حماسه شما هم مبارک خوب

Friday, December 31, 2010

آقا اگه جنبش سبز مرده، خوب ولش کنین دیگه. چرا بعد از یک سال هی گزارش تهیه می‌کنین و ازش بد می‌گین و افتخار می‌کنین به نه دی و این حرفا. نکنه خدای نکرده می‌ترسین دوباره جنبش سبز جون بگیره...!؟

بیا منو بگیر

از عجایب روزگار اینه که همیشه دخترهایی که قصد ازدواج دارن، با پسرهایی که قصد ازدواج ندارن؛ دوست می‌شن!

نوستال هدفمندی در دهه شصت

مامان شما هم تو جشن تولدهاتون، کاغذ کادوها رو سالم درمی‌آورد و صاف می‌کرد برای جلد کتاب و دفترهاتون؟

در رادیو اتفاق افتاد- واقعی

Thursday, December 30, 2010

علیرضا عصار با احساس می‌خونه:
«مشک یعنی نعره‌ی آن نره شیر»

یعنی مرده‌ی این تشبیهات شاعر شدم!

هنوز داغیم، نمی‌فهمیم

حالا از شوخی گذشته، چه خاکی به سرمون بریزیم با این هدفمندی که شدیم؟

سنگک لای لواش

Wednesday, December 29, 2010

بیست سال پیش، بابام، سر سفره: بچه! کتلت‌ها رو با نون بخور، حیفه خالی می خوری...
امروز، بابام، سر میز: بچه! کتلت‌ها رو بدون نون بخور، نون گرون شده، حیفه...!
.
.
.
یاد دوران دانشجویی افتادم که گاهی غذا نداشتیم، ساندویچ نون با نون می خوردیم!

الان دهنم شکل بوس شده

خرمالو دوست ندارم ولی چون حکم «منت‌کشی» داشت و برای تموم کردن قهر بود، مجبور شدم حتی پوستش رو هم بخورم!

کاکو ولم بکن، شعرو خودش میاد

میگن مولوی وقتی میرفته تو حال و هوا، شعر میگفته و به قافیه و کلمات توجهی نداشته. ولی حافظ شعرهایی که می‌سروده رو چند بار می‌خونده و تصحیح می‌کرده و بازنویسی می‌کرده.
این نشون میده که شیرازی‌ها در دوران حافظ اهل کار و فعالیت بودن؛ و حال و حوصله داشتن، کم‌کم به مرور زمان اینجوری شدن...!

ملتی که ما هستیم

Tuesday, December 28, 2010

یک هفته از هدفمندی گذشت، حسابها خالی شد، یارانه‌ها به گاج رفت، تبدیل شد به گوشت و برنج و روغن و آجیل شب چله... خدا موعد قبض‌ها رو به خیر بگذرونه! دو دستی جیبهاتون رو بچسبین که زمان چپاول و زورگیری و دزدی داره نزدیک میشه...

ناز بشی، چیز دیگه نمی‌خوای ناقلا؟ تعارف نکن

خاتمی کف خواسته‌های اصلاح‌طلبان را آزادی زندانیان سیاسی، اجرای همه‌جانبه قانون اساسی و تضمین انتخابات آزاد اعلام کرد.
.
.
.
وی همچنین سقف خواسته‌های اصلاح‌طلبان را «قمبل کردن» ریاست محترم جمهور اعلام داشت!

امان نامه

امان از دل بی‌غم...
امان از دل تنها...

امان از لب دلدار...
امان از تن تبدار...

امان از بوی عطری که می‌مونه...
امان از بوی عطری که مونده...

لطفا فقط مذهبی‌ها بخونن

Monday, December 27, 2010

شاید اینجا جاش نباشه ولی محض یادآوری:
1- الان روزا کوتاهه و هوا سرده، اونایی که روزه قضا دارن می‌تونن الان ترتیبش رو بدن!
2- نماز آیات این چند تا زلزله و ... اینا هم اگه شامل حالتون میشه، فراموش نشه.

الانه که سیل گیر دادن‌ها به طرفم روان بشه!

هنوز داغیم، نمی‌فهمیم

حالا از شوخی گذشته، چه خاکی به سرمون بریزیم با این هدفمندی که شدیم؟

حالا خودت رو جر بده که خلیج فارس درسته

بعد از برگزاری جام جهانی در قطر و دیدن شکوه و جلال بازی‌ها که به لطف پول نفت برگزار خواهد شد، آیا ممکنه کسی تو دنیا باور کنه که «خلیج فارس» درسته نه خلیج ع‏رب‏ی؟!

خدای تمام ادیان

Sunday, December 26, 2010

خدای خوب و مهربان، ما هیچی، اقلا یه برف می‌باروندی تا دل مسیحی‌ها تو این شب و روزهای کریسمس خوش بشه!

الپاپ

برام سواله که مسیحیان عرب زبان، انجیل و دعاهای مذهبی‌شون رو به عربی می‌خونن؟ مثلا میگن السلام علیک یا عیسی بن مریم؟

این دفعه جبران می‌کنمت

دختر خانومی که سه شنبه هفته پش بالای پل عابر پیاده سر چهارراه بهم چشمک زدی و با خنده از کنارم رد شدی، معذرت می‌خوام که در اون لحظه حواسم بهت نبود و دوزاریم نیفتاد! چکم کسری داشت و باید حسابم رو پر می‌کردم. اگه یه بار دیگه همو دیدیم، حواسم هست!

لطفا تاریخ تولد خود را درست وارد کنید!‏

Saturday, December 25, 2010

نمی‌دونستم که حدود صد تا از دوستانم که در شبکه‌های اجتماعی مختلف عضون، متولد اول ژانویه هستن و دو سه روزه هی برام ایمیل میاد که فلانی تولدشه...!

حال نداره تاریخ تولدش رو به میلادی تبدیل کنه!

واحد سرعت رینش بر زمان

بابام: یادش به خیر، زمان شاه تخم مرغ می‌خریدیم چهل تا یک قرون!
من: یادش به خیر، زمان خاتمی نون می‌خریدیم بیست و پنج تومن!

دسته بندی آدمها از لحاظ بامیـَوی

آدمها دو دسته‌اند:
آنهایی که «بامیه» دوست دارند،
و آنهایی که از «بامیه» متنفرند!

کاتولیک‌تر از پاپ

Friday, December 24, 2010

اسمس‌های «نوروز باستانی» و «شب یلدا»ت رو باور کنم یا درخت کریسمسی که یک هفته کنار هال خونه‌ات چراغونی می‌کنی؟
ایرانی بودن فقط به این نیست که به اسلام بد و بیراه بگی و به‌جای «سلام» بگی «درود». مواظب باش از اونور بوم نیفتی!

تاثیر عجیب مشایی بر احمدی‌نژاد

اخبار ایران رو از طریق اینترنت و ماهواره دنبال می‌کنم، چون نه به صدا و سیما اعتماد دارم و نه به روزنامه‌ها. دیشب تو بی‌بی‌سی سوال «ژیار گل» از احمدی‌نژاد رو دیدم. نمی‌دونم شما هم دیدین و دقت کردین؟ درباره برکناری متکی ازش سوال کرد و اولش طبق رسم همیشگی‌اش مساله رو پیچوند و از زیر جواب دادن در رفت و گفت «از توش نمی‌تونین چیزی دربیارین!» و قصد داشت به سوال بعدی جواب بده ولی رحیم مشایی که کنارش نشسته بود یه چیزی بهش گفت و احمدی‌نژاد به صراحت دروغ گفت که «آقای متکی از موضوع خبر داشته و در جریان بوده»! برای این می‌گم دروغ میگن چون مثل روز روشنه که این بار متکی راست میگه و برکناریش با هیچ معیار عقلی و عرفی و قانونی جور درنمیاد.
ایمان آوردم که مشایی مثل عروسک‌گردان داره احمدی‌نژاد رو می‌چرخونه، با چشم‌های خودم دیدم که مثل آدمهای هیپنوتیزم شده تحت تاثیر دستورات مشایی کار می کنه...

گوگل فوری!‏

گوگل رو نگا!
حالا این چه جوری «گوگل» خونده میشه؟

هدفمند کردن‌مون

وقتی «هدفمند» می‌کنن؛ اینقدر سخته، اگه بخوان «بی هدف» بکنن چی میشه دیگه؟!

سوال تخصصی

آقایون، خانوما!
بلیز درسته یا بلوز؟
پلُور درسته یا پلیور؟
واقعی و جدی!

اطلاعیه نظام مهندسی: پوسترجهت تحکیم بنا رسید

Thursday, December 23, 2010

تو گودر خوندم یکی نوشته بود از بچگی می‌ترسیده وقتی میره توالت، زلزله بیاد و همونجا کون برهنه زیر آوار بمونه! دوست عزیز خوشحال باش که استاندار کرمان برای جلوگیری از این فاجعه یک راهکار ارائه داده: چسبوندن عکس ریاست محترم جمهور به دیوار جهت ایجاد معجزه و نریختن دیوار!

هدفمند کردن

اینجا ایرانه، همه‌مون داریم میدیم، آی لاو یو... آخ...!‏

زبان حال روضه‌خوانان

این محرم و صفر است که ما را زنده نگه داشته است... و یک کمی هم رمضان!

باشه! خوش به حالت ماشین داری

Wednesday, December 22, 2010

هر کار می‌کنم نمی‌تونم اینایی که سوئیچ ماشین‌شون رو دست‌شون می‌گیرن و می‌چرخونن؛ رو درک کنم. مخصوصا دخترهایی که یک کیف اندازه کیسه گونی دارن ولی باز هم سوئیچ رو نمی‌اندازن توش!

هر روز در تاکسی اتفاق می‌افتد

Tuesday, December 21, 2010

مسافر: داداش کرایه ما چند شد؟
راننده: هزار...
مسافر: بر پدرشون لعنت!
راننده: راست میگی والا...

دریغ از یه ذره خلاقیت

خدا شاهده اگه کسی برام اسمس بزنه «یلدا یعنی یادمان باشد ... ال و بل...» چنان بلایی سرش میارم که تا چهارشنبه سوری بسوزه!

پیغام خصوصی- 3

نیما اکبرپور، لطفا به بهزاد بلور بگو سر کوچه ما یه بقالی هست که یه شاگرد افغانی داره، پسره تصنیف گل پامچال رو نسبتا خوب می‌خونه. اگه بهزاد از این طرفا رد شد یه مصاحبه اختصاصی ازش بگیره برای کوک!
یعنی مرده‌ی اینایی‌ام که بهزاد بلور میاره تو برنامه‌اش و باهاشون مصاحبه می‌کنه!

هدف:بند کردن یارانه‌ها

Monday, December 20, 2010

این پست به دلیل داشتن فحش های رکیک ِ کش-دار، خوار-دار، مار-دار و سایر ناموس‌های ریاست محترم جمهور، حذف شد!

سلاخی دماغ

اونایی که دماغشون رو عمل می‌کنن و:
شبیه گنجشک میشن!
یا شبیه خوک میشن!
یا شبیه مایکل جکسون میشن!
یا چشماشون چپ میشه!
یا دهنشون باز می‌مونه!
یا سوراخهاش لنگه به لنگه میشه!
یا نوکش کج میشه!
یا نمی‌تونن نفس بکشن!
یا صداشون مثل خرس میشه!
یا... یک طرف،
اون یک درصدی که دماغشون رو عمل می‌کنن و خوشگل میشن هم یک طرف!

مطهری شریعتی است

Sunday, December 19, 2010

آخونده خیلی تیریپ روشنفکری برداشته بود، گفت همونطور که شهید مطهری فرمودن: فاطمه فاطمه است... در یک لحظه به سرم زد برم میکروفن رو چپّه بکنم تو ماتحتش بگم قرمدنگ، ما اینقدر تو گودر زحمت می‌کشیم جایگاه دکتر شریعتی رو ارتقا بدیم، بعد تو یهو می‌رینه به همه چیز؟!

لطفا مرا اعدام کنید

حکم دیدن ِ «تو» با «او»، برای «من»‏
حکم «اعدام تعلیقی» است...

خاطرات: منوچهر متکی

Saturday, December 18, 2010

به متکی میگن یه خاطره تعریف کن. چشماش پر از اشک میشه میگه وقتی همتای سنگالی‌م فهمید دیگه وزیر نیستم، حتی بهم ناهار هم نداد، یه راست فرستادنم فرودگاه...!

بابام و پاتایا

بابام گیر داده که بیا با هم بریم تایلند! هرچی میگم نمی‌خوام، میگه الان اگه با من بیای، پس ‌فردا دیگه لازم نیست مجردی با دوستات بری! طفلی مامانم!

كودكان چندساله ی دبيرستانی- واقعی

Friday, December 17, 2010

نماينده فلان در بازديد از مجروحان حادثه تروريستی چابهار: متاسفانه در بين شهدا كودكان زيادی هم وجود دارند. كودك پيش دبستانی، دبستانی، دبيرستانی... كودك چندساله...!

البته در بخش‏های بعدی خبر جملات حجةالاسلام ويرايش شد!

یزید حاکم بود و حسین فتنه‌گر

تو تلویزیون آخونده می‌گفت: هجمه‌های سیاسی زمان امام (ع) که توسط حکومت انجام می‌شد، به گونه‌ای بود که به مردم نشان دهند امام (ع) از راه اسلام منحرف شده است...
یعنی الحق که چقدر دقیق زد تو خال!

حوسی حوسی حوسی حوسی

.....
(صدای هق‌هق و فین‌فین)

دکتر شریعتی در مراسم عزاداری حسینیه ارشاد- واقعی

خبررسانی مافوق صوت

خبر فوری: خانواده محمد نوری‌زاد دستگیر شدند!
...
خبر فوری‌تر: خانواده محمد نوری‌زاد آزاد شدند!
...
رسانه همه مونیم!

ظهر عاشورا

Wednesday, December 15, 2010

... و همچنین همی‌کردند، تا هرچه با وی کس بود از اولیا و شیعت، همه کشته شدند و حسین (ع) بماند با برادران و فرزندان و عم‌زادگان، پسر جعفرابن ابی‌طالب و پسران مسلم ابن عقیل.
حسین (ع) گفت: اکنون، نوبت من آمد.
ایشان گفتند: نیکو باشد که ما زنده باشیم، وتو پیش حرب شوی؟
پس نخستین کسی که حمله کرد از اهل بیت او، پسرش بود- علی اکبر.
حسین (ع) گفت: یا رب، مرا بر این مصیبت‌ها صبر ده!
بر پای خاست. و از تشنگی سست شده بود.
پیادگان گرد حسین (ع) اندر آمدند. حسین (ع) به هر حمله‌ای که بکردی، چند تن را بیفگندی.
عمرابن سعد گفت: شما هرگز مردی دیده‌اید که همه اهل بیت او پیش وی بکشته‌اند و او را چندین جراحت کردند و چندین سپاه گرد وی اندر آمدند و او از جان ناامید شده، با این دلمردی (دلیری) که این مرد است؟

مقتل حسین بن علی (ع)- ترجمه تفسیر طبری، ویرایش جعفر مدرس صادقی
به نقل از همشهری داستان 63

حسین یا حسن یا موسی یا جعفر یا...؟

Tuesday, December 14, 2010

گاهی با خودم فکر می‌کنم اگر امام حسین (ع) به جنگ نمی‌رفت و معروف نمی‌شد، شاید مثلا امام محمد باقر (ع) و یا امام علی‌النقی (ع) اینقدر برای شیعه ناشناخته نمی‌موندن...
گاهی با خودم فکر می‌کنم امام حسینی که به جنگ رفت و در میدان نبرد شجاعانه شهید شد، مظلومتر بود یا برادرش امام حسن (ع) که به نامردی و به‌وسیله زنش در خونه خودش مسموم شد؟ یا امام علی‌ای (ع) که تنها و بی‌کس و بدون پشت و پناه، از پشت ضربه خورد و شهید شد...
گاهی با خودم فکر می‌کنم اگر واقعه عاشورا اینقدر دراماتیک نبود و جنبه‌های داستانی و حماسی نداست، شیوخ صفویه (و شیخ‌های چند قرن آینده!) با چه چیز می خواستن حواس مردم رو پرت کنن و به حکومت‌شون برسن؟
حالا پشت ماشینت بنویس «از حسین چه می‌دانیم و برای او چه کرده‌ایم...»!

دو سال پیش در چنین روزی

Monday, December 13, 2010

بعید نیست عاشورا رو هم به خاطر احتمال بارش باران اسیدی، تعطیل کنن!

بارون نیست، با کونه

اون بارونی که از ترس اسید نشه رفت زیرش راه رفت، به درد کویر می‌خوره...!

شباهت جنبش سبز و گودر

یه عده نشستیم دور هم، میگیم، می‌خندیم، همدیگه رو نقد، مسخره یا تائید می‌کنیم، لغت و اصطلاح جدید می‌سازیم و کیف می‌کنیم، بیانیه صادر می‌کنیم، منقلب میشیم و... و دور هم خوشیم. خبری هم از بیرون نداریم. فکر می‌کنیم بقیه مردم هم مثل ما هستن و هرچی ما بگیم، اونا هم می‌فهمن. غافل از اینکه اکثر مردم فکر می‌کنن «میرحسین» مملکت رو به هم ریخت و خودش عقب کشید. و عده دیگری از مردم هنوز آیدی گوگل ندارن و یا پسورد جیمیل‌شون رو گم کردن! این دید بسته و غافل بودن از بیرون، همون شباهت گودر و جنبش سبزه.

صبح‌شو و تبلور کف-کردگی ِ ما

Sunday, December 12, 2010

نسلی هستیم که به عکس یه دختر که کله‌ی سحر گرفته و صورتش باد کرده و رد بالش افتاده روش و گوشه چشماش قی آورده و موهاش به هم پت خورده، ولی بند تاپش از زیر پتو دیده میشه، بالای صد تا لایک میدیم و بیست، سی تا کامنت می‌گذاریم!

گیهان و خوانندگان- آتش‌سوزی جنگلها

بنده می‌خواستم از این طریق اعلام کنم با اینکه من و امثال من نمی‌توانیم کمکی برای خاموش کردن آتش جنگلهای ایران انجام دهیم ولی با راه انداختن هیاتی در محله مان، حمایت خود را از جنگلهای ایران اعلام می‌کنیم. نام هیات ما هم اینست: «ما همه جنگلی هستیم»
به ما بپیوندید
التماس دعا- رضا هـُلالی

دیالوگ- یازده

«کاش باران بود و تو بودی و یک جاده بی‌انتها... آنگاه به دنیا می‌گفتم: خداحافظ...»

اگه اینو نمی‌گفتم، بغضش سر گلوم می‌موند. صبح پشت یه کامیون دیدم...

شهید راه مشهد

Saturday, December 11, 2010

خدا کنه در این روزهای عزیز، مشهد ما رو بطلبه که بریم و برای یک سال آینده‌مون شارژ بشیم... آخه سالی یکبار شله مشهدی کافیه تا آدم رو شنگول نگه داره، مخصوصا با کوکا مشهدی شیشه‌ای، مخصوصا سه کاسه، مخصوصا چهار زانو سر سفره روی زمین، مخصوصا در حال عرق ریختن...!

هنر نزد ایرانیان

اوناییکه با گیتار بلدن فقط «اگه یه روز بری سفر» بزنن، همونایی که با ارگ (کیبورد) هم فقط «تولدت مبارک» می‌زنن!

خوشبختی یعنی...- 14

Friday, December 10, 2010

نان تست «سه نان» با مغز آفتابگردان با پنیر...!

نوستال کشتی

Thursday, December 9, 2010

دلم برای دیدن کشتی‌های دوران نوجوانیم تنگ شده، دلم برای کشتی رسول خادم، علیرضا دبیر، علیرضا حیدری، عباس جدیدی، امیررضا خادم، غلامرضا محمدی، علیرضا رضایی، علیرضا سلیمانی، حسن رنگرز و... تنگ شده... یادش به‌خیر...

نترسین، نترسین... هل ندین، هل ندین

Wednesday, December 8, 2010

میگن شانزده آذر، از بین همه دانشگاه‌ها، صفوف اعتراض در دانشگاه قزوین به هم فشرده‌تر بوده، راسته؟!

