خیابون و با جون و دل دارن برای خواسته‌هاشون می‌جنگن و زرت و زرت پیروز می‌شن. بعد ما دو ساله داریم بررسی می‌کنیم کدوم یکی از «ایام هفته» برای اعتراض مناسب‌تره!

ایبو

بچه بودم. شاید اول، دوم دبستان. فامیل خیلی با هم مهربون بود. از حالا بیشتر. هر شب نه، یک شب درمیون خونه یکی بودیم. پذیرایی مختصر بود. شام یا کوکو بود یا املت یا غذاهای ظهر. بعد از شام مردها دور هم جمع می‌شدن و زنها دور هم. ما بچه‌ها هم می‌ریختیم تو حیاط یا یک اتاقی و بازی می‌کردیم. بالاترین تفریح‌مون دیدن فیلم ویدئو بود. با ویدئو نوار بزرگ، بتاماکس. مسافر که از ترکیه می‌اومد، نوار فیلم رو باز می‌کرد و لای وسایلش می‌پیچید، تو ایران دوباره نوار رو حلقه می‌کردن و تو قاب می‌ذاشتن و می‌شد فیلم جدید. جدید یعنی حداقل مال دو سال پیش. بورس فیلم‌های هندی و ترکی بود. با صمدآقا و فردین. جکی چان. ظرف تخمه رو می‌ذاشتیم جلومون و فیلم می‌دیدیم.
ابراهیم بود و عایشه. ماوی ماوی. این معادله برام حل‌نشدنی بود که چطور زن و مرد با بوسیدن همدیگه، بچه‌دار میشن! تا صحنه به بوسیدن می‌رسید، صاحب ویدئو فیلم رو دور تند رد می‌کرد. مردها می‌خندیدن و زنها می‌گفتن خاک به سرم!
ابراهیم اولین هنرپیشه خارجی‌ای بود که شناختم. بعدها که تام سلک رو با سیبیل دیدم، از شباهتشون تعجب می‌کردم.
دوستم از تبریز زنگ زده که ابراهیم حالش بده، براش دعا کنین. ابراهیم تاتلیس برای ترکها، تا جایی که من می دونم، یه بته. عاشقشن.
یادش به‌خیر... خدا کنه حالش خوب بشه. به خاطر عشق ترکها بهش، به‌خاطر خاطره‌های خوب بچگیم، به‌خاطر سیبیل‌هاش!

بالابرین: چارشنبه سوزی

با توجه به سرد شدن هوا و بارش برف و باران در بعضی نقاط کشور، کسالت عده‌ای از همرزمان و پخش فیلم‌های روز دنیا از رسانه منحوس میلی، توصیه می‌شود مراسم چارشنبه سوری را در سه‌شنبه اول سال آینده یا با روشن کردن آتش در وسط هال و اتاق پذیرایی خود برگزار کنیم تا مشت محکمی به دهان طرفداران دیکتاتور بزنیم.
رسانه شمائید. داغش کنید تا گرم بشه!

ابی و شب

ابی هم سر و گوشش می‌جنبیده ها:
شبا با یاد ِ تو همش...
شب که میشه به عشق ِ تو...
شبانه‌های بی تو...
شب ِاز نیاز من پر، شب خالی از تن تو...
که تا اسمت رو گفتی شب جوون شد...
پشت دیوار شب...
هنوز یک نیمه مونده از شب ما...
ای شب‌زده...
از تو به شب رسیدم...
شب به اون چشمات خواب نرسه...
ابرای دل‌نازک شب...
به تو من می‌رسم از این شب نیلوفری...
...
بقیه رو شما اضافه کنین!

