Friday, June 4, 2010

نتونستم جلوی خنده‌ام رو بگیرم

چهارده خرداد 68 بود، مدرسه‌ها وسط امتحانات تعطیل شده بود و نشسته بودیم تو خونه پای تلویزیون. یه صحنه دیدم که هیچ وقت دیگه تکرار نشد، نمی‌دونم کس دیگه‌ای هم دید و آیا جایی این صحنه ضبط شده یا نه؟
سید احمد (خدا رحمتش کنه) داشت می‌رفت سر قبر، مردم هجوم آوردن، زیر دست و پا افتاد، محافظهاش اومدن نجاتش بدن، روی دست گرفتنش و بالای سر مردم بردنش. عمامه‌اش افتاد و لباسش پاره شد و موهاش ژولیده و... خلاصه وسط مراسم، ناخودآگاه یه صحنه عجیب و تکرارنشدنی پخش شد!

No comments:

Post a Comment

لطفا با نام بنویسید
اگر سوالی دارید از طریق ایمیل بپرسید
کامنت‌های توهين‌‌آميز تائيد نمی‌شوند