فونت مورد علاقه

باید اعتراف کنم، عاشق تاهوما سایز 10 هستم!

از طرف حاج منصور عوضی

Tuesday, December 7, 2010

مقارن شدن «روز دانشجو» با آغاز «ایام عزاداری» را به تمام برادران عرزشی تبریک و تسلیت عرض می‌نمایم.

گیهان و خوانندگان- میزبانی قطر

می‌خواستم از این طریق اعلام کنم خوبی میزبانی قطر برای جام جهانی اینست که چون قطر کشور کوچکی در نزدیکی ایران است، هنگامی که بازیکنان توپ‌ها را بلند شوت کنند؛ ممکن است داخل خاک ایران بیفتد و ما هم می‌توانیم با ندادن توپها یا پاره کردن آنها اقتدار خود را به جهانیان اثبات کنیم.
با تشکر- محمود بوقی از امجدیه

غلط گیری

Monday, December 6, 2010

حالا درست نیست بگم، ولی درستش اینه: به نحو احسن!
احسن در عربی میشه بهترین، یعنی به بهترین نحو. نحو احسنت غلطه!

قم ِ ... خوبی... داریم

Sunday, December 5, 2010

غلط نکنم تو قم گنج پیدا شده!

وظیفه پلیس: یا بزنه یا زدن بقیه رو تماشا کنه

شبا که ما می‌خوابیم / آقا پلیسه هم می‌خوابه
ما خواب خوب می‌بینیم / اونم خواب خوب می‌بینه
روزا که ما بیداریم / آقا پلیسه بیکاره
چاقو رو ما می‌خوریم / اونم ما رو می‌پائه
!

یارانه فحش رو برندارن

رفتم سوپر چیزی بخرم، یه پسری از راه مدرسه اومد از این ساندویچ سرد حاضریا بخره، هزار تومن گذاشت، فروشنده گفت شده هزار و دویست تومن. پولشو برداشت و رفت، زیر لب گفت تف تو گورشون که یارانه ساندویچ رو هم برداشتن!

شهید جولیان آسانژ

Saturday, December 4, 2010

ببین! خوشحال باش!
ما و اونا فرقی با هم نداریم. اینجا وقتی گند خبری درمیاد، دو تا استاد فیزیک ترور میشن. اونجا وقتی گند خبری درمیاد، خبررسان به اتهام تجاوز تحت تعقیب قرار می‌گیره!

لطفا بعد از اتمام؛ سیفون را محکم بکشید

میشه خواهش کنم توی گلویی چاه توالت‌تون از اون درهای باز و بسته- شوی فنری نذارین؟ مخصوصا بعد از مدتی که فنرش زنگ میزنه و دیگه کار نمیکنه... یا لااقل کنار توالت یه دسته بیلی چیزی بذارین که وقتی زور فلاش تانک نرسید، با چوب هل بدن بره پایین!

بچه‌های کوه آلپ

Friday, December 3, 2010

تا امروز فکر می‌کردم موسیقی تیتراژ کارتون «بچه‌های کوه آلپ» رو «مجید انتظامی» اختصاصی برای اون سریال ساخته، خیلی هم بهش افتخار می‌کردم. ولی الان این متن رو خوندم که هنگام دوبله این کارتون در ایران، از این موسیقی استفاده کردن. اسم اصلی موسیقی هم «زال و سیمرغ» هست. در اینجا می‌تونید مستقیم این موسیقی زیبا رو گوش کنید.

در اتوبوس اتفاق افتاد- واقعی

اتوبوس سوار شدم، از این خصوصی‌ها، پول دادم، خورده نداشت، بقیه‌اش رو بلیت اتوبوس دولتی داد!

اولین راه حل، آخرین راه حل

Thursday, December 2, 2010

خدا رو شكر شهلا جاهد اعدام شد و خيال مسولان مملكت راحت شد كه ديگه هیچ جرمی توسط مردم رخ نخواهد داد، فقط مونده سکینه آشتیانی! حالا مسولان به تنهایی می‌توانند تمام جنایات ممکن را خودشان انجام دهند...

نسل جدید کیبورد همراه با نظافتچی

شماها که بیشتر بلدین، آیا تا حالا کیبوردی اختراع شده که تکنولوژی نانو داشته باشه و خودش آب نارنگی، شوره سر، تکه بیسکوئیت، قطره های چای یا نسکافه، پوست تخمه، چیپس خرده، و... اینجور چیزها رو از روی خودش پاک کنه و احتیاج به نظافت نداشته باشه؟!

بابام و دست فرمون تتریسی

Wednesday, December 1, 2010

اصلا دوست ندارم داخل ماشین‌هایی باشم که پشت سر ماشین بابام هستن. وقتی سعی می‌کنه به صورت بازی «تتریس»، هر جای خالی توی خیابانها رو با ویراژ پر کنه و لاین عوض کنه! خدا به ماشین‌های پشتی صبر بده تا فحش ندن!

عصر جمعه

Tuesday, November 30, 2010

نقل به مضمون از «اسفندیار منفردزاده» در برنامه به عبارت دیگر بی‌بی‌سی:
«اگر من را داخل جعبه قرار بدن و از دنیا بی‌خبر باشم و بعد بیارن بیرون، می‌فهمم که عصر جمعه است...»

نوستال دوران جاهليت- چهل و سه

مربی مهد كودك شما هم وقتی ماژيك‌تون کمرنگ میشد، توش آب جوش می‌ریخت؟!

لیکی ویکس

Monday, November 29, 2010

کاش یه روزی «ویکی لیکس» افشا کنه که چقدر دوستت داشتم و بهت نگفتم...

ساسی یوسف

اعتقاد راسخی دارم که «سامی یوسف» یکی از اون افرادی است که هم رگ خواب ایرانی‌ها رو خوب شناخته، هم خوب تونسته خرشون کنه!

حیوغ

Sunday, November 28, 2010

«ای‌کاش من هم دکتر شریعتی بود...»

وودی آلن خطاب به حسین پناهی- سمفونی مردگان

سابقه آقا دوماد در دهه شصت

- «آقازاده» چه کاره‌ان؟
+ وزیر نفتن!

لای درتون

Saturday, November 27, 2010

مسافر وسطی به مسافر دم دری: خانوم درتون بازه!
خانوم دم دری: عیب نداره، الان پیاده می‌شم...
مسافر وسطی: خوب از لاش باد میاد، اذیت‌مون می‌کنه!

صدام و هیتلر هم چهره ماندگار بودن

علیرضا افتخاری با اون کارهای کثیفی که کرد، به حق به عنوان «چهره ماندگار» انتخاب شد، نه «صدای ماندگار»!

نسل عقیم شدگان

یکی از بچه‌ها برای ساخت فیلم مستند رفته بوده کشتارگاه، قسم می‌خورد گوسفندها رو چند روزی که قرنطینه می‌کنن، بهشون کافور میدن، بعد ذبح می‌کنن!
شاید دلیل این خونسردی و بی‌تفاوتی‌مون همین باشه!

عید سبز

Friday, November 26, 2010

دیروز عید خوبی بود، نصف خونه‌های کوچه‌مون با اینکه سید نبودن، ولی پرچم سبز دم درشون آویزون کرده بودن... جدا از روبانهای سبزی که به ماشین‌هاشون بسته بودن!

در آلبوم جدید احسان خواجه‌امیری اتفاق افتاد

«اتفاق افتاد... دست من نبود...
من نفهمیدم چطور عاشق شدم...»

گیهان و خوانندگان- گوانگ ژو

می خواستم از این طریق از مسولان صدا و سیما تشکر کنم که با پخش مستقیم بازیهای آسیایی و مخصوصا هنگام اهدای مدالها و مخصوصا مسولان زحمت‌کش اهدای مدالها، باعث شدند تا با فرهنگ و تاریخ چین و علی‌الخصوص لباسهای محلی خواهران خوب چینی بیشتر و بهتر آشنا بشویم. به امید آن روز که بازیهای آسیایی در ایتالیا یا فرانسه و یا هلند برگزار شود.
با تشکر؛ اسفندیار و محمود کفزده از تهران

هواپیمائیات- 7

مسافرین محترم؛
تشویق کپتن (كاپيتان) بعد از فرود ِ موفقیت‌آمیز فراموش نشود!

همیشه شعبون، یک بار هم رمضون

Thursday, November 25, 2010

البته درست نیست بگم ولی باید بگم تا یکی از ما هم حمایت کنه: این دختر خانومایی که تو تاکسی می‌شینن کنارت و هی خودشون رو بهت می‌مالن!

خطبه علی علیه‌السلام در نهی از بدگویی

ای بنده خدا، در اظهار عیب هیچ‌کس درباره گناهی که مرتکب شده‌است شتاب مکن، زیرا شاید برای او بخشیده شده‌باشد. و برای خود درباره معصیت کوچک احساس امان مکن، شاید برای همان گناه کوچک عذاب داده خواهی شد.

هواپیمائیات- 6

Wednesday, November 24, 2010

مسافرین محترم؛
یک عدد سینی و یک پتوی مسافرتی بیشتر ارزش دارد یا آبروی‌تان که جلوی بقیه مسافرین ببریم؟!

محمود زیر لب، بعد از شنیدن خبر قطع رابطه

البته... شاید منظورشون از «کشور کوچکی در غرب آفریقا»، گامبیا نباشه و همون «انگلستان» باشه؟!

هتل کلیفرونیا

ساچ اِ لاولی پلِیس... ساچ اِ لاولی پلِیس...!

جدی یا شایعه؟

Tuesday, November 23, 2010

جریان تصادف و مرگ «ویکتوریا بکام» چیه؟!

در مطب دندانپزشکی اتفاق افتاد

پزشک در حال معاینه بیمار (خانوم) است که بیمار به دلیل ورود ابزار دندانپزشکی به دهانش عوق می‌زند. شوهر بیمار با نگرانی رو به پزشک: آقای دکتر دست خودش نیست، دهنش کوچیکه، چیز کلفت که میره تو دهنش حالش به هم می‌خوره...!

قطع روابط گامبیا با ایران

دیگه قضیه داره از «کلاغ کون دریده» هم می‌گذره... هر کی از راه میرسه، می‌رینه!

زنده شدن خاطرات استاد خیابانی

جواد خیابانی نشسته و داره آمار مدال‌های کاروان ایران در گوانگژو رو میده: امروز روز خیلی خوبی بود، امروز همه چیز رو بردیم... حتی اونهایی رو هم که باختیم، بردیم...!

زود بکش بیرون

باید اعتراف کنم که اعتقادی به قطع کردن یو‌اس‌بی و بعدش کشیدن فلش ندارم!

ایرانی‌هایی که ما هستیم

Monday, November 22, 2010

دقت کردین چقدر تعداد اونایی که برای نشون دادن روشنفکری‌شون، به «میرحسین» فحش و بد و بیراه میگن، زیاد شده؟!

هواپیمائیات- 5

مسافرین محترم؛
پاکتی که در جیب جلوی صندلی شماست مخصوص استفراغ می‌باشد، نه بردن غذای اضافی!

دندانهای بی‌شعور

Sunday, November 21, 2010

یکی از دندونام حساس شده‌بود و با سرما درد می‌گرفت، به تجویز دکترم و تبلیغ ماهواره رفتم خمیردندون «سنسوداین» گرفتم. بعد از یک هفته نصف دندونام دائم و بدون دلیل درد می‌کنن!

نفر بعدی

دندانپزشك هم نشديم كه يه منشی توپ داشته باشيم...!

گاه... ها- 5

Saturday, November 20, 2010

گاهی باید،
جای خالی عشق را با دوست مناسب پر کنید. (20 نمره)‏

نصایح پدرانه- 14

پسرم! حواست باشد وقتی کادویی را که کسی برایت آورده، می‌خواهی برای شخص دیگری ببری، خوب نگاه کن تا اسم نفر یا نفرات قبلی روی جعبه کادو نباشد!

من و تو 1- رای‌گیری سوم

به یاد داشته باشید: فروغ به رای‌های شما نیاز دارد:
شماره تلفن 00441412807074
اسمس 00447537402454

دیالوگ- ده

Friday, November 19, 2010

«اگه فکرت متوجه چیزهای بد باشه، چیزهای خوب اطرافت رو از دست میدی.»

اسمس جدید رسید، بدو بدو

خدا پدر «هاکوپیان» و «سوواری» و «ایرانسل» و «مبل اکسیر» و... رو بیامرزه که هر از گاهی یه اسمس بهم میدن تا صدای زنگ اسمس موبایلم یادم نره!

در نشست باكو اتفاق افتاد

احمدی‌نژاد: دريای خزر آورديم، موشك اس 300 رو برديم!
مدودف: دريای خزر مال خودمون، موشك نمی‌ديم بهتون!

صحنه‌های دیدنی از پدران در روز جمعه

Thursday, November 18, 2010

باباهایی که صبح‌های جمعه رادیو رو روشن می‌کنن و برنامه صبح جمعه گوش میدن، با زیرپوش آستین‌دار و پیژامه راه‌راه، در حالیکه دارن همزن برقی مامانه رو تعمیر می‌کنن و مامانه هی گوشزد میکنه که «خرابتر نشه» و هی برای باباهه چای میاره...!

هواپیمائیات- 4

مسافرین محترم؛
تمام آن ظرف غذا برای خودتان است، لطفا هول نشوید!

صد رحمت به کره شمالی

Wednesday, November 17, 2010

فکر کنم دیگه کم‌کم وقتشه اسم خیابان «سئول» رو به خیابان «پیونگ یانگ» تغییر بدن!

نامه خداحافظی

عزیزم؛
من به درک، تو رو خدا با نفر بعدی خوب تا کن...
قربانت

پیغام خصوصی- 2

نیما اکبرپور، به «پونه» سلام مخصوص برسون... نه، تو دخالت نکن! به سینا بگو که به فرناز بگه که فرناز به پونه سلام مخصوص برسونه. تو دراز بکش!

از سوالات دهه شصتی‌ها

Tuesday, November 16, 2010

منظور شاعر چی بود وقتی این شعر رو سروده بود:
موشه پرید تو سوراخ،
خرگوشه گفت آخ!

هواپیمائیات- 3

Monday, November 15, 2010

مسافرین محترم؛
تمامی مهمانداران این پرواز متاهل بوده و به کانون خانواده خود پایبند می‌باشند، آنها را به چشم خواهری ببینید!

در بخش خبری اتفاق افتاد

متکی در دیدار با همتای آنگولایی خود افزود...!

پیغام خصوصی

Sunday, November 14, 2010

نیما اکبرپور، به ناجیه بگو مدل جدید موهاش خیلی بهش میاد!

لب کارون

دلم یه کافه می‌خواد... برم توش بشینم... یه چیزی بخورم... صبر کنم تا... آغاسی بیاد بخونه... بعد از دو ساعت شنگول برگردم خونه بخوابم!

جوراب و کمربند یا اپی‌لیدی و سرویس برلیان

خانوما! خدا رو شکر کنین که مرد نشدین، چون یکی از مصایب مرد بودن انتخاب کادو برای زنها در مناسبت‌های مختلفه، که یکی از سخت‌ترین مسایل زندگیست!

عمو سیبیلو

Saturday, November 13, 2010

متاسفانه باید اعتراف کنم نسل ما سیبیلوها داره منقرض میشه...!

شکر نعمت؛ نعمتت افزون کند

«زن لوس» هم نعمتیه...!

هواپیمائیات- 2

Friday, November 12, 2010

مسافرین محترم؛
پیشاپیش از لهجه تخمی کپتن (کاپیتان) عذرخواهی می‌کنیم...!

بابام و در و دافات

پشت چراغ قرمز، یه داف اسمی از جلوی ماشین رد میشه، بابام در حالیکه داره طبیعیش می‌کنه: چرا اینا اینقدر خشک شدن؟ مثل علامت لای کتابن... هیچی ندارن!

ایرانی‌های مشتاق آموزش +18

البته درست نیست بگم، ولی عجیبه، ببینید: در محل جستجوی گوگل حرف «آ» را تایپ کرده و منتظر پیشنهادهای گوگل باشید!

در اسباب بازی فروشی اتفاق افتاد

Thursday, November 11, 2010

بچه‌هه داره گریه میکنه که اسباب بازی می‌خواد، مامانش به عروسک «سارا و دارا» اشاره می‌کنه: اگه ساکت نشی می‌گم اون لولوها بیان بخورنت ها!

لامصب بیا این یه لقمه رو بخور

مادران عزیز!
ما در آفریقا نیستیم، مطمئن باشید بچه‌تان از غذا نخوردن نمی‌میرد، هروقت گرسنه شد، خودش غذایش را خواهد خورد!

هایانه

Wednesday, November 10, 2010

کاش به جای هدفمند کردن «یارانه‌ها» دنبال هدفمند کردن «رایانه‌ها» بودن، شاید یک کمی از این «گودرگردی» خلاص می‌شدیم!

یکی از قوانین مهم رقص در آمریکا

فراموش نکنیم:
«در برخی مناطق ایالات متحده آمریکا، نمایش عمومی مناطقی از بدن همچون پستان‌ها ممنوع می‌باشد که رقصنده آن را باید بپوشاند اگرچه درمورد رقصنده مرد این موضوع صدق نمی‌کند.»
!

هواپیمائیات- 1

مسافرین محترم؛
با خاموش شدن چراغ می‌توانید کمربندهای خود را باز کنید...

آقا شلوارتو بپوش، حیا هم خوب چیزیه ها!

باز هم در تاکسی اتفاق افتاد

Tuesday, November 9, 2010

راننده: پول خورد بده!
مسافر: والا ندارم...
مسافر پشتی به راننده: بگو بندازه تو صندوق صدقات!
راننده: صندوق صدقات کوفت بخوره، درد بخوره، زهر مار بخوره! (رو به مسافری که پیاده شده): برو خودت یه آبمیوه بخور، مهمون من، نوش جونت...!

هی، با توام

آدمها دو دسته‌ان:
اونایی که بعد از ازدواج خودشون رو برای دوستاشون چـُس می‌کنن،
اونایی که بعد از ازدواج خودشون رو برای دوستاشون چـُس نمی‌کنن و همونجور باحال می‌مونن!

من و تو 1- دو

رنکینگ آکادمی گوگوش از نظر بنده:
سروش (عالی)، فروغ(دستبند و گردنبند سبز + تیپ)، ارغوان(پدیده)‏

ما و باباهامون و تکنولوژی

وقتی بچه بودم، بابام هنوز تو کف «رادیو ترانزیستوری» بود، غافل از اینکه رادیوها با آی‌سی کار می‌کردن.
می‌ترسم وقتی خودم بزرگ بشم، هنوز تو کف «اینترنت» باشم، غافل از تکنولوژی‌های جدید، و بچه‌ام به ریشم بخنده!

من وتو1- یک

Monday, November 8, 2010

دوباره عاشق گوگوش شدم!
تا حالا که این کانال من و تو1 فکر نویی داشته، از دست ندینش!

اسامی التقاطی- یازده

انریکه مارتین!

فرق ما و اونا

ما: کارهامون رو توجیه می‌کنیم،
خارجی‌ها: کارهاشون رو توضیح میدن!

رنجی که ما کشیدیم

Sunday, November 7, 2010

باید اعتراف کنم، زمانی که ما شروع کردیم به وبگردی، یکی از اهداف اصلی‌مون پیدا کردن عکس‌های هنرپیشه‌های معروف بود. ولی الان خود هنرپیشه‌ها عکس‌های خصوصی‌ و اوپس‌ رو به آسانی در فیس‌بوک‌شون قرار میدن!

دونده‌ای که خواننده شد

استاد «فرامرز آصف» طبق سنوات گذشته، به‌جای اینکه زحمت بکشن و یه آهنگ جدید بسازن، این بار تصمیم گرفتن برینن تو «بابا کرم». جای تهوع‌آورش اینه که با آهنگ بابا کرم، یه خانوم نیمه لخت، داره «رقص میله» می‌کنه!