پینوشت: اینا رو بچه‌ها اضافه کردن:

شبی با خیال تو هم‌خونه شد دل...
بی تو شب دوباره آینه...
اگه شب شب غزل بود...
گریه نکن ای شب‌زده، ای شب‌نشین گریه نکن...‏
وقتی تو نیستی دنیا شب میشه، شب از دل من، شب تا همیشه...‏

Monday, March 14, 2011

حالا میمون یا کوسه... فرقی نمی‌کنه

بابام برامون یه داستان تعریف می‌کرد که دانشمندها یه میمون ماده و بچه‌اش رو داخل اتاق آزمایش قرار میدن. کم‌کم هوای اتاق و در و دیوارش رو گرم می‌کنن. میمونه اولش بچه‌اش رو بغلش می‌گیره و اینور و اونور می‌پره، بعد که می‌بینه همه‌جا داغ شده، بچه رو می‌گذاره زیرش و روش می‌نشینه!

پینوشت: بین تیتر و متن و کلمه‌های «بازداشت» و «فحاشی» و « مترو» و «خبره» هیچ ارتباطی وجود نداره!

خانه تکانی- 4

هیچگاه برای پاک کردن لکه‌های روی گوشی تلفن؛ از استون استفاده نکنید، قشنگ ریده میشه توش!

Sunday, March 13, 2011

امان از دست این چشم بادومی‌ها

ژاپن زلزله اومده، مردمش هرهر می‌خندن، فیلم می‌گیرن، توئیت می‌کنن!

پیغام خصوصی- 4

نیما اکبرپور، به سینا یا بهرنگ بگو برن بالا پشت‌بوم یه دستی به آنتن بزنن... اوضاع بی‌بی‌سی ما داغونه!

پول لای دندون

وصیت می‌کنم اگر بچه‌ام دندانپزشک نشه، حلالش نمی‌کنم.
پنج جلسه رفتم ترمیم، به اندازه حقوق یک سالم رو دادم خدمت آقای دکتر!

Saturday, March 12, 2011

همیشه باید توسری بخوریم

تو ژاپن زلزله اومده، قیمت نفت ما پائین میاد!

قبض گاز گازم گرفته

خواب دیدم گوجه‌فرنگی دونه‌ای چهارهزار تومن شده. بیدار شدم دیدم تخم‌مرغ و سکه هم‌قیمت شدن: دونه‌ای چهارصد تومن!

خانه تکانی- 3 / بگو چرا صدای تراکتور می‌داد

برای خونه‌تکونی کیس کامپیوترم رو بعد از یک سال تمیز کردم. فن ِ سی‌پی‌یو‏ داره از خوشحالی بال درمیاره!

Friday, March 11, 2011

جدی چرا بچه‌ها بیش فعال شدن؟

کاش به‌جای این نسل جدید که اینقدر «بیش فعال» زیاد شده، نسل ما بیش‌ فعال بودیم. شاید جنبش زودتر به نتیجه می‌رسید!

برنده خوش‌شانس

برام از مخابرات اسمس اومده که به‌خاطر خوش‌حسابی و فلان، برنده 50 تا اسمس مجانی شدی. منم خوشحال از صبح به هرکی گفتم، دیدم اون هم برنده شده!
حالا چه جوری میشه فهمید که واقعا مجانی‌ان؟

Thursday, March 10, 2011

سوتی تایپیست ِ وُعا

صادرات و وادرات! احیانا تایپیستش الناز کیانی نبوده؟

خانه تکانی- 2

کم مونده تلویزیون رو هم بذاره تو وایتکس!

Wednesday, March 9, 2011

وای... رئیس



برای سلامتی آقای کارگردان دعا کنیم...

بفرمائید شام کاکو

از برنامه «بفرمائید شام، من و تو» دو تا چیز یاد گرفتم: ما ایرانی‌ها چقدر حسود و بخیل و پول‌پرستیم و: نصف مردم لندن شیرازی هستن!

نوستال پشگل

اوج خلاقیت سراینده فولکلور:

«بزی به من پشگل داد
پشگلو دادم به نونوا...»

چی می‌کشیدیم تو بچگی!