دنیای کوتوله‌ها

Saturday, November 6, 2010

چرا الان بیشتر محصولاتی که در دنیا تبلیغ می‌کنن، برای «دراز کردن» ساخته میشن؟ از ریمل مژه و شامپو مو گرفته تا کفش و قرص افزایش قد و نهایتا دارو و دستگاه شومبول مبارک!

نفرین مادرانه

بچه که بودم آرزوم این بود تا یه روزی «مادر» بشم. از بس مامانم وقتی از دستم عصبانی می‌شد می‌گفت: هیچ وقت مادر نمی‌شی تا بفهمی چی می‌گم!

منفعت عاشورا برایشان بیشتر است

Friday, November 5, 2010

مسابقه داره پخش میشه، سوالش اینه: پنج شهر زیارتی عراق را به ترتیب اولویت نام ببرید. اولین شهرش کربلاست، دومی نجف!
ببین تا چه حد پیش رفتن که حضرت علی (ع) رو هم پشت سر امام حسین (ع) قرار میدن...

تاریخ سازی برای تسخیر لونه

حالا شاید اشتباه کنم ولی بچه که بودم سیزده آبانها یه فیلمی نشون می‌داد که دانشجویان خط امامی بعد از تسخیر سفارتخانه نشستن و کاغذهایی که با دستگاه رشته شده بود رو سر هم کردن و تونستن بفهمن چی به چیه. ولی دیروز یه مصاحبه نشون داد که توش گفت نامردا قبل از تسخیر سفارتخانه همه مدارک رو رشته کردن و معلوم نیست چی بوده؟
تاریخ داره عوض میشه؟!

هیچی اتفاق نیافتاد

وقتی رفت، سعی کن جایگزین خوبی براش پیدا کنی، اینجوری وقتی خبر عروسیش بهت میرسه، هیچ احساسی بهت دست نمیده...

بذار خوب برشته بشه

Thursday, November 4, 2010

ای کسانیکه «برنزه» می‌کنید،
آیا می‌دانید که دل ما را هم «کباب» می‌کنید؟!

گیهان و خوانندگان- آب بینی

حال که ریاست محترم جمهور افشا کردند «قدرتهای غربی نمی‌توانند آب بینی خود را بالا بکشند» خواهشمندیم تا من و عده‌ای از همرزمانم را به طور داوطلبانه به این کشورها بفرستند تا بالا کشیدن آب بینی را به این ابرقدرتها آموزش دهیم.

با تشکر؛ آتقی، ممد دماغو، جواد موف دراز، قلی آبکی، حسن خلـّوک، هوشی موشی و دیگر دوستان

صدای طهرون

از ایرانسل اسمس اومده و آهنگ‌های پیشواز ویژه با صدای «مرتضی احمدی» رو پیشنهاد داده. تصور می‌کنم وقتی رییسم زنگ بزنه و من توالت باشم و براش «ارباب خودم» و «ماشین مشتی ممدلی» پخش کنه!

جدیدترین سروده حسین پناهی

«خدا را شکر این باران بارید که شما دست از سر کچل ما برداشتید...»

دکتر شریعتی در جمع گودریون

لعنتی... الان نه

باید اسم یکی از عذابهای جهنم رو بذارن: «جیش صبحگاهی؛ وقتی هنوز نیم ساعت مونده تا بیدار شدن»!

واجبی فرد اعلا رسید

داروی موبر «ا.ن»، مخصوص ریختن پشم و پیلی ابرقدرتها. لطفا در جاهایی که می‌سوزد نریزید!

فیلمفارسی- پانزده

Wednesday, November 3, 2010

صحنه عروسی است، همه مهمانان با کاپشن و تیشرت و چادر مشکی و دمپایی و لباس خاکی و موی پریشان و صورت اصلاح نشده و... در مهمانی حضور داشته و درحال دست زدن بدون ریتم آهنگ پسزمینه و خوردن خیار می‌باشند. دریغ از یک لباس نو و مناسب مراسم عروسی!

هوای رفتگران را داشته باشیم

پس بیایید همه با هم زباله‌های خود را در کیسه‌های مشکی بگذاریم. همین که رفتگر محله زباله‌هایمان را جمع می‌کند کافیست، نگذاریم با دیدن پوشک بچه و نوار بهداشتی و غذای کپک زده و... حالش بیشتر به هم بخورد...

اعتراض فرانسویان به هدفمند کردن رایانه‌ها

حالا خوبه سخنگوی وزارت خارجه نگفت این بگیر و ببند و پلیس بازی‌های اینجا، برای اینه که مبادا اغتشاشگران و آشوب‌طلبان فرانسوی به شهروندان ما آسیبی برسونن!

از عجایب اینجا

Tuesday, November 2, 2010

کارگرهای سرگذر هم جوراب با مارک «bijan» به پا می‌کنند. سه جفت هزار تومان!

روز مهندس مجددا مبارک

تا قبل از انحلال دانشگاه علوم پزشکی، نصف مردم ایران «مهندس» بودن، خدا از این به بعد رو به‌خیر بگذرونه!

خرافات نهادینه شده در جامعه

- کف دستم می‌خاره...
+ قراره پول گیرت بیاد!
- کف پام هم می‌خاره...
+ قراره بری مسافرت!
- سرم هم می‌خاره...
+ کلاه جدید می‌خری!
- تو نافم هم می‌خاره...
+ گم شو برو حموم! کثافت! همه هیکلت رو قارچ برداشته!

صد و ده هزار

Monday, November 1, 2010

باید اعتراف کنم هنوز «تاوزند- صد» و «هاندرد- هزار» رو تو انگلیسی با هم قاطی می‌کنم، اول باید یک کم فکر کنم بعد بگمشون!

حلالزاده به کجا می‌رود؟

من هنوز نفهمیدم چرا «حلالزاده به داییش میره»؟
مادر هرکسی معلومه، پس برای اینکه معلوم بشه پدرش واقعیه یا نه، باید حلالزاده شبیه عموش بشه!

بابام و هنرمندان این مرز و بوم

ماهواره داره کلیپ شهرام صولتی پخش میکنه، بابام یهو چشمش می‌افته: این خانومه چرا سیبیل گذاشته؟
من: خانوم کیه، شهرام صولتیه!
بابام: چی؟! این چرا پیر نمیشه، این پیرمرد که همسن منه!... (چند لحظه می‌گذره) درسته دیگه، اگه منم پوستم رو بکشم، دماغ عمل کنم، گونه بذارم و لبام رو تزریق کنم، از اینم خوشگلتر میشم... (چند لحظه دیگه می‌گذره) لامصب از خواهرش جیگرتر شده...!

بابام و سریال هزاردستان

Sunday, October 31, 2010

بابام: حالا که دوباره هزاردستان رو نشون میدن، از اول تا آخرش هرکی رو می‌بینم باید فاتحه بخونم! سریال مرحومینه!

آخوند کوچولو

شاید یادتون نیاد، اوایل انقلاب به «شازده کوچولو» می‌گفتن «مسافر کوچولو». چون شازده از مصادیق بارز طاغوت بود!

خاطرات: کامی نجف‌زاده

از کامران نجف‌زاده می‌پرسن خاطره‌ات از اعتصابات فرانسه چیه؟ لبخند ملیحی میزنه و میگه: صفوف به هم فشرده و خوبی داشتن... من همیشه می‌رفتم صف اول... هی می‌گفتم آقا هل بده، آقا هل بده...!

ایتس شو تایم

قبلا فقط «نکست پرژن استار» بود که حالم رو خوب می‌کرد از بس می‌خندیدم، الان این مسابقه رقص هم بهش اضافه شده، کلا دلم درد می گیره بعدش از فرط خنده! ممنون TV Persia

اسمس بازی بسه، بذار کنار اون لعنتی رو

اینایی که از روی گوشی موبایلشون قرآن و دعا می‌خونن!

آقامونو دزدیدن

Saturday, October 30, 2010

نفهمیدیم آقا رو پس دادن یا نه؟!

خدا شانس بده

اگه گفتین همسایه دیوید بکام و ویکتوریا کیا هستن؟
تام کروز و کتی هولمز!
همسایه ما کیا هستن؟!

عقده لالایی

مامانم برام لالایی نمی‌خوند... کیهان بچه‌ها می‌خوند... ماهی سیاه کوچولو می‌خوند... کتابهای کانون پرورش فکری می‌خوند... ولی یکبار هم لالایی نخوند...

سبزه رو ولش کن، قرمزه رو بگیر

Friday, October 29, 2010

يکی از بزرگترين آرزوهام اينه که به اندازه بازيگرهای فیلمها شانس داشته باشم که وقتی می‌خوان بمبی رو خنثی کنن، از بين سه هزار تا سيم، درست می‌زنن و همون سيم اصلی رو وقتی ثانيه‌شمار بمب روی عدد دو هست، قطع می‌کنن!

خواننده زیر خاکی... ببخشید زیر زمینی

اگه یه روز «بهزاد بلور» رو ببینم دو تا سوال ازش می‌پرسم:
چرا اون کلاه‌ها رو سرت می‌ذاری؟
این گروه‌ها و خواننده‌ها رو از کجا گیر میاری؟
(فکر کنم بعضی از این خواننده‌هایی که برای مصاحبه و گزارش پیدا می‌کنه، حتی خانواده‌هاشون هم ندونن که بچه‌شون خواننده است!)

باز هم در داروخانه اتفاق افتاد

Thursday, October 28, 2010

بیمار: شربت نرم‌کننده سینه دارین؟
داروخانه‌دار: نه، چسب سفت‌کننده سینه داریم!

در پمپ گاز اتفاق افتاد

- خانوم یه خورده بیا جلوتر تا ما هم بتونیم گاز بزنیم...
!

آبروی از بین‌رفته‌ی پلیس

پسره پنج- شش ساله بود. تو خیابون یه پلیس دید، دست مامانش رو کشید تا بره پیش پلیسه. مامانش گفت: نه، پلیسا خطرناکن! پسره گفت: ولی پلیسا خوبن! مامانش گفت: پلیس‌های خوب تو فیلمن، پلیس‌های تو خیابون خطرناکن...!

اون زنده است... سر و مر و گنده

Wednesday, October 27, 2010

باید اعتراف کنم هنوز هم منتظرم یه روزی توی یه کتابی اعلام کنن «پرفسور دامبلدور» زنده است!

صد رحمت به ادب آمریکایی‌ها

هوگو چاوز و مورالس و... خودشون پا میشن میان پول تو جیبی‌شون رو می‌گیرن و میرن، ولی رییس‌جمهور ما باید هِلِک و هِلِک بره لبنان و سهم سد حسن نصرا... رو بده، یا سفیرمون تو افغانستان زحمت بکشه و ببره بده به کرزای. آخه این انصافه؟!

نصایح پدرانه- 13

پسرم!
نخ دندان را فراموش نکن، حتی از شـِیو کردن هم واجبتر است. چیزهایی از بین دندانهایت پیدا خواهی کرد که فکرش را هم نمی‌کنی!

ارتحال پل

«اگر فکر کرده‌اید که من درمورد مرگ هشت‌پای پیشگو حرفی خواهم زدم، سخت در اشتباهید و کور خوانده‌اید.»
دکتر شریعتی در مصاحبه با حسین پناهی

تقابل سنت و مدرنیسم

Tuesday, October 26, 2010

مرده تو مهمونی زنش رو اینجوری صدا میکنه: عزیزم، جیگرم، خانومی، نازتو برم... یه لحظه می‌تونی بیای پیشم؟
بعد که میره خونه، میره حموم، از تو حموم اینجوری صداش میکنه: زئرااا(زهرا)... زرییی... اون حوله رو وردار بیار...!

نوستال دوران جاهلیت- چهل و دو

خمیر ِ بازی. شش تا لوله رنگی لای سلفون، بد بو، بعد از بازی بدرنگ می‌شد، نرمه‌هاش می‌ریخت روی زمین، دعوای مامانا، چسبیدن به ظرفها و در و دیوار، بوی گندی که تا بیست و چهار ساعت می‌موند، بعد از بازی حتما باید دستهامون رو صابون می‌زدیم، و همه‌اش یهو توسط مامانه غیب میشد و می‌رفت تو سطل آشغال!

دیالوگ: آشنایی با مادر

Monday, October 25, 2010

بارنی به تد: با دهان میشه کارهای مهمتری کرد، حیف نیست باهاش حرف بزنیم؟!

هر ایرانی یک توتال کور

با توجه به استقبال بی‌نظیر شما هم‌میهنان عزیز از استانداردترین دستگاه ورزشی جهان؛ توتال کور، شرکت ما در نظر گرفته است تا طرح اهدای خانه به خانه توتال کور به همراه یک بسته هدیه ویژه شامل: کرم مخصوص، توپ ویژه، ژل چربی‌سوز، سی‌دی آموزشی، دفترچه راهنما، ست کامل لارجر باکس، انگشتر جاذبه، سی لیتر بنزین رایگان، یک عدد سکه بهار آزادی و نیم کیلو راسته گوسفندی را با گارانتی سی ساله به شما عزیزان، درب منزلتان تقدیم کند. پس هم‌اکنون در خانه‌تان را باز کنید!

مدبازان

Sunday, October 24, 2010

تصور من از «مد» و «از مد افتاده»، اون مقنعه‌های سبزیه که زمان خاتمی مد شد. بعد از یکی دو ماه آنچنان خز شد که دخترهای نمکی و اسپند دودکن‌های سر چهارراه سرشون می‌کردن!

مشهد ندیده‌ها

اینایی که برای بار اول میرن مشهد، بعد هر گنبدی که می‌بینن جلوش خم و راست میشن و سلام میدن!

خشتک همایونی

مردم از خنده، اینجای قهوه تلخ که گفت: اِ! خشتک همایونی جر خورد!

آزادی نزدیک به مطلق... صفر مطلق

Saturday, October 23, 2010

آزادی بیان یعنی اینکه تو با هزار ترس و لرز، برای پروفایلت عکس گل و بلبل و کوه و دشت بگذاری و از اسم مستعار استفاده کنی، ولی عرزشی‌ها علاوه بر اسم و عکس‌هاشون، آدرس خونه‌شون رو هم بنویسن!

رژه در برابر مبال

باید اعتراف کنم بچه که بودم و تازه یاد گرفته بودم باید با پای چپ وارد توالت شد، وقتی می‌خواستم برم توالت، نیم ساعت دم در توالت پا عوض می‌کردم تا یادم بیاد اول با کدوم برم تو!

کرسی‌های برشته

Friday, October 22, 2010

اگه قبول کنیم که اصل اون کلمه «کرسی شعر» هست، پس چرا براش از فعل «تف دادن» استفاده می‌کنن؟!

دلال محبت می‌شویم

یکی از دوستام بهم گفت «تو که اینقدر تو نت گلچرخ می‌زنی و گودر رو زیر رو می‌کنی، یه آگهی بده ببین کسی از بچه‌ها آدرسی، شماره تلفنی، ایمیلی چیزی از تیلور سوئیفت نداره؟» فکر کنم عاشقش شده!

ژانر بالابرین: من یک میکروبم

Thursday, October 21, 2010

سلام؛ من یک میکروب هستم که می خوام نظام رو واکسینه کنم، اینجا جنبش سبزه، آی لاو یو موسوی!

دلقک چاوز

خدا در و تخته رو خوب با هم جور کرده، مهمونهای رییس‌جمهورمون هم باید به خودش بیان...!

اهن اهن، منو ببین

این دخترهایی که وقتی تو خیابون پشت سرت میان، هی پاشون رو به زمین میکشن، هی سرفه می‌کنن، هی بلندبلند حرف می‌زنن و... خلاصه هرکاری می‌کنن تا بالاخره برگردی عقب و بهشون نگاه کنی! عزیز جان، اینو بدون که مردها پشت سرشون هم چشم دارن، اگه چیز به‌درد بخوری بود، همون اول ردیابی شده بودی!

رنجنامه مادرم

هیچگاه اشکهای مادرم را فراموش نخواهم کرد... شبهایی که تا صبح پابه‌پای من می‌نشست و جدول ضرب را با من تمرین می‌کرد و من همانند بز نگاهش می‌کردم و خمیازه می‌کشیدم...!

در نود اتفاق افتاد

Wednesday, October 20, 2010

عابدزاده در جواب عادل درمورد عمل زانوهاش: پنج بار «چپم» رو عمل کردم، چهار بار «راستم»...
!

سه شبانه روز همه مهمون من

بعد از یک سال، حق‌التحریرها رو یکجا گرفتم، چه حالی میده!

جدیدترین روشهای ساخت و ساز: تف‌مال

درست نیست بگم، ولی جون هرکی دوست دارین مبادا خودتون یا فک و فامیلتون تو این ساختمونهای مسکن مهر زندگی کنین ها. یه چیزایی می‌بینم که نگو و نپرس، امنیت جانی نخواهید داشت! از ما گفتن بود

ضرب‌المچل- 10

Tuesday, October 19, 2010

اونی که به ما ندیده بود، کلاغ چـِش(م) دریده بود!

گیهان و خوانندگان- قم

بنده می‌خواستم از این طریق از دولت خدمتگزار تشکر کنم که توانسته‌است در یک حرکت ولایتمدارانه و عدالت‌محورانه، جمعیت شهر قم را سیصد- چهارصد درصد افزایش دهد.
با تشکر از قم

خبرنگار و کرامت

خبرنگار رو به مرد: با توجه به اینکه در دهه کرامت قرار داریم، لطفا نظرتون رو درباره کرامت برای بیننده‌های ما بفرمائید.
مرد رو به دوربین: به نام خدا. من هم به نوبه خودم دهه کرامت رو تبریک میگم. من و همه اعضای خانواده‌ام سعی می‌کنیم همیشه کرامت رو در خانواده لحاظ کنیم و کلا به کرامت خیلی اهمیت میدیم و تمام تلاش خودمون رو برای انجام کرامت به کار می‌بندیم.
!

پینه‌دوز بامرام

کفشم رو بردم پیش پینه‌دوز، از اینایی که زیر پله‌ای کار می‌کنن. شماره تلفنم رو گرفت. فرداش دیدم اسمس زده «با سلام. کفش شما حاضر است. لطفا بیایید ببریدش. با تشکر» یعنی به آسمون رسیدم از این مرامش. تو این دوره‌ای که دوست آدم به آدم اسمس نمیزنه...

یا ضامن آهو

Monday, October 18, 2010

«زمانى بر مردم خواهد آمد كه درآن عافيت ده جزء است كه نه جزء آن در كناره‌گيرى از مردم و يك جزء آن در خاموشى است.»

تولد امام (واقعی‌مون) حضرت رضا (علیه‌السلام) مبارک
:)

مبادا خم شی

چند وقته روشن کردن کامپیوتر برام سخت شده، چون ناخن شست پام بلند شده و حال ندارم کوتاهش کنم!

نفرین دکتر پشت سر همه ماست

برامون کارت عروسی آوردن، داره با صدای بلند متنش رو می‌خونه: «خدایا به هر آنکه دوست میداری بیاموز که... دوست داشتن از عشق هم برتر است...» در یک لحظه دو تایی به هم نگاه می‌کنیم و همزمان فریاد میکشیم: «نههه... اینجا هم دکتر شریعتی...»!
به جان خودم!

نصایح پدرانه- 12

پسرم! حواست به موهای روی لباست باشد!

شیر مادر همیشه

Sunday, October 17, 2010

مادر در حالیکه منتظر است کودکش بیاید و شیر بخورد: بیا شیرتو بخور...
بچه: نمی‌خوام، بده بابا بخوره...
!

یاد دهه شصت می‌افتم

تو رو به همونی که دوستش دارین قسم، شلوار جین رو با کفش پاشنه بلند نپوشین...!

جوک فوتبالی

Saturday, October 16, 2010

در پایان مسابقه فوتبال ایران و برزیل، «سید مهدی رحمتی» دروازه‌بان ایران از سوی برگزارکنندگان عنوان بهترین بازیکن زمین را تصاحب کرد و جایزه خود را مقابل دوربینها دریافت کرد.
!

در حاشیه نجات معدنچی‌های شیلی

تو این جریان نجات معدنچی‌های شیلی چند مورد جلب توجه کرد، یکی اینکه اسم یکی از اونا «عمر» بود و اسم یکی دیگه‌شون «عثمان»!
یکی دیگه هم موهای رنگ کرده دو سه نفرشون بود که بعد از هفتاد روز از عمق هفتصد متری زمین اومدن بیرون!
اونی كه بعد از بيرون اومدن زنش رو فرانسوی بوسيد، اونی كه اومد بيرون و با توپ نوه‏اش روپایی زد، اونی كه از زير زمين برای رييس جمهورشون سنگ يادگاری آورده بود... اين هم يكی از افسانه‏های تاريخ بود كه با چشمهای خودمون ديديم.

خاطرات: سد حسن نصرا...‏

از سد حسن نصرا... می‌پرسن از حضور دکتر در لبنان چه خاطره‌ای دارین؟
در حالیکه داره لای دندونهاش رو خلال می‌کنه، لبخند میزنه و میگه: شب اول از همه بهتر بود... ولی کاش دفعه بعد خودش چنج کنه و بیاره، چنج کردن تومن اینجا سخته!

مکالمه با خانوم گوگل- واقعی

داشتم برای یکی از دوستام جیمیل درست می‌کردم، نوشت باید شماره تلفن بدی تا کد امنیتی رو برات بفرستیم. گفتم ولش کن، شماره میدم، اینا که ایران رو آدم حساب نمی‌کنن، فوقش نمی‌فرستن. هنوز یک ثانیه نگذشته بود، دیدم با پیش شماره آمریکا تلفنم زنگ خورد! گوشی رو برداشتم، یه جیگر خانومی سه بار کد چهار رقمی رو برام خوند و رفت! هنوز تو کف موندم...!

ما هیچ، با وجدان خود چه می‌کنید؟

Friday, October 15, 2010

استقلالی‌ها با اون گل اول پرسپولیس که به ناحق قبول نشد، الان احساس «شصت و سه درصدی» بهشون دست داده!
داربی‌مون هم باید به انتخابات‌مون بیاد دیگه!

حب الجوجل

اگه عشق به غیر انسان مجاز بود، قطعا عاشق گوگل و ملحقاتش می‌شدم!

شک نکنین؛ همممه این تبلیغات، با بودجه دولت لبنانه

ناقلا چاپخونه‌های بیروت، چه فونت فارسی خوبی هم دارن؟
ارواح عمه‌هاشون!

گیهان و خوانندگان- مبادلات پایاپای ایران و لبنان

با توجه به استقبال باشکوه لبنانی‌ها از دکتر احمدی‌نژاد و اینکه ایشان «پول نفت» را سر سفره لبنانی‌ها بردند و «بوی نفت» را سر سفره ما گذاشتند، پیشنهاد می‌کنیم که در دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری، ایشان از لبنان کاندیدا شوند تا بالای صددرصد رای بیاورند و همراه با دوستانشان (آقایان مشایی و رحیمی و رامین و...) همانجا ماندگار شوند. در عوض راغب علامه، نانسی عجرم، هیفا وهبی و نوال زغبی را به ایران بفرستند. قول می‌دهیم این غم دوری را تحمل کنیم!

گاه... ها- 4

گاهی باید به اسپم باکس‌تان نگاهی بیاندازید،
می‌فهمید که هنوز برای خیلی‌ها مهم هستید...

جملات قصار پیرامون شهرآورد بزرگ

«هو هو... شیش تایی‌ها...»
حسین پناهی

«پرسپولیس سرور استقلال است.»
دکتر شریعتی

«استقلال سوراخه، مگه نه؟»
خداحافظ گری کوپر

هواپیمایی، مادر چطوره؟

Thursday, October 14, 2010

بلیت هواپیما رو سی درصد گرون کردن، بعد با کمال افتخار اعلام می‌کنن که تازه این گرونی ربطی به برداشتن یارانه‌ها نداره، اون موقع بازم گرونتر می‌کنیم! فکر کنم مسئولان روی عمه‌شون حساسیت خاصی دارن، می‌خوان کاری کنن که بار مسئولیت روی خواهر و مادرشون هم تقسیم بشه!

نصایح پدرانه- 11

پسرم! وقتی می‌خواهی ماهواره را خاموش کنی، برای حفظ آبرویت بزن روی یک کانال دیگر، مثلا بی‌بی‌سی یا فارسی وان!

حادثه بد

بعضی حادثه‌ها هيچگاه خبر نمی‌كند، فقط می‌كند...!

بابام و معدنچی‌های شیلی

Wednesday, October 13, 2010

بابام درحال دیدن پخش زنده نجات معدنچی‌های شیلی: خیلی شانس آوردن، اگه اینا تو ایران بودن حتی برای شب هفت‌شون هم مراسم نمی‌گرفتن، چه برسه به هفتادمین روزشون! شیلیایی هم نشدیم...!

اسامی التقاطی- ده

می خوام وقتی بزرگ شدم، یکی از بچه‌هام رو موسیقی‌دان تربیت کنم، بعد اسمش رو بگذارم «خرچنگ کامکار» یا مثلا «فشنگ کامکار»! شاید عاقبت به‌خیر بشه

ببم جان؛ روزت مبارک

چند روز پیش «روز دختر» بود، فکر کنم به‌خاطر اعتراض عده‌ای از هموطنان عزیز به این بی‌عدالتی، بلافاصله «روز جهانی کودک» رو هم برگزار کردن!

یک عاشقانه ایمن

اینایی که با زنشون روی موتور نشستن و کلاه ایمنی‌شون رو میدن به زنشون بذاره سرش...

بعد از دکتر شریعتی، چشممون روشن شد

Tuesday, October 12, 2010

«من حسینم، پناهی‌ام»

حسین پناهی
!

مسافران سبک بار

باید اعتراف کنم همیشه تو فرودگاه وقتی منتظرم تا چرخ نقاله چمدانهام رو بیاره و به زحمت روی چرخ دستی بگذارم، به حال اونهاییکه با یک کیف دستی از دروازه خارج میشن، حسودی می‌کنم!

خاطرات: چه غلطی کردم ها

به علیرضا افتخاری میگن یه خاطره بگو، یک کم فکر میکنه، میزنه زیر گریه!

شهید ان‌نژاد

درسته از اسرائیل خوشم نمیاد ولی چی میشد اگه ظرف چند روز آینده یه حمله موفقیت‌آمیز به لبنان داشته باشه!

بالابرین و دانشگاه آزاد

Monday, October 11, 2010

بازی وبلاگی «من یک دانشگاه آزادی هستم» برای حمایت از جنبش سبز و اعلام انزجار از عدم وقف این دانشگاه. در این بازی هر بازیکن باید شهریه یک ترم رشته مهندسی با واحدهای آزمایشگاه و عملی را به حساب دکتر جاسبی بریزد. رسانه شمائید!

ریزنوشت‌هایی که در اطرافمان هستند

یادم نمیاد چه‌جوری این اسم رو برای خودم انتخاب کردم ولی فکر می‌کنم به‌خاطر نوشته‌های ریزی بود که اینور و اونور می‌نوشتم و تصمیم گرفتم همه رو در یک بلاگ جمع‌آوری کنم.
بعد دیدم یک بلاگ دیگه به اسم ریزنوشت هست که با گروه خونی من سازگار نیست. بعد دیدم یک سایت ریزنوشت هم هست. بعد دیدم چند تا بلاگ ریزنوشت دیگه هم هست... خلاصه یهو دیدم دور و برم رو هزاران ریزنوشت گرفتن!
حالا از اینجا اعلام می‌کنم که بنده قصد سرقت این نام رو از مخترع اولیه‌اش نداشتم و همینجوری روی خودم گذاشتم!
همچنین اعلام می‌کنم که این بلاگ و بلاگهایی که در سمت راست صفحه مشاهده می‌کنید، جاهایی هستن که توش می‌نویسم و تنها راه ارتباطی بنده با خواننده‌ها فقط و فقط ایمیلم به آدرس ریزنوشت در جیمیل هست. البته یک آیدی هم در فرندفید دارم که به فید اینجا وصله و فعال نیست.
پس در هیچ شبکه اجتماعی و سایت و محفلی با نام ریزنوشت حضور ندارم و نمی‌نویسم. نه توئیتر (مخصوصا توئیتر!)، نه فیس‌بوک، نه حتی گودر و نه ...
والسلام
:)

خواننده کم حافظه

Sunday, October 10, 2010

جان ِ مریم اونجاتو وا کن... چیزه... چشماتو...!

10:10:10:10:10

الان ساعت 10 و 10 دقیقه از روز 10، ماه 10، سال 2010 هست!

عشق خالق به مخلوق

خدایا! کم‌کم داری از علاقه من به خودت سواستفاده می‌کنی ها!

غم دنیا ریخت روی دلم

Saturday, October 9, 2010

دوست دوران راهنمایی‌ام که پشت یک نیمکت می‌نشستیم رو دیدم، سوار دوچرخه، داشت کارتن خالی جمع می‌کرد... همیشه معدلش از من بیشتر می‌شد...

پسرها از کودکی آموزش می‌بینند

مادرها نباید از دست پسرهاشون، وقتی بزرگ میشن و میرن دنبال بعضی مسایل، ناراحت باشن، چون شاعر فرموده:
«گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهان گرفتن آموخت»
!

توالت فرهنگی

Friday, October 8, 2010

یکی از مزیت‌های توالت فرنگی به توالت‌های سنتی اینه که، سر توالت فرنگی چون راحته، سوژه‌های بهتری برای بلاگ به فکر آدم خطور می‌کنه!

قند شیرین است

«ای کاش مو کاشته بودم»

دکتر شریعتی
.
.
.
این بازی جدید گودری هم از اونایی میشه که کم‌کم حال خودمون که راهش انداختیم رو به هم بزنه! چون خصلت ما ایرانیها اینه که تا گند یه چیزی رو درنیاریم، ول نمی‌کنیم.
ولی جدی، با این شوخی‌ها که چند روزه مد شده یاد دوران جنگ افتادم. وقتی مدرسه میرفتم، روی دیواری نوشته بود «اتوبوس از مینی‌بوس بزرگتر است. امام خمینی»! هر روز این رو می‌خوندم و می‌گفتم خوب که چی؟ بعدها فهمیدم کسی که اون رو نوشته بود، قصد مسخره کردن حرفهای آقای خمینی رو داشته! حالا شده جریان همین دکتر شریعتی مظلوم!

و خدا جمعه را آفرید

فکر کنم اسم یکی از طبقه‌های جهنم، «عصر جمعه» باشه،
اسم یکی از طبقه‌های بهشت، «شب جمعه» باشه،
و قیامت هم «صبح شنبه» انجام بشه...!

جای من بودی چی جواب میدادی؟- واقعی

میگه: چند چند شدن؟
میگم: سه- صفر
میگه: برزیل سه تا زد؟
!

شتر؛ بخشنده‌ترین موجودات است

Thursday, October 7, 2010

تو یکی از این کتابهای شخصیت‌شناسی و این حرفا، نوشته بود: «لب قلوه‌ای نشانه بخشش و گشاده‌دستی است». حالا فهمیدم چرا بعضیها لبهاشون رو بیش از اندازه تزریق می‌کنن، لابد می‌خوان بگن ما خیلی بخشنده‌ایم!؟

راهکار پلیسی

راهکار ناجا برای معضل زنان خیابانی
.
.
.
همه رو استخدام می‌کنه تا برای مانور اقتدار بذاردشون روی کولش و عکس یادگاری بگیرن!

نصایح پدرانه- 10

Wednesday, October 6, 2010

پسرم! برای رختخوابت از ملافه‌ی گلدار استفاده کن، بهتر است...!

خیت خیت

«اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست»
رومن گاری، خداحافظ گری کوپر

در زیر یک آیتم، در گودر اتفاق مي‌افتاد

- لایک به نوت
- لايك به وحيد
- لايك به جلال
- لایک به بالایی
- لایک به پایینی
- لایک به لایکت
- لایک به خودت
- لایک به اونت
- لایک به عمه‌ات
- لایک به ننه‌ات
- لایک به آبجیت
- لایک به ...
...
!

یک عاشقانه خسته‌کننده، پرویز یاحقی

- الو... پرویز جان... الو... گوشی رو بردار... الو...

کاری از بهمن فرمان‌آرا، بی‌بی‌سی فارسی
.
.
.
یعنی ما را نمود ها!

گفتنش یه جوریه

Tuesday, October 5, 2010

حالا نمیشه به جای «سرطان پستان» بگن «سرطان سینه»؟
مثل اینکه بگی جیش دارم؟ یا شاش دارم؟!

دهقان فداکار

اینایی که میگن «تو نماز نخون، گناهش گردن من»!

صبر منم حدی داره

Monday, October 4, 2010

خدایا! اینقدر صبر می‌کنم تا ببینم بالاخره کی کوتاه میاد، من یا تو!

گیهان و خوانندگان- مانور اقتدار

با تشکر از برخورد سربازان جان بر کف نیروی انتظامی با اراذل و اوباش و فتنه‌گران، خواهشمندیم تا با آن سلحشورانی که در مانور اقتدار پلیس لباس زنانه‌ی فتنه‌گران سبز جلبکی را پوشیده‌بودند مصاحبه‌ مفصلی انجام دهید تا خوانندگان بیشتر با این دو عزیز زحمت‌کش آشنا شوند. علی‌الخصوص آن برادری که مانتوی سبز پوشیده بود.

با احترام؛ کاظم قاق‌منش از آبیک

جاء الحق

یه زمانی مجلسی بودم که بعضی از این ملی-مذهبی‌ها هم بودن. صحبت مسایل روز بود، به یکیشون گفتم: حاج آقا فکر می‌کنین چی میشه؟ کی قراره این ظلم تموم بشه؟
پیرمرد لبخندی زد و گفت: پسرم، نمرود و فرعون با اون همه دبدبه و کبکبه رفتن، اینا که جای خود دارن...‏
باز ابراهیم یزدی رو گرفتن...

نت در دوران پارینه سنگی

اینو دیگه عمرا اگه یادتون بیاد: سایت دانشگاه برای استادها اینترنت آفلاین داشت. ما هم با پارتی روز قبلش می‌رفتیم می‌گفتیم سایت فلان رو می‌خواهیم، خودشون می‌رفتن و سیو می‌کردن، فرداش ما می‌رفتیم می‌دیدیم!

قیافه سردار در عصر عاشورای پارسال

مانور اقتدار برگزار می‌کنن تا عقده‌های جنسی‌شون رو ارضا کنن و خاطرات بد عاشورای پارسال رو از بین ببرن! مملکته داریم؟

تف به این پائیز

Sunday, October 3, 2010

این فروردین و اردیبهشت است که انسان را زنده نگه داشته است!

عقده‌های سرکوب شده

باید اعتراف کنم یکی از آرزوهای کودکی‌ام، داشتن چراغ قوه لیزری بود که جاسوئیچی هم می‌شد. هنوز الان هم که می‌بینم، دلم می‌خواد بخرم ولی زورم میاد براش پول بدم!

باغ برهنه

Saturday, October 2, 2010

چشم‌هایم در باغ تنت،
به جای آلبالو و گیلاس،
لیمو و انار می‌چینند...

بعید نیست فردا این تو نت شـِر بشه

«من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم»
دکتر علی شریعتی
.
.
.
تو رو جدتون هر حرفی رو به اون خدابیامرز نچسبونین دیگه!

پاچه‌خوار اعظم

به محسن رضایی میگن به مناسبت هفته دفاع مقدس یه خاطره از جنگ بگو. میگه هرچی آقا بگن!

باشگاه خبرنگاران نابغه

Friday, October 1, 2010

خبرنگاره رفته خوزستان به مناسب هفته دفاع مقدس مصاحبه می‌کنه:
مرد خوزستانی: تو اون دوران، ازدواج‌های ساده‌ای برگزار می‌کردیم...
خبرنگاره: اِ؟! یعنی اون زمان ازدواج هم می‌کردین؟!
.
.
.
نه دیگه، زمان جنگ همه زنا و لواط می‌کردن! الاغ!

اقتصاد نوین ایرانی +18

توضیح خلاصه و مختصر و مفید «هدفمند کردن یارانه‌ها و مالیات بر ارزش افزوده» اینه:
قبلا با کاندوم و ژل و کرم اجرا می‌کردن، از این به بعد قراره سنتی و طبیعی عمل می‌کنن!

اسمایلی بی‌بی‌سی

Thursday, September 30, 2010

گوینده خبر: سرخط خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
مشروح خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
تا دقایقی دیگر سرخط خبرها...
فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
خلاصه اخبار، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
و حالا مشروح خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
تا دقایقی دیگر خلاصه خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
در شصت دقیقه، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
و حالا گزیده خبرها، فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار...
بعد از کوک خواهید دید: فرار سه میمون از باغ وحشی در میانمار
...!

یک میلیون و دویست و هفت میلیون و سه و بیست هزار و سیصد و پنجاه هزار و هفت و چهار میلیون و نه هزار و صد و بیست و هشت هزار ریال

خدا نکنه خانومی تو صف بانک جلوت باشه و بخواد یه مبلغ شش رقمی رو در فیش بانکی به ریال بنویسه!

چاک لباسش تا اینجاش بود

خانوما! لطفا وقتی از یک مهمونی زنانه برمی‌گردید، اینقدر با آب و تاب تعریف نکنید، ما هم دل داریم...!

گاه... ها- 3

Wednesday, September 29, 2010

گاهی باید به مردها اجازه داد تا هر غلطی دلشان می‌خواهد بکنند!
مردها از اینکه همیشه کامل و درست باشند خسته می‌شوند...

در باب افزایش قیمت سکه و طلا

- عروس خانوم آیا بنده وکیلم شما را به عقد دایمی آقاداماد با مهریه «چس مثقال سکه بهار آزادی» دربیاورم؟

شیمیایی زدن، بوی باقالی میده

Tuesday, September 28, 2010

خدا رو صدهزار بار شکر که ریاست محترم جمهور نخواست مثل رجایی پشت تریبون جورابهاش رو دربیاره، وگرنه همون دو نفر و نصفی هم که خوابشون برده بود و نرفته بودن، فرار می‌کردن!

مجددا زلزله شیراز- واقعی

زنگ زدم به یکی دیگه، میگم چه خبر از زلزله؟ میگه: بدموقع اومد، سر ظهر بود، از خواب و استراحت انداختمون!
به جان خودم!

در زلزله شیراز اتفاق افتاد

نگران زنگ زدم شیراز، میگم تو زلزله چیزی نشده؟‌ می‌خنده و میگه: عامو خیل ِ خوب بود، بعد ِ مدتها قولنجـُم شکست...!

نهج‌البلاغه، خطبه 147

Monday, September 27, 2010

«قطعی است پس از من، روزگاری به شما روی خواهد آورد که چیزی پوشیده‌تر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوان‌تر از دروغ بستن به خدا و رسولش نخواهد بود...»

نون به نرخ روز نخور

برام سواله اينايي كه تو پروفايل‌شون مي‌نويسن «روزنامه‌نگار» يا ««ژورناليست» دقيقا از كجا پول درميارن كه زندگي بگذرونن يا حتي بيان وبگردی؟!

دهه شصت و مازوخیسم

Sunday, September 26, 2010

یکی از کابوسهای دوران کودکیم، فیلمی بود با بازی فرامرز قریبیان به نام «سفیر». درباره حوادث عاشورا بود. همون که آخرش قریبیان رو از بالای برج به پایین پرتاب می‌کنن و کاملا تابلو بود که یک عروسک رو میندازن پایین! ولی بدترین جای فیلم اون قسمتش بود که قریبیان سوار بر اسب، میزد سر یکی رو که در حال دویدن بود قطع می‌کرد. واقعا چه ظلمی در حقمون کردن که تو اون سن و بدون اخطار، مجبور بودیم اون صحنه‌های خشن رو ببینیم. حالا سایت امید20 اون تکه فیلم رو برای دانلود گذاشته. به یاد گذشته ببینیم و بخندیم، با سر بریده دویدن هنر است!

فیلمفارسی- چهارده

در فیلمفارسی نه زن و شوهر می‌توانند یکدیگر را در آغوش بگیرند، نه فرزند و والدین، نه خواهر و برادر بالای هشت سال... کلا در این فیلم همه‌ی محارم با هم نامحرم هستند!