Tuesday, March 8, 2011

خواب و خیال خرگوش

همشهری داستان نوروز در صفحه 154، به مناسبت سال نو که سال خرگوشه شعری از نسیم شمال چاپ کرده که بند آخرش اینه:
امسال زارعین را گویا دماغ چاقست
لیکن چه سود، دائم یک پای ما چلاقست
داروی درد ایران، امروز اتفاقست
الطافکم مزیدا- ایامکم سعیدا...

پینوشت: در مصرع سوم، اتفاق می‌تونه هم به معنی «پیشامد» باشه و هم «وحدت و یکدلی»!

دستبند بخرم با اشک شوق!‏

پاشیم بریم به مناسبت روز زن یک کم خرید عید بکنیم!

مجلس خفتگان

میگن امروز بیمارستان قلب و اورژانس تهران آماده‌باش بودن، پشت در ِ جلسه خبرگان!

خانه تکانی- 1

داره جاروبرقی رو با جاروشارژی تمیز می‌کنه!

Monday, March 7, 2011

سوال درباره روحانیت سیاسی

چطور مراجع تقلید وقتی اصرار دارن «دین از سیاست جدا نیست»، با این بی‌تفاوتی‌شون به مسایل اخیر کشور، از 1400 سال پیش تا حالا تونستن اسلام رو زنده نگه دارن؟
شاید «تقیه» رو بهترین گزینه برای این روزها می‌دونن؟!
از دوستان آگاه به مسایل روحانیت، علی‌الخصوص تورجان عزیز درخواست می‌کنم همینجا جواب بدن.

پیرامون فحش‌های جنسیتی +18

بحثی که راه افتاده درباره نکوهش فحش‌های جنسیتی، خودم سعی می‌کنم حتی‌المقدور(!) از اینجور فحشها ندم (هرچند خیلی سخته، چون در این‌صورت فقط فحش‌هایی مثل «بی‌ادب» و «نکبت» و «خیلی بدی» باقی می‌مونه که نمی‌تونه «جان کلام» رو ادا کنه!) ولی یه موضوعی هست که مثلا وقتی به کسی می‌گیم «مادر فلان» یا «خواهر بهمان»، قصد ما واقعا نسبت دادن اون صفات «فلان و بهمان» به خوار مادرش نیست، بلکه داریم تنفر یا انزجار یا حتی رفاقت و صمیمیت خودمون رو بهش نشون می‌دیم! همونطور که وقتی می‌گیم «پدرسگ» یا «تخم جن» و... سایر فحش‌هایی که به پدر و برادر(؟) مربوط میشه، واقعا منظورمون این نیست که بابای اون شخص سگ یا جن بوده!
تا زمانی که فرهنگستان فحش‌های جدید و فراجنسیتی ابداع کنه، به شخصه سعی می‌کنم از فحش‌های قدیمی و کاربردی‌ای نظیر: قرم*ساق، قرم*پوف، قرم*دنگ، دی*وث، پف*یوز، ال*دنگ و... سایر فحش‌هایی که زمان جوونی باباهامون استفاده می‌کردن، استفاده کنم!

جدی ها!

سهام عدالت چی شد؟

Sunday, March 6, 2011

سکس اند سیتی

فکر کنم امسال تلویزیون برای ترسوندن بچه‌ها از مراسم چارشنبه سوری، «اره 13، سه بعدی» پخش کنه، شبش هم برای سرگرم کردن بچه‌ها، «سفر اروپایی» رو نشون بده!

هنرمندی برای تمام نقوش

حالا از شوخی گذشته، به نظر شما داریوش ارجمند بازیش خوبه؟ یا می‌خواد تا آخر عمر ادای «مالک اشتر» و «آدم برفی» رو دربیاره؟!