اگه جراتشو داري

بچه‌ها؛ بياين به جاي نقل قول از خداحافظ گري فلان، تكه هاي فيلم «ريدر» رو توصيف و شر كنين!

لامپ اضافي خاموش

ميگن امسال به خاطر همدردي با مردم پاكستان، بدون هاله نور رفته بوده پشت تريبون!

معجون بهشتی

Saturday, September 25, 2010

فکر کنم بیشترین گیاهی که تو بهشت پیدا میشه، جنسینگ باشه! از بس بهشتیان سرشون گرم «حوری و غلمان بازی» هست، انرژی کم میارن و هی باید خودشون رو تقویت کنن!

حظ بصر همراه با حس نوع‌دوستی

کوله رو پشتش، مانتوش تا بند سوتینش رفته بالا و زیر کوله گیر کرده...!

درخواست کمک فوری

Friday, September 24, 2010

کسی از بچه‌ها اینجا هست که احیانا باباش یا خودش یا فک و فامیلاش هواپیما داشته باشن، تو خط شیراز؟ بلیت گیر نمیارم!

بدبخت‌های نمناک

میگم: دلم برای پاکستانی‌ها می‌سوزه...
میگه: البته وضعیت‌شون چندان فرقی با گذشته نکرده، قبلا همین قدر فلک‌زده بودن ولی تو خشکی، الان خیس شدن!

بچه‌ها سه ماه و خورده‌ای صبر کنین

دل تو دلم نیست که تا وقتی این منشور کوروش تو ایرانه؛ انقلابی، کودتایی چیزی نشه، بعد از این چهار ماه انگلیس اینو صحیح و سالم برگردونه تو موزه‌اش، بعد هرچی خواست بشه!

به خدا دیگه نمی‌خوام توی تو باشم

Thursday, September 23, 2010

فکر کنم هک کردن سایت فیس‌بوک، از حذف کردن اکانتت توش، راحت‌تر باشه!

اسامی التقاطی- نه

محمدرضا کـُلزا!

گيهان و خوانندگان- منافقان را بشناسيم

درست است كه عده‏ای در زمان جنگ كارهايی كردند و حالا ممكن است شهيد هم شده باشند (البته در شهيد محسوب شدن ايشان هم بحث و شك هست) ولی اين دليل نمی‏شود كه ملت بسيجی و ولايت‏مدار ايران از گناهان خانواده ايشان چشم‏پوشی كنند. بنده به عنوان عضو كوچكی از اين انقلاب شعار زير را برای روزهای آينده پيشنهاد می‏كنم:
منافق واقعی، همت بود و باكری به اتفاق خانواده

عضو كوچك انقلاب، از مقابل لانه فساد، منزل شيخ منافق كروبی

باز آمد بوی گند مدرسه

از اول مهر، خاطره زیاد دارم ولی مهمترینش مربوط میشه به کلاس اول دبستان که از وقتی بابام منو رسوند مدرسه تا وقتی ظهر اومد دنبالم، یک نفس گریه کردم، نزدیکهای ظهر هم یه شیکم سیر زیر میزم جیش کردم که تا پای تخته سیاه رسید!

حشرات ٌ محشورات

Wednesday, September 22, 2010

می‌خوام بدونم وجه تسمیه «حشره» چی بوده؟ یعنی مونث «حشر» بوده؟!

گاه...ها- 2

گاهی باید آنقدر صبر کرد،
که روزگار آبستن حوادث شود...

من آپ کردم، حتما بهم سر بزن

فکر کن اگه من بخوام از طریق میل و پی‌ام به خواننده‌هام خبر بدم که آپدیت شدم، حداقل روزی سه بار باید حالتون رو می‌پرسیدم!

AN in UN

قرار شده به جای روز گفتگوی تمدنها که از تقویم حذفش کردن، روز «صندلیهای شنوا» رو به عنوان سالگرد سخنرانی ریاست محترم جمهور در سازمان ملل، به تقویم اضافه کنن!

طرح «کتاب من مال تو»‏

Tuesday, September 21, 2010

آقا گرگه پیگیر طرحی شده که من هم خوشم میاد. خودش اینجوری توضیح میده:

تو كافه نشسته بود
آخرين صفحات كتاب رو ورق زد
خودكارش رو برداشت:
«من چهارمين نفری هستم كه اين كتاب رو خوندنم، اميدوارم...»
كتاب رو روی ميز گذاشت
تو خيابون قدم ميزد
برف می باريد
هوا سرد بود
اما ميخنديد و خوشحال بود...

اگه شما هم ميخوايد تو لذتش سهيم بشيد به طرح «كتاب ِ من مال ِ تو» بپيونديد
.
راه‌اندازی طرح
توضيحات تكميلی طرح

در کلاس آموزش بافتنی اتفاق افتاد

مربی: یکی از رو، یکی از زیر، یکی از رو، یکی از زیر...
هنرآموز: خانوم نمیشه همه‌اش از رو باشه، اونجوری خیلی باحالتره...!

استفاده بهینه از عرقگیر

نمی‌دونم فقط تو خونه ماست یا بقیه خونه‌ها هم همین بساط هست که هرچند وقت یکبار می‌بینم زیرپوشهام غیب شدن و فرداش می بینم تبدیل شدن به دستمال گردگیری!

یعنی نخوریمتون؟

هنوز نمی‌تونم اینایی که عکس پروفایل‌ شخصی‌شون رو با همسرشون یا دوست دختر/پسرشون یا بچه‌شون می‌گذارن، درک کنم!

دسته‌بندی دختران از لحاظ کبد

Monday, September 20, 2010

یه عده هستن که «جیگرن» باید خوردشون،
یه عده هم هستن که «جیگر گوشه‌ان» که باید گازشون زد،
یه عده دیگه هم هستن که «جیگر-پاره‌ان»، باید به دندون کشیدشون و شرحه شرحه تناول کردشون!

خبری درباره قهوه تلخ- واقعی

دوستم که کلوپ سی‌دی و این حرفا داره تعریف می‌کنه:
تو مغازه بوده دو تا پسر میان و سی‌دی قهوه تلخ می‌خوان. میگه اورجینالش رو دارم. میگن گرونه، کپی‌اش رو بده. دوستم میگه من به مهران مدیری علاقه دارم و چون خواهش کرده کپی نکنین، منم کپی نمی‌کنم. حالا این رفیق ما کارش کپی کردنه، ولی این یکی رو واقعا تا حالا کپی نکرده بوده!
خلاصه پسرها اصرار می‌کنن و این دوست ما انکار! بعد که می‌بینن زیر بار نمیره و بهش پیشنهاد پول بیشتر می‌دن و قبول نمی‌کنه، کارتشون رو درمیارن که روش آرم قهوه تلخ داره و خودشون رو معرفی می‌کنن که بازرس ویژه هستن از طرف تهیه‌کننده و دارن در سطح شهرها می‌چرخن تا مبادا کسی کپی کنه! از دوستم هم تشکر می‌کنن و میگن برو تو اتحادیه بپرس مجوز چند تا از همکارات رو به خاطر این قضیه باطل کردن! چون تحت قانون کپی رایت هست و پای FBI و اینا وسطه.
خلاصه حواستون باشه!

اظهار نظر جدید ریاست محترم جمهور

مجلس در پشم امور است!

راننده جیگر

سوار یه مسافرکش شخصی شدم، راننده‌اش یه خانوم دلربای حدودا سی ساله بود. عقب سه تا خانوم نشسته بودن و من جلو نشستم. تا اینجاش چیزی نبود. وسط راه کم‌کم بقیه پیاده شدن و من و راننده تنها شدیم. خدا خدا می‌کردم دوستی، آشنایی، فامیلی منو نبینه! اینم چیزی نبود. موبایل خانوم زنگ زد، بگذریم که دست فرمونش حرف نداشت ولی بازم دل تو دلم نبود که با اون سرعت بالا، با موبایل هم حرف بزنه. اینم چیزی نبود. از حرف زدنش معلوم بود دوست پسرش بود. ترسم از این بود که پسره الان ما رو با هم دیده باشه! اینم چیزی نبود. بیشتر که حرف زدن فهمیدم که از شانس قشنگم دیروز به هم زدن و اعصاب جفتشون گهی بود. فقط شانس آوردم وسط حرفاش رسیدم به مقصد و با اشاره دست گفتم پیاده میشم و خلاص شدم، وگرنه معلوم نبود با اعصاب به هم ریخته‌اش چه جوری به مقصد می‌رسیدیم! خلاصه خدا خیلی رحم کرد...

درخواست از ارزشیان غیور

Sunday, September 19, 2010

برادران عزیز ارزشی؛
ممنون میشم اگه منبع احادیث و روایاتی که درباره «چرب بودن مو و داشتن شوره سر»، «گره خوردن ریشها به هم»، «متصاعد شدن بوی عرق از بدن»، «سوراخ بودن جوراب»، «پوشیدن لباس چروک و انداختن پیرهن روی شلوار» و سایر مسایلی که بهش توجه می‌کنین رو زیر این مطلب کامنت بگذارین، بهشون نیاز دارم!
اجرکم عندالله

وقتی قرآن با قرآن فرق می‌کند

قرآن دفتر آیت‌الله صانعی:

Free Image Hosting

قرآن دست کفن‌پوشان:

Free Image Hosting

با تشکر از تورجان

این یک تمناست

تو رو خدا به «ایران» نگیم «ایرون»... همون یه مثقال ابهتی هم که برای مملکتمون مونده رو تحقیر نکنیم... بذارین دلمون خوش باشه که وقتی اسم کشورمون رو به زبون میاریم، با سربلندی و دهان باز بگیم: ایران...

زیرنویس معرکه

فیلم «پیشنهاد» با بازی ساندرا بولاک و رایان رینولدز
Proposal
فیلم جالبیه!

Free Image Hosting

پائیز لعنتی

به خدا هنوز چند روز از تابستون مونده، نیا... ای پائیز نامرد، به چه زبونی بگم دوستت ندارم...

خدا رو شکر مادرم هست

Saturday, September 18, 2010

نصفه شبی دارم کانالها رو دور می‌زنم، پی‌ام‌سی کلیپ آهنگ «مادر» جمشید رو گذاشته، مثل دیوونه‌ها زدم زیر گریه...

مهریه

کی داده، کی تونسته نده؟!

در اون سریاله اتفاق افتاد

هنرپیشه سیبیل کلفته رو به اون یکی: به جون همین دوقلوهام...
!

قهوه تلخ

اصلا نیاز به گفتن نداره که من سی‌دی‌های «قهوه تلخ» رو می‌خرم و به هیچ وجه کپی نمی‌کنم. و از شما هم خواهش می‌کنم این کار رو انجام بدین. فقط به‌خاطر احترام به مردی که سالهاست داره دلمون رو شاد می‌کنه؛ مهران مدیری

تلغراف

Friday, September 17, 2010

یادتونه یه زمانی برای تبریک یا تسلیت گفتن به کسانی که در یک شهر دیگه بودن، به هم تلگراف می‌زدیم؟ تلفن گرون میشد و نامه هم چندین هفته طول می‌کشید تا برسه دست طرف. چه حالی داشت وقتی پستچی می‌اومد و می‌گفت یه تلگراف دارین. همونی که نقطه هاش هم حساب می‌شد: سلام نقطه حال ما خوب است نقطه...!

هایده، ابی، داریوش، حمیرا

خیلی وقته آهنگی نشنیدم که برام خاطره بشه و روزی صد بار گوشش بدم و حالم ازش به هم نخوره...

فکر کردين من باکلاس و روشنفکر نيستم؟

«سلام. خوبی؟»

خداحافظ گری کوپر- رومن گاری
.
.
.
تمام اين کتاب رو ميشه تو گودر پيدا کرد، لطفا بکشين بيرون ديگه، به خدا همه‌مون اين کتاب رو خونديم!

آگهی گودری، لطفا دست به دست کنین

Thursday, September 16, 2010

یه شرکت خصوصی در زمینه بازرگانی و صادرات و واردات هست که حدود بیست سال سابقه داره. ده تا کارمند هم داره که تقریبا از اول تو شرکت بودن و در کارشون ماهر هستن. دفتر شرکت حوالی خیابان ولیعصر تهرانه و از همه نظر ایده‌آل، ناهار هم میدن با سرویس ایاب و ذهاب. فقط یه مدیر می خوان که صبح ساعت حدود نه بیاد تو شرکت باشه و زیر برگه‌ها رو امضا کنه و کارش تموم شد بره، سرویس هم داره. حقوق هم حدودا یک میلیون میدن، با اضافه کاری و بقیه مزایا. براشون مرد و زن هم فرقی نمی‌کنه یه چیزی می خوان که فقط بگن ما مدیر داریم.
علاقمندان دست به دست کنن لطفا و یا به این ایمیل درخواست بفرستن
magekhodam-bil-bekamarm-khorde@bavarkardin.com !?

قلب یخی

این الناز شاکردوست تو «قلب یخی» چیکار کرده؟ چرا اینقدر قیافه‌اش عوض شده؟ هزار ماشالاه جیگری شده برای خودش!
خود سریال رو هم از دست ندین، جالبه، البته فعلا تا قسمت پنجمش.
ناگفته نماند که منظورم خرید سی‌دی اصلش هست، هرچند خودم اگه بیشتر از ده- بیست قسمت بشه، نمی‌تونم دیگه اصلش رو بخرم، چون خیلی گرون میشه!

آگهی خلاقانه ، هوشمندانه و جذاب

شرکت نفت برای صرفه‌جویی در مصرف بنزین یه تبلیغ زیرنویس میده با این مضمون: «وقتی چند جا کار دارین، ماشین‌تون رو نزدیک یکیش پارک کنین، بقیه جاها رو پیاده برین»!
به جان خودم اگه دروغ بگم. یعنی خودشون خرن، مردم رو هم گاو تجسم می‌کنن!

خرید بنزین؛ با عواید اوین

با یک حساب سرانگشتی و دو دوتا چارتا میشه فهمید که دولت با وثیقه‌های «شیوا نظرآهاری» و «سارا شرود» تونست سهمیه بنزین مهرماه رو تامین کنه، برای بعدش هم خدا بزرگه!

گاه...ها- 1

Wednesday, September 15, 2010

گاهی باید ولش کنی، رهاش کنی، بذاری بره...
خودتو نگه داری ولی اجازه بدی بره...
سخته برات، نمی‌تونی تحمل کنی ولی صبر کن...
برمی‌گرده، می‌فهمه که اشتباه کرده، وقتی برگشت؛ به روش نیار، انگار نرفته بوده.
ولی اگه برنگشت، برنگشته دیگه، هیچی...

سخت‌ترین سوالی که زن از شوهرش می‌پرسد

«ناهار چی درست کنم؟»
.
.
.
سوالی که هر روز تکرار میشه و هیچ‌کس جوابش رو نمی‌دونه!

خدا ازمون قبول کنه، انشاالله

Tuesday, September 14, 2010

خدا رو شکر اون کافرهای بی‌دین منصرف شدن و قرآن رو آتیش نزدن ولی در عوضش ما که خیلی مسلمونهای معتقد و واقعی‌ای هستیم، علاوه بر پرچم و عکسهاشون چندتا کلیسا آتیش زدیم و تظاهرات راه انداختیم و همدیگه رو زیر دست و پا لت و پار کردیم و حکم جهاد و اعدام چند نفر صادر کردیم و خلاصه باعث رضایت خدا و کتابش شدیم!

مناجات خواجه عبدالله- 13

الهی!
چون پاکان را استغفار باید کرد،
ناپاکان را چه کار شاید کرد؟

شیطون، حالا می‌تونی برگردی

ماه رمضون هم تموم شد. قرآن و مفاتیح رو بذارم تو کتابخونه تا سال بعد. دروغ و غیبت هم آزاد. نامحرم هم که نداریم، عینکم رو بردارم. نماز صبح هم که قضا میشه. سه وعده هم می‌تونم اندازه خرس غذا بخورم. خدا رو شکر ماه خوبی بود!

در مطب جراح پلاستیک اتفاق افتاد

- آقای دکتر لطفا سوراخش تنگ نشه، فقط نوکش بره بالا!

حاج کوروش کبیر

Monday, September 13, 2010

میگن مموتی با خودش قیچی برده بوده که «کوروش بزرگ» رو ختنه کنه و به دین اسلام مشرفش کنه، ولی اسفندیار جلوش رو گرفته و راضیش کرده فقط چفیه بندازه دور گردنش!

توتال کور

میگه «استانداردترین» دستگاه ورزشی... مگه میشه برای یک ویژگی مطلق از صفت نسبی استفاده کنیم؟ مثل اینکه بگیم «من بیست ترین نمره کلاس رو گرفتم»!

عدو شود سبب خیر

یه زمانی اولین دعای هر محفل مذهبی، آزادی کربلا بود. الان چند ساله این آرزوی محال ایرانیها، به لطف بزرگترین دشمن‌شون، «آمریکای جهانخوار»، برآورده شده!

در حمام نهاد ریاست جمهوری اتفاق افتاد

مموتی در حالیکه سرو کله‌اش گلی و اعصابش خورد است از حمام بیرون می‌آید:
اسفندیار: چی شده؟ چرا این شکلی شدی؟
مموتی: یادت باشه دفعه بعد از این مارک «کوروش- ساخت لندن» نخری. همون مارک «چاوز- ساخت ونزوئلا» بهتره!
اسفندیار: خاک بر سرت کنن، چیکار کردی...؟
مموتی: مگه این «من-شور» رو از لندن برای من نخریده بودی؟ تا خیسش کردم خودم رو باهاش بشورم، گِلی شد...!

نوستال و شایعات

Sunday, September 12, 2010

یه زمانی تلویزیون سریالی داشت به اسم «آینه عبرت». از نظر جذابیت یه چیزی تو مایه‌های «نرگس» و «دلنوازان» و «فاصله‌ها» و «جراحت» بود! توش یه معتادی بود به نام «آ تقی» که خیلی معرکه بود. خیلی دوستش داشتم. یه پسره هم بود که فکر کنم می‌خواست داماد این آتقی بشه. برای زمان خودش خوش تیپی بود. بعد شایعه شده بود که این پسره (که اسمش یادم نیست)چون ریش داشت و موهاش بلند بود، داداش شهرام شب‌پره است!
همونجوری که شایعه شده بود مهران مدیری داداش امیده، چون خوش صداست و شکل همن!

باشو غریبه کوچک

چقدر پیر شده بود سوسن تسلیمی... دلم گرفت که اون همه زیبایی شکسته شده بود...

صد رحمت به غریبه‌ها

Saturday, September 11, 2010

بنده از همینجا مراتب اعتراض و انزجار خود و خانواده خود را از «دوستان، نزدیکان و فامیل» گرامی اعلام کرده و ابراز می دارم: «عمرا اگه سال دیگه بهتون افطاری بدیم. نامردا! می‌مردین اگه جواب اون افطاری‌ها رو می‌دادین؟» ماه رمضون تموم شد و دریغ از یک مهمونی...!

منشور حقوق بشر... پـَـر

طی کنفرانس خبری که دیروز در محل نهاد ریاست جمهوری برگزار شد، اعلام گردید: «در جهت برقراری عدل اسلامی و اعلام پایبندی جمهوری اسلامی ایران به اجرای حقوق بشر در کل جهان، به زودی طی مراسم باشکوهی توسط ریاست محترم جمهوری، «منشور حقوق بشر کوروش» به چاه جمکران انداخته خواهد شد.»!‏

عشق ایرانی جماعت به پول خورد

مسافر: چند شد؟
راننده: سیصد تومن
(مسافر هزاری را به راننده می‌دهد.)
راننده: خورده ندارین؟
مسافر: چرا
سیصد تومن به راننده می‌دهد!

چيست آن؟- 2

Friday, September 10, 2010

اون چيه كه مال خانوما پشتشونه، مال آقايون جلوشون؟
(برای ديدن جواب، اين قسمت را هایلايت كنين)
.
.
.
زیپ لباس

بابام و مانکن‌ها

میگه: اگه گفتین چرا خانومهای ایرانی علاقه کمتری به مایو دو تیکه (بیکینی) دارن؟
بابام: لابد چون نمی تونن زیرش «گـِن» بپوشن!