بابام و الناز شاکردوست

همشهری جوان گزارش چاپ کرده که دستمزد بازیگرها رو نوشته. دارم بلند می‌خونم، می‌رسم به الناز شاکردوست 40 تومن. بابام حواسش جمع میشه میگه: اگه زودتر گفته بودی برای کارهای عید دعوتش می‌کردم بیاد خونه، هم فال بود و هم تماشا! میگم: 40 میلیون ها! میگه: اوه چقدر گرون، نه نمی‌ارزه!

Saturday, March 5, 2011

لاست ِ اسلامی

یکی از کراماتشون اینه که تا هواپیما در جزیره سقوط می‌کنه، «کیت» میپره میره لباس آستین بلند و یقه‌دار می‌پوشه!

کیس ِ مناسب برای مصاحبه

تو این هیر و ویر، دیروز تو خیابون جلوم رو گرفتن که بیا مصاحبه. منم از خدا خواسته! قبلش هم کلی بهم یاد دادن که چی بگم! سوال‌شون هم این بود که «چه شباهتی بین حوادث اخیر خاورمیانه می‌بینید؟» منم بعد از کلی شِر و ور، گفتم کلا این قانون دنیاست که دیکتاتورها از بین می‌روند!
حالا اگه از دستشون در رفت و اینو پخش کردن، ببینین! خودم که تلویزیون اینا رو نمی‌بینم.

Friday, March 4, 2011

داریم تاریخ می‌سازیم

طفلی نسل‌های بعد این تاریخ‌ها رو چه‌جوری باید از حفظ کنن. بیست و دوی خرداد 88، 25 خرداد، عاشورای 88، 25 بهمن 89، 1 اسفند، 10 اسفند، 16 آذر و... چه زجری بکشن بچه‌های ما سر درس تاریخ‌شون!

Thursday, March 3, 2011

کویته آقا، کویت

در راستای پستی که درباره جوگیر شدن کویتی‌ها زدم و بحث‌های زیادی هم راه افتاد، از کویت خبر رسیده که دولت این کشور در 25 فوریه و به مناسبت جشن پنجاهمین سالگرد استقلال و بیستمین سالگرد آزادی کویت (از عراق)، به هر تبعه 3 هزار و پانصد دلار هدیه و 14 ماه هم کوپن مواد غذایی رایگان داده!

نه انسان، نه حیوان، از دست اینا در امان نیست

دوست دامپرور زیاد دارم. تعریف می‌کردن امسال به‌خاطر گرانی گازوئیل، نصف مرغداری‌ها ورشکست کردن. چون بخاری‌های سالن‌ها رو خاموش کرده بودن، مرغها از سرما مردن و یا چون درزها و تهویه‌های سالن‌ها رو بسته بودن تا گرما تلف نشه، مرغها از گاز سمی خودشون مردن.
بعد دولت با خیال راحت تخم‌مرغ با تعرفه صفر وارد کرد!

Wednesday, March 2, 2011

گیهان و خوانندگان- خانه سران فتنه

حال که سران ملعون فتنه به خانه امن منتقل شده و در انتظار محاکمه و انشاا... اعدام هستند، کاش نیروی محترم انتظامی تمام چراغهای خانه‌شان را روشن می‌گذاشت تا ورثه آنها مجبور به پرداخت قبض میلیونی برقشان می‌شد و از آن طریق هم به سزای اعمالشان می‌رسیدند.

ان‌چهره ان‌مغزیان از ان‌آباد

لولو سر خرمن

معادل «منافقین» در ایران، به مصری میشه «القاعده»، به لیبیایی میشه «معتاد»!

کاکو زحمتت شد ها، قربون دستات

فکر کنم شیرازی‌ها یک عمر استراحت کردن تا این روزهای مهم تاریخ ایران رو بسازن!

Tuesday, March 1, 2011

دو واحد صرف و نحو المترلینگ

نمی‌دونم اگه «موریس مترلینگ» کتاب زندگی مورچه‌ها رو نمی‌نوشت، الان بعد از صد و پنجاه سال آخوندها تو روضه‌هاشون چه حرف علمی‌ای بلد بودن بزنن؟!