بیشترین شهید تاریخ

Thursday, September 9, 2010

سید جواد هاشمی تا حالا یازده بار جانباز و بیست و پنج بار شهید شده!
بیشتر از اونی که «آلن دلون» تو فیلمهاش مرده!

چقدر زود مهمانی خدا می‌رسد

از عجایب روزگار اینکه ماه رمضان که تموم میشه، به جای یک سال فاصله تا ماه رمضان دیگه، یازده ماه فاصله داریم تا سال بعدش!

دیالوگ‌هایی از فیلم بی‌پولی

Wednesday, September 8, 2010

- واسه شرکت رفتم پیشش رو زدم، ان آقا گفت می‌خوام زن بگیرم...

- زن بخواد خوشگل باشه، اخلاق نداشته باشه، ارزش زندگی کردن نداره
+ فرمایشها می‌فرمایید! من باهاش زندگی می‌کنم، نوکرش هم هستم! اصلا خوشگلی هوش و حواس آدم رو از کار می‌اندازه... یه چیز خردسوزیه پدسـّگ!
.
.
.
پینوشت: باید فیلم بی‌پولی رو ببینید، بسیار لذت بردم ازش، عالی بود. این یک درخواست نیست، یک دستور است! متشکرم

خسر الدنیا و الآخرة

اگه قول بدین بین خودمون بمونه و به کسی نگین، حالا که فردا-پس فردا ماه رمضون تموم میشه، دلم خیلی گرفته... همیشه همینطوره، یک ماه غر می‌زنم که چقدر سخته و کی تموم بشه و منتش رو سر خدا می‌گذارم، بعد که تموم میشه دلم می‌گیره و براش دلتنگ میشم... معلوم نیست سال دیگه زنده باشم که رمضان آینده رو ببینم یا نه، این یکی که مفت از دستمون در رفت...
عیدتون مبارک
:)

دعای آخر ماه رمضان

خدایا! اگه یه زمانی خواستی من رو به بهشت خودت ببری، لطف کن و این تغییرات رو در قسمت کاخ من اعمال کن، پیشاپیش سپاسگزارم:
تو جوی‌هایی که از زیر تختم رد میشه، به جای شیر و عسل، لطفا نوشابه، ایستک لیمو و چای دبش جاری باشه. درختها هم به جای همه میوه‌ها فقط هندوانه و خربزه بدن. این بوته‌های دم کاخم هم تا اراده کردم چلوکباب، ساندویچ الویه و پیتزا بیارن. دیگه از نظر حوری و این بساطها هم که تکمیل باشه بی‌زحمت!
دستت درد نکنه، ایشالا جبران می‌کنم

فوتبال کف دستی

Tuesday, September 7, 2010



تیتر محشر خبر ورزشی!

اعتراف خوابگاهی

آیا هنوز هم تو خوابگاه‌ها تلفن کارتی هست که روی کیت کارتهاش تف آدامسی بمالیم و بشه باهاش مجانی صحبت کرد؟ زمان ما که بود!

مگه مجبوری سوال شخصی بپرسی؟

حسن جوهرچی از والیبالیست تیم ملی: شما در طول دوران تمرین و اردو چه جوری روزه می‌گیرین؟
والیبالیست: راستش چون تمرینات ما خیلی سخت هست و آب زیادی از دست میدیم، نمی تونیم روزه بگیریم!
.
.
.
حسن جوهرچی از خلبان: شما در طول پرواز چه جوری روزه می گیرین؟
خلبان: راستش ما چون قند خون‌مون نباید پایین بیاد، نمی‌تونیم روزه بگیریم!

گناهان صغیره‌مون

Monday, September 6, 2010

یه زمانی بود که شبهای قدر با خودمون عهد می‌بستیم که همین امشب که برسیم خونه، اسم هرچی دختره از تو لیست چت‌هامون پاک می کنیم و درایو عکس و فیلم هاردمون رو فرمت می‌کنیم!

دامت عمره

میگن عزرائیل با خدا شرط گذاشته که هروقت جنتی تونست سه بار پشت سرهم بگه «ددمنشانه» جونش رو بگیره. بعد پشیمون شده، گفته حتی یکبار هم بگه کافيه. باز دیده نمیشه، گفته اگه یه بار یه حرف منطقی و عاقلانه بزنه، تموم میکنه. برای همین هنوز منتظره!

کمپين زنان ايرانی

سکینه (محمدی) را سنگسار نکنيد!
شیوا (نظر آهاری) را آزاد کنيد!
زهرا (رهنورد) را تشویق کنید!
گلشیفته (فراهانی) را ناز کنيد!
انوشه (انصاری) را پرواز دهيد!
شادی (صدر) را بيخيال شويد!
فاطی (رجبی) را هم ببنديد!

رفته تو کما، در روش قفل شده، نمی‌تونه بیاد بیرون

متعاقب خبر تائید نشده‌ی به کما رفتن احمد جنتی، شنیده شده وی در عالم برزخ به دنبال حلالیت طلبیدن از حضرت نوح برای عدم همکاری در ساخت کشتی ایشان می‌باشد!

بریز رو پشتش

ابومازن خطاب به ابوماموت: اخوی، حالا آب رو باید کجات بریزی؟!

نوستال دوران جاهلیت- چهل و یک

Sunday, September 5, 2010

یه جاکلیدی‌هایی بود که بعضی‌ها به آینه ماشین‌شون هم آویزون می‌کردن، اسکلت سفيدی بود که لق می‌زد!

جوشن فوق کبیر

اون فرازهای اول جوشن کبیر، با حضور قلب و اشک و زاری و خشوع می‌خونیم. به آخراش که میرسه، با خمیازه و سرعت زیاد می‌خونیم و هی نگاه می‌کنیم که چقدر مونده تا تموم بشه! آخر بندگي هستيم!

طعمش به دل میشینه

Saturday, September 4, 2010

خبر ندارین که بعضی از این همبرگرهای بی نام و نشون و خوشمزه، از بهترین گوشت گربه‌های مرده شهر درست شده!

بابام و سریال جراحت

بابام درحالیکه داره چای با زولبیا می‌خوره، زیرلبی: این امیرحافظ شل و وارفته و بی‌بخار، چطور تونسته این دختره‌ی سرکش رو حامله کنه؟
!

پیشرفت مذهب به لطف حکومت

دقت کردین علاوه بر از مد افتادن روزه گرفتن، دیگه حتی روزه کله گنجشکی هم از بین رفته؟!

House of Cards

قدرت اول منطقه‌ایم و قراره به زودی قدرت اول جهان بشیم، ولی هنوز برای حفظ حکومت‌مون، دو روز مونده به روز قدس (فلسطینی که در همین روز با اسرائیل سر یک میز نشسته)، جیمیل و توئیتر رو می‌بندیم!

التماس دعا

Tuesday, August 31, 2010

خدا به آدمی می‌فرماید: «از تو دعا و از من اجابت. هرگز از دعا کسل مشو که من از اجابت کسل نمی‌شوم.»

با اجازه بزرگترها به احترام این چند روز، اینجا تعطیله. قدر این شبها رو بدونین، اگه باورش دارین، ما رو از دعای خودتون فراموش نکنین. ظهور آقای اصلی‌مون، شفای مریضامون، خوشبختی جوانهامون، باز شدن گره از کار همه‌مون...

علی علیه‌السلام: «مومن باید شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم کند: زمانی برای نیایش پروردگار، زمانی برای تامین هزینه زندگی و زمانی برای به دست آوردن لذتهایی که حلال و مایه زیبایی است.»
نهج‌البلاغه- حکمت 390

التماس دعا
ببینیم و تعریف کنیم که چقدر با هم دوستیم!
:)

دست به دست، برسه به گوش شنوا

التماس دعا...

تخریب نوستال دوران کودکی

از همه طرف دارن نوستال‌های دوران نوجوانی ما رو به باد میدن، یکی میگه جونز و جولی خواهر برادر نبودن، یا شیلا دوست دختر سندباد بوده، یا مادر ایکیو سان زن ژنرال بوده، یا مادر چوبین رفیق برونکا بوده، یا فلرتیشیا داف گالیور بوده، یا بابالنگ دراز زید جودی ابوت بوده، یا پسر شجاع و خانوم کوچولو با هم سر و سری داشتن یا لوسیمی و خواهرش یه مقدار زیادی با هم دوست بودن یا...، منم می‌خوام چند تا از این رازها رو براتون فاش کنم:
جکی و جیل (اون دو تا توله خرسها) هم که با هم خواهر و برادر بودن، بعد که بالغ میشن با هم ازدواج می‌کنن،
کونا و سرندیپیتی (اون دایناسور صورتیه) با هم برنامه داشتن و تو اون جزیره ناشناخته به کارشون می‌رسیدن،
بامزی یادتونه؟ میگن عصرهای جمعه، اون هم با واتوواتو می‌ریخته رو هم،
دیگه از همه واضحتر اینکه سگ و گربه هم که از عقب به هم چسبیده بودن، نفرین یه جادوگر وقتی داشتن کار بد می‌کردن، می‌گیردشون،
اون پسر یه چشمه هم داداش نل نبود،
پت پستچی هم علاوه بر نامه‌های مردم، دلال محبت هم بوده،
رامکال و بنر هم عشق افلاطونی داشتن به هم،
از همه واضحتر هم که پینوکیو و فرشته مهربون بودن و بلفی و لیلی‌بیت،
و از همه بدتر که من رو داغون کرد این بود که چاق و لاغر هم با هم برنامه داشتن، یادتونه هی با هم می‌رفتن تو اون کیوسک تلفن گوشه اتاقشون؟!

کتاب نو

Monday, August 30, 2010

باید اعتراف کنم که خیلی دوست دارم کتابی که تازه خریدم، بعضی صفحه‌هاش درست از هم جدا نشده باشن و خودم با چاقو و یواش از هم جداشون کنم!

براشون نگرانم

اینایی که وقتی عکسهای کارتون «بالا- آپ» و «وال ای» رو می‌بینن، از حال میرن و یقه‌شون رو جر میدن، وقتی خود فیلم رو می‌بینن چیکار می‌کنن؟!

افسر جنگ نرم

اسمش سمیراست. آواتارش هم بدک نیست. ولی عقاید و طرز تفکرش بوی پـِهـِن میده! جل‌الخالق

در پوکر اتفاق افتاد

Sunday, August 29, 2010

- بسم‌الاه بگو، درست بُر بزن...
!

هرچی به زبان بیاد، به جهان میاد

حرص نخورین که چرا هی از عمر دراز جنتی می‌نویسیم، داریم سعی می‌کنیم از طریق قانون جذب، عزرائیل رو به سمتش راهنمایی کنیم!

نشانه مردانگی

وقتی مرد شدی که بتونی برای آزمایش ازدواج بری آزمایشگاه، جلوی شونصد نفر شومبولت رو دربیاری و تو یه لیوان بشاشی، بدون هیچ خجالتی!

سیستم فوق مدرن گردوشکنی

Saturday, August 28, 2010

باید اعتراف کنم یکی از معماهای ذهنی دوران کودکیم این بود که چطوری اون خرس قهوه‌ای رفیق شیپورچی، تو پسر شجاع، تو یه قسمتش که باید گردو می‌شکست، گردوها رو می‌ذاشت لای اون دو تا چوبی که از گردنش آویزون بود و یه دکمه رو فشار می‌داد و به عنوان تقلب، گردوها راحت شکسته می‌شد! چه جوری بود سیستمش؟

دیالوگ- هشت

«درد نعمته، اگه درد نباشه، نمی‌فهمی چی داره به سرت میاد...»

نومه عبادة

امسال به لطف پانزده ساعت روزه‌داری، بیشترین ثواب عمرم در ماه رمضان رو انجام میدم. بر اساس اون حدیثی که میگه: «خواب روزه‌دار عبادت است...». می‌ترسم آخر ماه رمضون زخم بستر بگیرم!

استاد افتخارید

Friday, August 27, 2010

کمترین کاری که علیرضا افتخاری با اون کارش کرد، این بود که رید تو نوستالم از سیبیل!

کافه

می‌خوام یه کافه بزنم، جوری که هرکی بیاد بهش خوش بگذره. به جز قیمت مکانش، هزینه وسایل و دکوراسیون و مواد اولیه‌اش چقدر میشه؟ تقریبی اگه می‌دونین، لطفا بهم میل بزنین
riznevesht@gmail

کامنت برای وبلاگ آشپزی

وبلاگ خوشمزه‌ای داری، مال منم حاضره، بیا بخورش...
!

الهی... قربونت برم

یعنی الان دیگه خدا و فرشتگانش راضی و خشنودن از اینکه دارن می‌بینن من از گشنگی و تشنگی مثل میت رو به قبله دراز کشیدم و هنوز ساعتها به اذان مونده!؟

نصایح پدرانه- 9

Thursday, August 26, 2010

توضیح: این یک نصیحت مردانه است، ورود خواهران ممنوع!
.
.
.
پسرم! وقتی شلوار تنگ می‌پوشی، همیشه یک طرف پارک کن، نه وسط!

خدا بیامرزه شهید شیرودی رو

برام اسمس زده: «الان تو برنامه ماه عسل، دختر و پسر و عروس شهید شیرودی رو آوردن. برو تو نخ بینی و گونه‌های عمل کرده و ابروهای دختر آن مرحوم!»

در مصاحبه با یک هموطن که تازه به شهرش گاز رسیده اتفاق افتاد

خبرنگار: الان چه حسی دارید که شهر شما گازرسانی شده؟
هموطن: دست مسئولان درد نکنه، بهشون خسته نباشید میگیم که ما رو گازدار کردن...
!

کلاه غیرشرعی

دختره: خیلی گشنمه، تبصره‌ای نداریم که بتونم روزه‌ام رو باز کنم و گناه نکنم؟
پسره: چرا، باید به زور بهت تجاوز کنم!

استاد! خودت رو ارزون فروختی

Wednesday, August 25, 2010

فرانسه که هیچی، اگه بهم گرین کارت آمریکا هم بدن حاضر نیستم این یارو رو بغل کنم و بهش بگم دوستت دارم!

برنامه آمیزش از راه دور

مثبت هیجده!
.
.
.
- می‌خواستم از کارشناس برنامه‌تون بپرسم منظور از «ختنه‌گاه» که روزه رو باطل میکنه، دقیقا تا کجا میشه، قبلش یا بعدش؟ اگر بیشتر ازاون حد داخل بشه، حکمش چیه؟ ممنون از برنامه پربارتون!

وقتشه بکنی تو ماتحتت، قاتل

میگن از وقتی قاضی مرتضوی معلق شده، بقالی زده و فقط «نوشابه خنک» با «واجبی» می‌فروشه!

چه ربطی به مملکته داریم؟

سحری خوردم، نماز خوندم، رفتم دوباره بخوابم، دیدم دارم از تشنگی می‌میرم! صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم از گرسنگی دارم می‌میرم!

چس کلاسان عزیز

Tuesday, August 24, 2010

به خدا کناره‌های پیتزا از خودش خوشمزه‌تره، نندازینش دور...!

گیهان و خوانندگان- مد جدید خواهران

می‌خواستم از این طریق از خواهران ایمانی خودم تشکر کنم که با پیروی از مد جدید این روزها، آداب و رسوم و سنت های ایرانی-اسلامی را دوباره احیا کردند. منظور همین شلوارهای پارچه‌ای و گشادی است که یادآور «تنبون‌های ایل بختیاری» است.
با تشکر
اسفندیار رح‌مش- از پاستور

مناجات خواجه عبدالله- 12

الهی!
آتش دوری داشتی،
با آتش دوزخ چه کار داشتی؟

روزه‌داران راستین

اینایی که روزه می‌گیرن تا تندرست بشن!
اینایی که نماز نمی‌خونن ولی روزه می‌گیرن!
اینایی که فقط وقتی روزه می‌گیرن، نماز می‌خونن!

گودر و از هم گسیختگی یک زندگی

Monday, August 23, 2010

* داره باهام حرف میزنه، از جریان دوستش که قرمه‌سبزی رو بد پخته تعریف میکنه، چشمم به گودره، اسکرول می‌کنم و هر بیست ثانیه در جوابش میگم: نه بابا! چه جالب
* داره فیلم می‌بینه و جریانش رو برام تعریف میکنه، لایک می‌زنم و اسکرول می‌کنم و هر سی ثانیه زیرچشمی یه نگاهی به تلویزیون میندازم
* میگه غذا یخ کرد، نمیای؟ میگم: چرا چرا، اومدم. ولی باز شر می‌کنم
* میگه زودباش تاکسی منتظره دم در. میگم اومدم اومدم. ولی باز اسکرول می‌کنم
* میگه باز رفتی پای اون کوفتی؟ میگم الان میام، ایمیلام رو چک کنم. ولی باز اسکرول می‌کنم و میزنم آیتم بعدی
* میگه مگه امروز نمیری سر کار؟ میگم چرا، یک کم دیرتر میرم. و باز اسکرول می‌کنم
* میگه دیشب تا کی بیدار بودی؟ به روی خودم نمیارم و حرف رو عوض میکنم
* میگه کونت کپک نزد؟ چشمات کور نشد؟ پشتت قوز نکرد از بس جلوی اون لامصب نشستی و بهش خیره شدی؟ بازم جوابش رو نمیدم
* کمرم و پام درد گرفته، ساعت خوابم معکوس شده عین ساعت خواب جغد، چشمام می‌سوزه، مچ و ساعدم می‌سوزه، باهام قهر کرده، می‌خواد کامپیوتر رو از پنجره بندازه بیرون... و من هنوز دارم اسکرول می‌کنم و لایک می‌زنم و شر می‌کنم و میزنم آیتم بعدی...
* نفرین می‌کنه: تف تو گور اونی که این بی‌صاحاب مونده رو اختراع کرد. منم زیر لب میگم: چی؟ تف تو گودرش؟!

محمود افغان

داشتم «نون و ریحون» می‌دیدم، یه جاییش دیدم دهن بازیگران یه چیزی میگه و صداشون یه چیزی. کنجکاو شدم. دقت کردم، دیدم هرجا فرهاد آئیش و سعید پیردوست میگن «محمود افغان»، بعدا روش صدا گذاشتن «اشرف افغان»! شک کردم که نکنه اشتباه تاریخی رخ داده و بعدا تصحیحش کردن. ولی دیدم نخیر، همون «محمود افغان» به اصفهان حمله کرده و صفویان رو منقرض کرده. و دلیل عوض کردن «محمود» با «اشرف» چیزی نیست جز اینکه ترسیدن به مموتی ما توهین بشه! یعنی اینقدر به خودشون شک دارن! محبوبیت به این میگن که با این چیزها ریده بشه توش!

دلم براش تنگ نشده، ابدا

شاید یادتون نیاد، یه زمانی فارسی وان یه سریالی پخش می‌کرد به نام ویکتوریا. با اینکه ویکتوریا زن بود، ولی آنچنان دهنم ما رو چاییده بود که روز و شب نداشتیم!

بگو سلام بر حسین

میگه: عمرا اگه امام حسین (ع) به اندازه ما تشنگی کشید، دو تا نصفه روز بود که سرش هم به جنگیدن گرم بود...!

بازی زندگی

Sunday, August 22, 2010

بعضی وقتها تو زندگی میشم مثل یه بازیکن Tetris که همه خطهاش رو مرتب کرده و منتظر چند تا «درازه» تا کل صفحه پاک بشه، ولی همش از اون کج و کوله‌ها براش میاد و گند میزنه به بازیش!

ضرب‌المچل- 9

نازکش داری، ناز کن، وگرنه چیزتو دراز کن... چیز... پاتو!

یه چیزی تو مایه‌های وعا

مجری بیست و سی می‌خواست خیلی باکلاس حرف بزنه، به «وارونه» گفت «وارانه»، لابد پس فردا هم به میمون میگه «میمان»!‏

مناجات خواجه عبدالله- 11

Saturday, August 21, 2010

الهی!
اگر ابلیس، آدم را بدآموزی کرد،
گندم ِ او را که روزی کرد؟

گیهان و خوانندگان- استاد افتخاری

می‌خواستم از این طریق از عمل انقلابی و ارزشی استاد افتخاری تشکر کنم و به ایشان بگویم که شما با در آغوش کشیدن خادم ملت، رییس جمهور محبوبمان، آقای دکتر، روح امام و شهدا را شاد کردید. در ضمن از این استاد گرانقدر درخواست داریم تا علاوه بر خواندن ربنا (تا دیگر ما صدای آن ملعون وطن‌فروش را نشنویم)، لطف کنند و سرود ملی و تیتراژ سریالها و کلیه آهنگهای انقلابی را بخوانند. حتی می‌شود ایشان در برنامه‌هایی مانند فیتیله و عمو پورنگ هم برنامه اجرا کنند تا نوگلان ما با روش و منش انقلابی ایشان و نوای ملکوتی‌شان بزرگ شوند.
با تشکر
مصیب ده‌نمکی و جمعی از دوستان- از شمقدر

شریک دزد و رفیق قافله

اصلا ما عامی، ما بیسواد، ما نفهم، یکی از شماها بیاد بگه وقتی همه دولتهای درست و حسابی جهان دارن ایران رو تحریم می‌کنن، آیا حالیشون نیست که با این تحریمها پدر مردم ایران رو درمیارن، نه دولت و حکومت ایران رو؟ اینا فیلمهای تظاهرات پارسال رو ندیدن که تو خیابون چه بلایی سر مردم آوردن، بعد توقع دارن حکومت برای رفاه حال مردمش کوتاه بیاد و شرایط تحریم رو بپذیره؟!

غربزن- 16

هنوز هيچ فرمولی نتونسته جايگزين «كوكا مشهدی شيشه‌ای» كه بريزی تو يك ليوان پر از يخ، بشه!
پست 503

نصایح پدرانه- 8

Friday, August 20, 2010

پسرم! حتما برای خانه‌ات چندین شاخه گیاه «بامبو» بخر تا نگویند بی‌کلاسی!

اسمایلی سید حسن خمینی

?!@#$%^&*&^%$#@!?
.
.
.
خودش هم مونده چیکار کنه تو مملکت!

کاندوم با طرح بامیه

برام اسمس تبلیغاتی اومده:
«فروش ویژه مواد شوینده و نظافتی، به مناسبت ماه مبارک رمضان...»
فکر کنم طرف از منم گیج‌تر بوده که ماه رمضون رو با عید نوروز اشتباه گرفته!

چيست آن؟- 1

اون چيه، درازه، كلفته، طبق شرايط خاصی هم تكون-تكون ميخوره؟
(برای ديدن جواب، اين قسمت را هایلايت كنين)
.
.
.
منار جنبان

ماه عطش

Thursday, August 19, 2010

با توجه به همزمانی ماه مبارک رمضان با گرمای شدید مرداد ماه، نام این ماه از «ماه خودسازی» به «ماه خودسوزی» تغییر یافت!

آزادی محمدرضا جلایی‌پور

چشم خواهرمون، فاطمه خانوم شمس روشن.
:)

چُس ترم

بچه‌های ترم اولی چند رشته:
- پزشكی: دائم درحال پيدا كردن علائم بيماری‌ها تو اطرافيانشون هستن. حتا می‌تونن از يه عطسه ساده، پی ببرن كه يارو سرطان مغز داره!
- عمران: دوربين‌های نقشه برداری رو با پايه و مير و شاقول و همه‌چی ميذارن رو دوششون و دور دانشگاه رژه ميرن!
- معماری: خط‌كش تی و آرشيو لوله‌ای‌شون رو ميندازن سر شونه‌شون!
- هنر: آرشيوهای طرح‌هاشون دائم دستشونه، حتا خالی!
- زبان: كلفت‌ترين ديكشنری‌هاشون رو ميزنن زير بغل‌شون و تو محوطه جولان ميدن!
.
.
.
بقیه رشته‌ها رو هم خودتون بگین!

غربزن- 14

هيچگاه در حمام نگوزيد، انعكاس صدايش به كنار، با بوی ماندگارش چه مي‌كنيد؟!
پست 501

ممه بی ممه!‏

Wednesday, August 18, 2010

اینقدر «ممه‌ممه» کردیم که چشمم به هر «ممه‌ای» می‌افته، قیافه نحس «ان آقا» میاد جلو روم!

واجبی بکش به اون گونه‌هات تا چشمات دیده بشه خوب

سردار آجورمو با اشاره به علامت مخصوص حاکم بزرگ بر روی پیشانی‌اش اضافه کرد: من خودم پاسدار انقلاب هستم و علی کریمی می‌بایست به جای روزه‌خواری، پاچه ‌خاری می‌کرد تا از استیل آذین اخراج نشود!

در باغ ارم شیراز اتفاق افتاد

نگهبان باغ رو به دختر و پسری در آغوش هم: خوب چرا اینجا رو علفا؟ پاشین برین تو رختخواب خونه‌تون خوب!

چی‌چی موگو؟

علیرغم علاقه‌ای که به خانوم بهنوش طباطبایی دارم ولی نمی‌دونم چرا وقتی تو سریال «در مسیر زاینده‌رود» اصفهانی حرف می‌زنه، حس می‌کنم هرچی افطاری خوردم می‌خوام بالا بیارم رو سر و صورتش! مجبور بودین به این افتضاحی حرف بزنین که حال آدم رو از لهجه اصفهانی به هم بزنین؟

شرک کوچک: ریا

Tuesday, August 17, 2010

به نظر من اونایی که تظاهر به «روزه‌خواری» می‌کنن، گناهشون کمتر از اوناییه که تظاهر به «روزه‌داری» می‌کنن!

غربزن- 15

يعنی فلاكت تا كجا كه برای رنگ مو، مرد تبليغ ميكنه!
پست 493

خطاب به جیگران دنباله‌رو

Monday, August 16, 2010

بدون تعارف بگم، بعضی از شما فالوئرهای این بلاگ بسیار زیبا هستید، خدا حفظتون کنه. اینو گفتم که یه وقتی فکر نکنین قدرشناس نیستم!

تور گودرگردی

تور ویژه «گودر-گردی» ویژه ماه مبارک رمضان!
با تورلیدری وحید آنلاین و ویزیت رایگان توسط دکترمزیدی، همراه با نمایش تصاویر مهیج توسط آنیتا، مداحی حاج علیرضا روشن، میزگردهای داستانخوانی مرضیه، جلسه تفسیر مسایل روز دنیا توسط مهندس پات و اجرای برنامه‌های شاد و مفرح با هنرمندی آق جلال!
همه روزه از سحر تا افطار و بالعکس

نوستال دوران جاهلیت- چهل

«بینندگان عزیز، لطفا دست به گیرنده‌های خود نزنید. فیلم به طریقه‌ی سیاه و سفید پخش می‌شود»!

علی کریمی و محمدرضا شجریان

سردار آجورلو! شما که ویترین ایمانت اینقدر پر و پیمونه و رد پینه‌ی مهر روی پیشونیت از پاشنه‌ی پای من هم ضخیمتره، هنوز این رو نمی‌دونی که «گناه ریختن آبروی مسلمان از زنای با محارم بالاتره»؟ باید بیای تو اخبار سراسری و درباره علی کریمی که حاضر نشده مثل بقیه به تو سواری بده، بگی که «روزه‌خواری کرده»؟ آیا مطمئنی که بدون عذر شرعی بوده؟ یا اصلا روزه‌اش رو خورده، باید آبروش رو ببری؟
بدبختها، حفظ سمت به چه قیمتی؟ هنوز اون دست‌بند سبزش داغتون می‌کنه؟ هنوز جریان افشای گاوداری آتیش‌تون می‌زنه؟ از علی دایی که بزرگتر نیستین، دیدین چطور محکومش کردن؟ برفرض که علی کریمی رو اخراج کنین، چیزی ازش کم میشه؟ برفرض که ربنای شجریان رو پخش نکنین، چیزی ازش کم میشه؟ ارزش شماهاست که با لجبازی با علاقه و اعتقاد مردم روز به روز کمتر میشه... ای بیچاره‌ها... خدا از سر تقصیرات همه‌مون بگذره...

باز هم در مهدکودک اتفاق افتاد

Sunday, August 15, 2010

مربی جون: حالا نوبت پسرهاست که کاردستی‌شون رو بیارن ببینم مال کی بزرگتره...
!

دکتر خوش صدائیان

یادتون میاد اون اوایل که «محمد اصفهانی» می‌اومد تو تلویزیون، موهاش رو از پشت می‌بست؟ درست می‌گم یا اشتباهه؟

غربزن- 13

يه راننده تاكسی تو اين خط هست كه تخصص عجيبی داره با رانندگيش، از آلات و ادوات تناسلی مردها پاپيون درست كنه!
پست 483

بی‌بی‌سی و ریزنوشت- 2

باز لطف دوستان بی‌بی‌سی شامل حال ریزنوشت شد. امیدوارم عاقبتش چوبی نشه که مستقیم بره تو آستین‌مون! این دفعه علی آقای تازه وارد اون روش پخش ربنای شجریان رو خوند، دستش درد نکنه، به چشم برادری خوب چیزیه ولی بازم میگم، هیچکی پونه نمیشه...! نیمای عصیان و بهرنگ کجائین؟ دست به دست به گوشش برسونین!

اسمایلی جنتی

Saturday, August 14, 2010

؟



با اجازه مممد

وقتی روبوسی میکنه، بوی چی میده؟

خدا رو شکر پخی نشدم که بخواد برم از دست این ان آقا جایزه بگیرم!

من کودک آزار و بدجنس و خسیس و نامرد و ... نیستم

من هیچ مشکلی با این بچه هایی که پشت چراغ قرمز میان تا شیشه جلو رو تمیز کنن، ندارم. فقط برای این باهاشون دعوا می‌کنم و از ماشین دورشون می‌کنم و برف پاک‌کن رو می‌زنم تا برن، چون دستمال‌شون کثیف و چربه! اگه با دستمال تمیز بیان، مطمئنا انعام خوبی گیرشون میاد.

توهمات یک لاستی

Friday, August 13, 2010

به جان خودم جنتی همون «دود سیاهه»!

هنگام افطار در خانه ما اتفاق می‌افتد

ده دقیقه مونده به اذان مغرب، ضبط رو می‌برم پای پنجره‌ی رو به کوچه، سی‌دی ربنای شجریان رو می‌گذارم توش و با آخرین درجه صدا، پخش می‌کنم!
میل خودتونه که این کار رو بکنین یا نه. به نظرم از بادکنک و اتو و بوق زدن و خاموش کردن چراغهای خونه، جالبتر باشه!

مناجات خواجه عبدالله- 10

الهی!
حاضری! چه جویم؟
ناظری! چه گویم؟

غربزن- 12

يه قانون نانوشته دارم در گودر گردی: هر متنی كه (طولش) بيشتر از دو بند انگشت بود، ميرم بعديش!
تا حالا هم خوب جواب داده
پست 482

مخفف سوال و جواب

Thursday, August 12, 2010

اونایی که به سین-جیم میگن:
سین- جین، سیم- جین، سیم- جیم و...!

در فاصله‌ها اتفاق افتاد

بچه: بابایی، اون آخرش که پسرا بیتا رو انداختن زیر پل، چرا تکون نمی‌خورد و گریه می‌کرد؟
باباهه: ... ممم... لابد تو مهمونی غذای فاسد خورده بود، دلش درد گرفته بود... اصلا کی گفته تو فاصله‌ها ببینی؟ بزن فارسی وان، ببینم فریجولیتو باباشو پیدا کرد یا نه؟!

فیلمفارسی- فاصله‌ها

اگه این ترکش‌های ریز و درشت تو سوراخ- سنبه‌های رزمنده‌ها جا نمی‌موند، کارگردانها چطوری می‌تونستن فیلم‌شون رو ادامه بدن!؟

وقتی مشکلات زندگی، ما را اخته می‌کنند

احوالات امروزمون شده عین سال آخر جنگ. وقتی آژیر خطر رو به صدا درمی‌آوردن، تخممون هم نبود، به کارمون ادامه می‌دادیم، فوقش بمب می‌افتاد رو سرمون!

پاشو لامصب، بوش دراومد

Wednesday, August 11, 2010

ملاک زمان بلند شدن از پشت کامپیوتر برای من وقتیه که نیم ساعت از بوی سوختگی کِـیس گذشته باشه!

دختر کاشی ساز

یه دختره هست که تو یه کارخونه کاشی‌سازی کار می‌کنه و وقتی اون یارو رفته پیشش، کونش رو کرده طرفش، می‌خواستم از اینجا بهش بگم دمت گرم!

غربزن- 11

از بچگی برام سواله كه فوتباليستها چطوری تف می‌كنن كه تفشون اونقدر گرد و سفيد و محكم پرتاب ميشه بيرون؟
پست 478

صد دفعه گفتم با شیشه نخور

Tuesday, August 10, 2010

اعتراف می‌کنم لذتی که از آب خوردن با دهان از بطری ِ درون یخچال می‌برم، هیچوقت از آب خوردن با لیوان نمی‌برم!

نوستال دوران جاهلیت- سی و نه

اولین شلوارهای کتانی که اومد با مارک Paco بود و اولین شلوارهای جینی که یادمه با مارک Zico! یادتونه؟

بی‌بی‌سی و ریزنوشت

Monday, August 9, 2010

بالاخره دستم رو شد و معلوم شد منم انگلیسی‌ام! امروز تو «نوبت شما»، «فرن» درباره بحث غیبت، پستهای غیبت من رو خوند و گفت این وبلاگ درباره غیبت می‌نویسه! هرچند فرن هم خوبه، ولی کاش «پونه» خونده بود!

شمارش معکوس

مومنان خداجو، تا آغاز ماه رمضان کمتر از یک هفته دیگر باقیست!

درد و بلای اونا بخوره تو سرت

- قول میدم سی روز رو به احترام زندانیان سیاسی اعتصاب خشک کنم... فقط دم غروب و طلوع آفتاب یه چیزی می‌خورم که سران جنبش سبز از دستم ناراحت نشن!

اوف چه خفنه

اصلا ما اُمُل، شما که باکلاسی بگو ببینم خانومای خوش‌تیپ هنوز مقنعه سرشون می‌کنن و روش یه شال میندازن؟ یکی اینو به سازنده‌های سریالهای تلویزیون یاد بده!

غربزن- 10

تو تيتراژ يه برنامه‌ای نوشت: موسيقی متن: مرحوم سيد مرتضی حنانه و كيتارو!
پست 470

شاخ گوزن

Sunday, August 8, 2010

جریان چیه؟ این خبرنگاره تو ایتالیا از وقتی آزاد شده، صداش کلفت شده!

در حمایت از فرمایشات ان

پس بیائید همه با هم ممه‌ها را دو دستی بچسبیم تا لولو نبردشون!

دو نفری که روی عزارئیل رو کم کردن

میگن دیروز فیدل کاسترو تو سخنرانی‌اش از جنتی تشکر کرده که راز زنده موندن رو بهش یاد داده!

غربزن- 9

برام سواله كه كه بالاخره «اون ممه رو لولو برد» يا «خورد»؟ شايد هم اول برد، بعد خورد!؟
پست 456
.
.
.
توضیح: این پست خیلی اتفاقی و مدتها قبل در «غربزن» نوشته شده بود و هیچ ارتباطی با ممه‌های این روزها ندارد!

در آرایشگاه مردانه اتفاق افتاد

Saturday, August 7, 2010

- داداش قربون دستت، از این اسپری‌های سیخ-کننده هم بزن
+ جان؟!
- چی بهش میگن شافت، تافت...؟!

مناجات خواجه عبدالله- 9

الهی!
پنداشتم که تو را شناختم،
اکنون پندارم را در آب انداختم...

زیبا-نما

دختره رو که نگاه می‌کنی فکر می‌کنی مانکنه، چشمت که به پاشنه پاش میفته که تو صندله و چقدر ترک داره، حالت به هم می‌خوره! خوب لامصب یه کرمی چیزی به اونا بمال که درزاش بسته بشه!

نون حلال و حروم

Friday, August 6, 2010

یه عده هستن نون مغزشون رو می‌خورن،
یه عده هستن نون بازوشون رو می‌خورن،
یه عده هم هستن که نون لای پاشون رو می‌خورن!
خدا به دور...!

لولو، ممه رو پس بده

وی افزود: هرچند... ما... در زمینه... تولید... ممه... به خودکفایی... رسیدیم... و ممه‌های... بیشتری... برای عرضه... به بازارهای جهانی... داریم!

لولو بیا اینم ببر

- کاش از لولوهه بپرسیم «ان» هم می‌خوره؟
+ ان که خودش لولوئه!

غربزن- 8

بعد از يك عمر، بالاخره نفهميدم كه هنگام روبوسی بايد دو بار صورت طرف مقابل رو ببوسم يا سه بار، تا هر دو نفر ضايع نشيم!
پست 453

ممه هم ممه‌های قدیم

Thursday, August 5, 2010

همزمان با سخنرانی دکتر ماموت نژاد، موجی از «ممه» فضای اینترنت را دربر گرفت!
.
.
.
رید تو اون نوستالژی‌ای که از «ممه» داشتیم!

در فارسی وان اتفاق افتاد- واقعی

خانوم چنتل خطاب به مارگاریتا در حالت دعوا: دروغ کار خوبی نیست، مگه سر کلاس دینی بهت یاد ندادن؟!

نصایح پدرانه- 7

پسرم! سیگار نکش، تو رو به هرچه دوست داری نکش...

انواع دختران از لحاظ حلقوی

اونایی که با دیدن حلقه تو دست طرف مقابلشون خیالشون راحت میشه و حسابی باهاش لاس می‌زنن.
اونایی که با دیدن حلقه تو دست طرف مقابلشون اعصابشون خورد میشه و دیگه باهاش لاس نمی‌زنن!

بستنی طلاب

Wednesday, August 4, 2010

تولیدکننده محترم، لازم نیست توی بستنی سنتی‌ات صد جور مغز بریزی تا خوشمزه بشه. من بستنی می‌خوام، اگه آجیل بخوام بخورم، میرم آجیل فروشی!
.
.
.
توضیح تیتر: اسم بستنی مخصوص مشهده که فوق‌العاده خوشمزه است!

فاصله... ها

یه کاری با دلم کردی... که فکرشم نمی‌کردم...

خوش به حال لولوهه

خوب منم ممه می‌خوام!

غربزن- 7

بعضی از دخترها هستن كه نميشه بهشون به چشم خواهری نگاه كرد...!‏
پست 439

رنگ رخسار

Tuesday, August 3, 2010

وقتی کسی رو می‌بینی، لازم نیست بهش بگی «چرا چشمات سرخه؟» یا «چرا صدات گرفته؟» تو که تو دل طرف نیستی که بدونی چه دردی توشه...

بالابرین- علیرضا عصار

عصار ِ بی‌جـُربزه / بشین سر خربزه!
رفتی سالن همایش؟ / جلوی «ان» دادی نمایش؟!
اگر تو سبز هستی / باید اونجا دهنتو می‌بستی!
عصار شده کودتاچی / بریم دنبال نخودچی!
بالابرینی‌ها کجایید؟ / رسانه هم شمائید!

همچین سردبیری داریم

سردبیر زنگ زده میگه تا یک ساعت دیگه یه متن حدودا سیصد کلمه‌ای بده، می خوام خیلی مسخره باشه!
میگم مسخره یعنی چی؟ میگه خنده‌دار باشه دیگه! میگم آهان، یعنی متن طنز می خواین؟!

حالا در عوضش چی گیرتون اومد؟

روی سخن من با ایرانیان عزیز مقیم خارج کشور است که در همایش این چند روزه حاضر شده و خایه‌های رییس جمهور محبوبشان را در دهان نهاده و با شدت تمام مکیده‌اند و برای اراجیفی که ایشون تف می‌دادن، کف می‌زدن و خودشون رو جر می‌دادن و از خنده ریسه می‌رفتن، خدا از شما قبول کند. ولی ایکاش پارسال این روزها به ایران می‌آمدید تا مجبور باشید برای رفتن به سالن همایش‌ها، پاچه‌های شلوارتان را بالا بزنید تا خون جوانان همین ایران‌تان که روی زمین ریخته بود، دامنتان را آلوده نکند!

تست بهداشت: تنگی کالیبر

خدا وکیلی چند درصدتون وقتی می‌خواین روی مسواکتون خمیردندون بگذارین، خمیر که می‌افته توی کاسه دستشویی، دوباره برش می‌دارین و می‌گذراین روی مسواک؟ خدا وکیلی گفتم ها!

گروه رستاک- آلبوم همه اقوام من

بالاخره بعد از مدتها آلبوم «همه اقوام من» کار گروه رستاک منتشر شد. هرچند تعداد قطعه‌هاش کمه ولی باز هم تو این اوضاع خراب موسیقی، چیز جدید و خوبی برای شنیدنه. توصیه موکد میشه که حتما این وی‌سی‌دی رو ببینید و استدعا میشه که برای کمک به این صنعت نیمه جون، حتما این سی‌دی رو به طور قانونی بخرید. قیمتش از یه ساندویچ کمتره!
چی میشد اگه همیشه به موسیقی خودمون اینجوری بها میدادن، عمرا اگه کسی دنبال کنسرت جدید یانی می‌گشت!

ضرب‌المچل- 8

Monday, August 2, 2010

آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروّت، با دشمنان عدوّت!

غلط غولوط

- بزن اون کالان!
- پنارتی شد؟
- شروالم کو؟ می‌خوام بپوشمش!
- اون جعبه کنیلکس رو بده من!

غربزن- 6

خدا لعنت كنه كسانی رو كه شير حموم رو روی وضعيت دوش می‌بندن و از حموم خارج می‌شن!
پست 437

در اماکن دیدنی ایران اتفاق افتاد

Sunday, August 1, 2010

- اونجا کجاست که خیلی دیدنیه و یه آبشار جالب هم داره؟ تنگه لاشی؟!

لایف چیت کد

از جنتی ناقلا بپرسیم کدوم دکمه‌ها رو زده که جونش کم نمیشه؟ حتی به اون غول آخر هم نمیرسه!

خر پیش اینا دانشمنده

نفهمیدم اینترپل تونست شماره پلاکهایی که شهرام امیری داده بود رو ردگیری کنه و بازداشت‌شون کنه؟!

مرگ خلاقیت

دقت کردین مدتیه پستهایی در گودر بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرن که نقل قول از یک کتاب، فیلم، شخص مشهور و یا وبلاگ دیگه‌ای است! یا در بهترین حالت، تکرار مطالبی در یک قالب که شخص دیگه‌ای اون رو ابداع کرده، مثل آقا داماد و جهان سوم و شما یادتون نمیاد و... (خودم هم دچار این موضوع شدم) یعنی خلاقیت داره می‌میره؟

بالابرین- استاد محمد نوری

خواننده «جان مریم چشماتو وا کن»، چشماشو بست!
.
.
.
خدا رحمتش کنه، عاشق صداش بودم. مخصوصا این آخریش که می‌خوند «ما برای بوسیدن فلان چه سفرها کرده‌ایم»!

فحش دوپهلو

Saturday, July 31, 2010

بچه که بودیم، خیلی مودب بودیم، وقتی می‌خواستیم به دوستامون فحش بدیم با شدت و سریع بهش می‌گفتیم: «برو خارکُ سیاحت کن!» و از این نکنه سنجی خودمون خیلی لذت می‌بردیم!

نصایح پدرانه- 6

پسرم! بعد از پایان مکالمه با موبایل، دکمه قطع آن را حتما فشار بده.
چون ممکنه اون طرف خط که دست برقضا رییس‌ت هم هست، قطع نکنه و بعدش فحشهایی که بهش میدی یا باد معده‌ای که ازت خارج میشه رو بشنوه و آبروت بره!

آقا داماد عصیان-گر

- خوب می‌فرمودین، آقازاده چه کاره‌ان؟
+ راستش گیکن. خیلی هم خوش‌تیپ هستن، هی تیپ می‌زنن، مدل ریشش‌شون رو عوض می‌کنن، پیرهن یقه باز می‌پوشن، کلاه‌های مختلفی هم دارن، وقتی هم تو بی‌بی‌سی ظاهر میشن، پیرهن چسب می‌پوشن که نوک جی‌جی هاشون می‌زنه بیرون... خلاصه جیگرین برای خودشون!

غربزن- 5

عقلش نمی‌رسه كه وقتی مهمون ميره خونه‌اش، كاور پلاستيكی روی مبلش رو برداره تا هم باسن مهمون از گرما تاول نزنه، هم هر سی ثانيه يكبار سُر نخوريم پايين و مجبور بشيم دوباره بريم بالای مبل!
پست 427

یک سال گذشت

Friday, July 30, 2010

توجه! این متن یک نوشته جدی و طولانی و شخصی است، اگه حوصله و علاقه ندارین ادامه ندین!
***
سال گذشته همین روزها بود که با دیدن شرایط جامعه با خودم گفتم باید جایی بنویسم که بتونم حرف دلم رو بدون سانسور بزنم، با وجود چند تا وبلاگ دیگه، اینجا رو هم باز کردم. فکر نمی‌کردم شناخته بشه و طرفدار پیدا کنه، راستش اصلا فکر نمی‌کردم که تا یک ماه دوام بیاره، چه برسه به یک سال! خدا رو شکر
الان بعد از یک سال و تقریبا 1500 پست، بیشتر از 1500 تا مشترک در گودر دارم و با وجود فیلتر شدن، روزانه حدود 200 تا بازدید. خوشحالم که تونستم مخاطبم رو جذب کنم.
مدتیه که دنبال بهانه می‌گردم تا به یه عده که بهم انتقاد می‌کنن جواب بدم، والان دیدم این پست بهترین بهانه است. نمی‌دونم چند نفرن یا یک نفره که خیلی علاقه داره با اسمهای مختلف کامنت بگذاره و میل بزنه و بهم چرت و پرت بگه. عرزشی نیست، چون هر وقت پست مذهبی می‌نویسم بهش برمی‌خوره!
من مسلمونم، شیعه دوازده امامی، طبیعتا نماز هم می‌خونم و به سایر مسایل دین هم اهمیت می‌دم. شاید باور کردنی نباشه براتون، دوران دبستان و راهنمایی و سه سال اول دبیرستان رو هم در مدرسه مذهبی درس خوندم. مدرسه‌ای که علاوه بر درسهای عادی، درسهای مذهبی هم بهمون می‌دادن، عربی و احکام و تفسیر قرآن و... چند تا از معلمهامون هم روحانی بودن. روحانی واقعی!
بعد از سال سوم نشستم و با خودم فکر کردم که الان یا باید برم شیخ بشم و یا مهندس و اینجوری بود که جنگ بین حوزه و دانشگاه راه افتاد و آخرش هم دانشگاه پیروز شد! مهندس شدم و رفتم سربازی. با وجود اینکه بسیجی فعال داشتم ولی افتادم تو ارتش و عصاره‌ام کشیده شد بطوریکه دیگه کارت بسیجم هم باطل شد!
بعد از سربازی هم چسبیدم به کار و زندگی. هنوز اعتقاداتم رو به مذهب از دست ندادم ولی دوست ندارم که خشکه مقدس باشم و اجازه هم نمیدم که کسی به این دو وجه شخصیتم توهین کنه: یکی مذهبی بودنم و دیگری باز بودن فکرم (نمی‌گم روشنفکر، چون این واژه خیلی مقدسه و به همین راحتی نمیشه به هرکسی اطلاق کرد)
به هرحال چه بخواهیم چه نخواهیم من اینجوریم، شاید درست نبود که این حرفها رو بزنم و شاید بعد از گفتن این چیزها تعدادی از خواننده‌هام رو از دست بدم، ولی دوست دارم طرف مقابلم واقعیت من رو بدونه تادرست بتونه درموردم قضاوت کنه. بهترین راه شناخت من هم خوندن نوشته‌هامه!
پارسال در این روز 13 تا نوشته پست کردم و امروز همین یک پست!
معذرت می‌خوام که وقت‌تون رو گرفتم، امیدوارم که همیشه دلشاد و سالم باشین
:)

جوانمرگی

Thursday, July 29, 2010

میگم: این روزا چقدر مرگ و میر جوانها زیاد شده!
میگه: خوب ننه بزرگ من که با موتور نمیاد تو خیابون تک‌چرخ بزنه، یا کریستال رو اُوردوز کنه، یا از غصه بیکاری و قسطهاش سکته کنه و...

ژانر کلاسگذاران

اونایی که کلاس می‌ذارن:
مردان: یادش به‌خیر، دوران خدمتمون تو زمستون، برفهای کوه‌های کردستان...
زنان: وقتی دماغم رو عمل کردم، ده میلیون خرج برداشت...
مردان و زنان: خط موبایلم رو زمانی خریدم که دو تومن قیمتش بود...
!

غربزن- 4

- شومبول مضاعفی دارم...
(حضار در ِ باسن خود را دو دستی می‌چسبند!)
پست 423

کار کار انگلیسه

Wednesday, July 28, 2010

هی میگن بی‌بی‌سی با ایناست، شما باور نمی‌کنین، دلیل از این محکمتر که تو برنامه‌هاش به جای کامپیوتر میگن «رایانه»!

پاپیون

اون دو تا چیز توپی شکلی که زیر گلوی بز آویزونه، چیه؟ یه جوریه، خیلی ضایع‌ست!

درجلسه خواستگاری اتفاق افتاد- واقعی

- به سلامتی، تحصیلات آقازاده چی هست؟
+ مهندسن
مادربزرگ عروس: الان تو سر سگ بزنی مهندس میریزه، شغلش چیه؟
.
.
.
با چشمهای خودم دیدیم!

مناجات خواجه عبدالله- 8

Tuesday, July 27, 2010

الهی!
اگر از دوستانم، حجاب بردار
و اگر مهمانم، مهمان را نیکو دار

هوسی هوسی هوسی

- اگه گفتی فرق شادی و عزاداری تو مذهب اختراعی اینا چیه؟
+ تو عزاداری‌شون با یه ریتم سینه می‌زنن، تو شادی‌شون با همون ریتم دست می‌زنن!

کامی جون

فکر کنم «کام*ران نج*ف‌زاده»، چوچک «حیاتی» و «حسین‌زاده» بوده. چون وقتی گزارشهاش تموم میشه، این دو تا یه لبخندهای معناداری می‌زنن که بیا و ببین! حتما دلشون براش تنگ شده!

غربزن- 3

اينقدر غر نزن كه «زندگی سخته و...» از اين حرفا. برو يه ليوان ايستك آناناس كه گرم شده بخور تا بفهمی چيزهای سخت‌تری هم تو دنيا وجود داره!
پست 410

امام زمان خودت بیا دیگه، تو رو قرآن

Monday, July 26, 2010

از اول که آرامش خاصی داشت، هاله نور هم که دور کله‌اش دیده بود، سید هم که شد، حالا هم که داره پیشگویی می‌کنه، پس فردا اگه این مرتیکه‌ی دجال بگه من امام زمانم، چه خاکی به سرمون برزیم؟

ضرب‌المچل- 7

از اون نترس كه های و هوی داره، از اون بترس كه حال و هول داره!

student girl from felan

اینایی که دانشجو هستن و تو پروفایلشون می‌نویسن student لابد خیلی حرص می‌خورن وقتی بقیه فکر کنن دانش‌آموزن؟!

فرکانس جدید فارسی وان بدون پارازیت

حالا که فارسی وان رو قطع کردین، اقلا هر شب ازغدی و حسن عباسی و شهرام امیری پخش کنین یک کم بخندیم!
.
.
.
پینوشت: تیتر سرکاری بود تا یک کم بخندیم!

عذر می خوام سرکار خانوم

Sunday, July 25, 2010

یکی از ترفندهای من تو اداره‌ها و بانکها که باعث میشه کارم به طرز معجزه‌آسایی با سرعت پیش بره، اینه که می‌گردم از بین کارمندهای خانوم، زشت‌ترین‌شون رو انتخاب می‌کنم و بعد با یه حالت اشتیاقی می‌رم جلو و با احترام خاص همراه با دلبری، کارم رو بهش میگم!
خدا از سر تقصیراتم بگذره!

گیهان و خوانندگان- فارسی وان

من هم کاملا با شبکه مستهجن و ضدانقلابی فارسی وان مخالفم ولی از مسولان محترم صدا و سیما خواهشمندم تا برای اینکه هموطنان‌مان به سوی شبکه‌های بدتر و دروغ‌پردازی همچون بی‌بی‌سی و وعا نروند، دوباره پخش فارسی وان را آزاد کنند. هرچند که کاملا با این شبکه بد و مخرب مخالفم و هیچگاه آن را تماشا نمی‌کنم.
با تشکر
mohadesse_love_Salvador_Cerinza@yahoo.com
از دوگنبدان

آلون دولون

آیا واقعا کسی وجود داره که طاقت شنیدن صدای ضبط شده‌ی خودش رو مثلا روی فیلم، داشته باشه و حالش از بدصدایی خودش به هم نخوره؟!

غربزن- 2

بسمه تعالی
شهرداری خر است
نقطه
پست 396

دماسنج طبیعی

Saturday, July 24, 2010

به نظرم گرمای هوا از چهل و پنج درجه هم گذشته. این رو میشه از روی میزان دیوانگی مردم فهمید، یکیش خودم!

هکر کلاه سبز

امروز یک هک بزرگ انجام دادم. رمز گاوصندوق بانک رو فهمیدم، 123456 بود. کافیه یه شب بتونم داخل بانک بشم و سیستم دزدگیرش رو از کار بندازم، بقیه‌اش حله!

نصایح پدرانه- 5

- پسرم! ازدواج بدون عشق هم ممکن است، شک نکن!

بچه که بودیم

Friday, July 23, 2010

نمی‌دونم شما هم اینجوری بودین یانه، وقتی لباس جدیدی می‌خریدم، تا مدتها مارکش رو یه گوشه نگه می‌داشتم!

پیشکسوت ازواج هنری

یه زمانی بود که پشت سر «اندی و کوروس» همون حرفهایی رو می‌زدن که الان پشت سر «کامران و هومن» می‌زنن!

مسافری از دره سیلیکون

یکی از دوستام «سن خوزه» زندگی می‌کنه چند روزیه اومده ایران، میرم پیشش هی خودم رو بهش می‌مالم میگم تو بوی گودر اصل میدی، خیلی برام عزیزی...!

پینوشت: از جمله شرکت های بزرگ واقع در دره‌ی سیلیکون می‌توان موارد زیر را نام برد:
اینتل، ای ام دی، ادوبی سیستمز، اپل، ای بی، گوگل، اچ پی، اوراکل، یاهو، سيسكو سيستمز، انويديا، سايمانتك، سان ديسك

دلیل افت تحصیلی

Thursday, July 22, 2010

به نظرم از دلایل افت تحصیلی من در دوران راهنمایی این بود که هم دوچرخه داشتم، هم آتاری و هم تفنگ بادی. دیگه بابام نمی‌دونست چه جوری مجبورم کنه درس بخونم!

غربزن- 1

تا چند وقت پیش یه بلاگی بود که منم توش می‌نوشتم، به اسم «غر بزن». بعد بنا به دلایلی دیگه توش ننوشتم و بعدتر هم بنا به دلایل دیگه‌ای بسته شد. برای اینکه نوشته‌هام توی اون بلاگ جمع و جور باشه و ممکنه اون بلاگ کلا بسته بشه، بعضی از چیزهایی که اونجا نوشتم رو، توی بلاگ خودم با ذکر منبع اصلیش آرشیو می‌کنم. با لیبل غربزن.
.
.
.
می‌خوام وقتی بزرگ شدم، پولدار بشم، تا هرسال شب عيد برم يه خونه‌ی نو بخرم تا ديگه لازم نباشه مثل «كوزت و اليور توئيست» خونه‌تكونی كنم كه تا بعد از سيزده فروردين نتونم كمر راست كنم!
پست 365

نصایح پدرانه- 4

- پسرم! هیچگاه شورت ِ شل و ول نپوش!

دائم‌الجنب و البریود

Wednesday, July 21, 2010

نمی‌دونم هنوز هم تو مدرسه‌ها، بچه ها برای فرار از نماز جماعت میگن ما عذر شرعی داریم؟

خوشبختی یعنی...- 13

دیدن باز شدن تخم‌های مرغ عشقهات، تو لونه‌شون...

روز پاسدار در فرودگاه اتفاق افتاد- واقعی

یکی از مسافران بعد از دیدن یک میز پر از شکلات و اینجور چیزا، رو به مامور حراست فرودگاه: اینا برای چیه؟
پاسداره: روز پاسداره، شماها که نمی‌تونین حلوای پاسدارها رو بخورین، اقلا شیرینی‌شون رو بخورین!
مسافره: خوبه خودتون هم می‌دونین که همه مردم منتظرن حلواتون رو بخورن!

غیبت- 9

Tuesday, July 20, 2010

- آقا راضی باشی، غیبت‌ات رو کردیم...
- بازم بکن...

گشت نسبت عاشقانه / عارفانه

- شما دو تا چه نسبتی با هم دارین؟
+ نسبت دل و دلدار...
- گم شین تو مینی‌بوس!
+ نه صبر کنین با یه مثال توضیح بدم براتون. ببینین مثلا شما تو خونه با زیرشلواری هستین ولی الان با لباس نظام، درست شد؟
- ... زود برین پی کارتون! نفر بعدی

کم‌ کاری دوستان گودری

به نظرم در حق دکتر عباسی جفا شده، چون به اندازه‌ای که به قضایای «زلزله» و «پوست آرنج» و «مرده‌شور هیکل» و... تو گودر بها داده شد، به «زنای ذهنی» پرداخته نشده!

تجسم کن

اگه به کـُنه مطلب بری، وقتی به کسی میگن «کله شق» باید قیافه اش خیلی وحشتناک باشه!

نامبرده و گوگل

Monday, July 19, 2010

یکی از سرگرمی‌های نامبرده یافتن لوگوهای جدید گوگل بود!

نصایح پدرانه- 3

- پسرم! سعی کن رانندگی بدون دست را یاد بگیری، بعضی وقتها لازم می‌شود!

در خانواده ما اتفاق افتاد- واقعی

ميگم: زبونم مو درآورد از بس گفتم...
نفر اول: موچين بدم؟!
نفر دوم: نه، با داروی موبر درستش ميكنه!
نفر سوم: اپی‌لیدی هم داریم ها!
نفر چهارم: با ژیلت بزن!
من: غلط کردم، یه چیزی هم روش خوردم، بس کنین!

طعم‌های دوران کودکی

Sunday, July 18, 2010

یه مزه‌هایی هست که از بچگی زیر دندونم مونده... خمیر دندونی که قورت می‌دادم، تکه ای از مهر نماز بابام، ته مداد سیاه استدلر، تخمه ژاپنی با پوست و...

دهه‌ی بیلاخ

برخلاف تمام آلت‌هایی که دهه شصتی‌ها خوردن، یه شانسی که آوردن اینه که با پدیده نت و علی‌الخصوص گودر دارن بزرگ میشن!

دل به دل راه داره

- از خودم بدم میاد...
+ چه جالب، اتفاقا منم از خودت بدم میاد!

خوشبختی یعنی...- 12

Saturday, July 17, 2010

اونی که دوستش داری، دوستت داشته باشه...

زرررت ِ حضار

گوینده تبلیغ: با حضور تک ستاره موسیقی پاپ ایران... افشین!

اسلام vs مسیحیت

به نظرم یکی از جذابیت های دین مسیحیت نسبت به دین اسلام، مراسم «اعتراف» شونه. وقتی میری پیش یه آدم و به گناهانت اعتراف می‌کنی و اون آدم هم بهت قول میده که آمرزیده میشی!

نصایح پدرانه- 2

Friday, July 16, 2010

- پسرم، هیچ‌وقت به منشی دفترت رو نده، حتی جواب سلامش رو هم نده، چون ممکنه پس فردا ترتیبت رو بده!